یک نویسنده در گفتوگو با ایبنا بیان کرد؛
پیرنگ سفر یکی از بهترین تکنیکها برای نگارش داستان اربعینی کودک و نوجوان است
سیدهمارال بابایی، نویسنده گفت: سوژه داستان اربعینی میتواند چیزی باشد که آن کودک و نوجوان در طول سفر خیلی با آن در ارتباط است و بیشتر آن را میبیند و بیشتر به آن توجه میکند. مثل آن کولهپشتی که دارد با خودش میبرد یا حتی آن لیوانی که در آن چای ریخته میشود؛ علاوهبر این، برای داستان اربعین یکی از پیرنگهایی که ما داریم پیرنگ سفر است. به نظر من یکی از بهترین تکنیکهایی که میتوان در داستان اربعینی برای کودک و نوجوان به کار گرفت همین سفر است.
گفتیم داستان! درباره اربعین حسینی و این پیادهروی بینالمللی و این ماجراجویی معنوی چقدر داستان برای گروه سنی کودک و نوجوان داریم؟ آمارهای پارسال نشان میدهند که تعداد تولید این کتابها به نسبت آثار بزرگسال بسیار کم است. درباره این مسئله و بیشتر شدن تألیف داستانهای اربعینی با سیدهمارال بابایی گفتوگویی کردهایم. او تجربه سکونت در کربلا را داشته و نویسندهای است که برای بزرگسالان از اربعین گفته است و اثر جدید او نیز با عنوان «به نام نامی سر» به زودی منتشر میشود. حالا ما از او خواستهایم به دنیای کودکان و نوجوانانِ اربعین رفته و نرفته فکر کند و به سؤالاتمان پاسخ دهد. این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
- درباره سوژهیابی اربعینی برایمان بگویید. چه سوژههایی را میشود مرتبط به اربعین، برای کودک و نوجوان کار کرد تا حالوهوای این پیادهروی بزرگ در ذهنشان پررنگ شود؟
ابتدا میخواهم حکایتی را بگویم؛ روزی فردی به نزد امام صادق(ع) میرود و میگوید جایی که ما کار تبلیغی برای دین اسلام انجام میدهیم، کار ما تأثیری بر دین مردم ندارد. امام صادق میفرماید بر شما باد کار کردن با جوانان و نوجوانان؛ چرا که اینها فطرت پاک و دستنخوردهای دارند.
به نظر من مقوله اربعین ظرفیت خیلی بالایی دارد که در حوزه داستان چه برای کودک و نوجوان و چه بزرگسال روی آن بیشتر کار شود. سفر اربعین یک فرصت تربیتی خیلی خوب برای رده سنی کودک و نوجوان است و قطعا داستانی که در این رده سنی باشد، برای تربیت و همراهی و مشارکت آنها در این سفر بزرگ تأثیر بالایی دارد. به نظر من مهمترین و اصلیترین چیزی که در داستانهای اربعین برای کودک و نوجوان مهم است و آن مکاشفهای که مخاطب بعد از خواندن داستان داشته باشد و چیزی که نویسنده باید به مخاطب در داستان اربعین بفهماند و نشان دهد، مقوله محبت امام حسین(ع) است همانطور که میگویند «هلالدین الا الحب و البغض»؛ بنابراین قرار دادن محبت امام حسین در قلب کودک و نوجوان در قالب داستانهای اربعین کار خیلی زیبایی است که میشود بیشتر روی آن کار کرد.
سوژه داستان اربعینی میتواند چیزی باشد که آن کودک و نوجوان در طول سفر خیلی با آن در ارتباط است و بیشتر آن را میبیند و بیشتر به آن توجه میکند. مثل آن کولهپشتی که دارد با خودش میبرد یا حتی آن لیوانی که در آن چای ریخته میشود، آن قمقمهای که با خودش حمل میکند و هرچیزی که آن رده سنی بیشتر با آن در ارتباط است، میتواند یک سوژه خیلی مناسب برای داستان اربعینی باشد؛ کما اینکه ماجرای اربعین و پیادهروی اربعین اتفاق بزرگی است پر از حکایات و اتفاقات و چیزهای مختلفی که میتواند سوژه شود. علاوهبر این، برای داستان اربعین یکی از پیرنگهایی که ما داریم پیرنگ سفر است. نویسنده با استفاده از این تکنیک میتواند توالی وقایع را شرح بدهد و در پیرنگ سفر، سوژه اصلی میتواند حجم زیادی از فضا و مکان را به خودش اختصاص دهد. به نظر من یکی از بهترین تکنیکهایی که میتوان در داستان اربعینی برای کودک و نوجوان به کار گرفت همین سفر است.
- چقدر خاطرات بچههایی که به این سفر میروند میتواند سوژهساز باشد؟
بچهها زاویهدید متفاوتی نسبت به ما دارند و ما نمیتوانیم از زاویهدید خودمان برای آنها بنویسیم؛ پس اینکه بخواهیم به خاطرات آنها و به تجربیاتشان از این اتفاق، گوش دهیم که بچه تجربهاش و اصلا هدفش از رفتن به این پیادهروی چه بوده است، میتواند به شدت برای ما سوژهساز و مؤثر باشد. مثلا خودم به یاد دارم بچه که بودم وقتی به یک سفر زیارتی میرفتیم جذابیت سفر برای من شاید آن بود که میخواستم بروم مثلا از فلان مغازه عروسکی بخرم؛ ولی الان نه، طبیعتا خیلی فرق دارد. پس اگر بخواهیم برای نوشتن به تجربیات و حرف خود آن کودک و نوجوان گوش بدهیم، به نظرم میتواند در نوشتن داستان اربعینی خیلی مؤثر باشد و امیدوارم خیلی بیشتر روی آن کار شود.
- به نظر شما تجربه سفر به اربعین چقدر در امر سوژهیابی به نویسندگان کمک میکند؟
تجربه زیستی برای یک نویسنده خیلی مهم و تأثیرگذار است؛ اما اینجوری نیست که بگوییم اگر نویسندهای به سفر اربعین نرفته است اصلا نمیتواند چیزی در این حوزه بنویسد. شما دستکم دو کتاب در این حوزه مطالعه کرده باشید یا مستندی دیده باشید باز هم میتوانید آن فضا را درک کنید؛ هرچند در حوزههای دیگر تجربه زیسته برای نویسنده خیلی مهم است.
- داستان اربعینی چقدر به بچههایی که همراه والدینشان به این سفر میروند میتواند کمک کند که درک بهتری از این مسئله داشته باشند؟
داستان اربعینی اگر خوب باشد و خوب نوشته شده و به درستی نگارش شده باشد، برای کودک آن مسئله را میشکند و سادهتر میکند و فرآیند حل مسئله را در ذهنش تکمیل میکند؛ لذا این کودک با خواندن یک داستان اربعینی میتواند درک خیلی بهتری از مسئله اربعین داشته باشد؛ بنابراین تأثیر بهسزایی در فهم و درک کودک از ماجرای اربعین دارد.
- آیا برای مناسبت اربعین هم میشود غیرمستقیم داستانی نوشت یا بهتر است صرفا به خود اربعین و پیادهروی پرداخت؟
از نظر من برای کودک یا نوجوانی که درگیر ماجرای پیادهروی اربعین است و دارد در این سفر شرکت میکند و میخواهد کتابی یا داستانی مرتبط با آن بخواند، لزومی ندارد که بخواهیم غیرمستقیم از اربعین بگوییم؛ البته اصلا این مسئله را نفی نمیکنم. این نظر شخصی من است؛ چون مخاطب ما در این مسئله شرکت کرده و اصلا باید با او صریحتر و راحتتر صحبت کنیم و لزومی ندارد که بخواهیم مسئله اربعین را در لایههای زیرین پنهان کنیم که حالا مخاطب درک کند یا نه. اگر بخواهیم واقعا داستانهایمان تأثیرگذار باشد بهتر است مستقیم روی این مسئله تأکیدی داشته باشیم.
- پیادهروی اربعین سرتاسر ماجراجویی است. از این عنصر ماجراجویی چقدر میشود برای ساختن و پرداختن یک داستان کودک و نوجوان استفاده کرد؟
توی همان وقایع تاریخی و گزارشات تاریخی که از اربعین به دست ما رسیده است، تأثیرگذارترین شخصیتهایی که در آن سفر- حالا از کوفه به شام- بودند، کودکان و زنان بودند؛ حتی در حالت تاریخی هم کودکان اتفاقات عجیب و زیادی را از سر گذراندهاند. به نظر من ذات کودک ماجراجویی است و ذاتا بچه آن را دوست دارد و همین فرصتی را ایجاد میکند که راحتتر بتوان یک داستان اربعینی ساخت. به نظر من خیلی مفید است که از ماجراجویی در داستان کودک و نوجوان اربعینی استفاده کنیم.
نظر شما