حامد جلالی؛ نویسنده کتاب «درخت تنها» گفت: «درخت تنها» یک نوع ناداستان در قالب خاطرات است که خاطرات یک رزمنده به نام حاج حسین برزگر را روایت میکند. این رزمنده از ابتدای جنگ در گروه تعاون لشکر علیابنابیطالب(ع) قم بود و بعد از اتمام جنگ تا به الان هم در گروه تفحص شهدا مشغول خدمت است.
آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگو ایبنا با حامد جلالی است.
کتاب «درخت تنها» را در چند خط برای مخاطبان معرفی میکنید؟
«درخت تنها» یک نوع ناداستان در قالب خاطرات است که خاطرات یک رزمنده به نام حاج حسین برزگر را روایت میکند. این رزمنده از ابتدای جنگ در گروه تعاون لشکر علیابنابیطالب(ع) قم بود و بعد از اتمام جنگ تا به الان هم در گروه تفحص شهدا مشغول خدمت است. این کتاب به نوعی زندگینامه جاج حسین برزگر است. کتاب از کودکی حاج حسین شروع میشود، البته یک روایت گذرا و کوتاه است. بعد هم به دوره نوجوانی که وارد فعالیتهای انقلابی میشود پرداختیم. دوران کودکی و نوجوانی یک روایت کوتاه و مختصر است چون بیشتر تمرکز را برای روایت روزهای تفحص گذاشتیم.
برای جمعآوری اطلاعات از چه منابعی استفاده کردید؟
یکی از منابع مصاحبه با خود حاج حسین برزگر بود. قسمتی دیگر هم مصاحبه با دوستان و همرزمان ایشان بود. بخشی دیگر هم مشاهدات خودم در سفر به خرمشهر و دیدن کمپ بچههای تفحص بود. حدو یک هفته تا ده روز آنجا بودم. عملیاتهای تفحص را از نزدیک دیدم. بقیه اطلاعات هم رفرنس از کتابهایی مثل کتاب لشکر علیابنابیطالب(ع) بود. سعی میکردم از هرجا که لازم است اطلاعات پیدا کنم. در مجموع تحقیقات کتابخانهای، میدانی و مصاحبه را با یکدیگر جلو میبردم.
فکر میکنید در مورد موضوع تفحص شهدا و شهدای گروه تفحص جای کار و حرف ناگفته مانده است؟
خیلی جای کار داریم که هنوز به آنها پرداخته نشده است. البته کمیته مفقودین هنوز اجازه پخش خیلی از فیلمها و اطلاعات را نداده و آمار صفر نشده است. اما تا آنجایی که من رفتم و از نزدیک یکسری مسائل را دیدم و مصاحبه گرفتم، به این نتیجه رسیدم که خیلی نکات ناگفته مانده است.
من یک مورد خیلی گل درشت را در فصل اول کتابم آوردم، موردی که کسی تا به حال به آنها اشاره نکرده است. موضوع از این قرار است که در منطقه تحت تفحص به منطقهای میرسند که با دیدن پیکر شهدا، از نوع برخوردی که با آن شهدا شده و نوع شهادت این بزرگواران که تعداد زیادی هم بودند و به طرز خیلی بد و فجیعی به شهادت رسیده بودند، شگفتزده میشوند. این از مواردی بود که تا به حال به آن پرداخته نشده بود. تلاش کردم تا جایی که میشود با اطلاعات دقیق این موضوعات را مطرح کنم.
در حال حاضر هم بسیاری از عملیاتهای تفحص در خاک کشور عراق انجام میشود، شاید به همین خاطر همین مسائل امنیتی خیلی از موضوعات ناگفته مانده است. فکر میکنم در آینده خیلی کتابهای جالبی در این مورد نوشته خواهد شد.
هنگام جمعآوری اطلاعات با اطلاعات طبقهبندی شده و عدم همکاری نهادها برای در اختیار گذاشتن منابع هم مواجه شدید؟
یک مشکل اساسی که ما موقع جمعآوری اطلاعات درباره این نوع کتابها داریم، عدم دسترسی به منابع اطلاعات سپاه است. چون اجازه نمیدهند که پژوهشگر در قسمت کارگزینی پرونده و اطلاعات مورد نظر خود از زمان جنگ را پیدا کند. این موضوع کار ما را خیلی سخت کرده است. یا اینکه برای ورود به مناطق عملیاتی تحت تفحص به سختی میتوانیم موافقت سپاه را جلب کنیم. برای خود من در آخر هم نامهای صادر نشد و نتوانستم مستقیما به آنجا بروم بلکه با یک کانالی به آنجا رسیدم. این موارد کار را برای پژوهشگر سخت میکند.
کتاب دیگری هم دیدید که در مورد تفحص شهدا نوشته شده باشد و نظر شما را جلب کند؟
زمانی که جستجو میکردم یک کتاب دیدم که نام آن را هم فراموش کردم اما یکی از برادران طلبه بود که مدتی با گروه تفحص زندگی میکرد و خاطرات خود از آن زمان را نوشته بود. من فقط همان یک کتاب را را دیدم، البته شاید من دقیق جستجو نکرده باشم اما چیزی که من میدانم این است که در این زمینه خیلی کار نشده است.
فکر میکنید چه دلیلی دارد که نویسندگان حوزه دفاع مقدس کمتر به موضوع تفحص شهدا پرداختهاند؟
یک نکته این است که کمیته مفقودین بنا ندارد که فعلا اطلاعات زیادی درز پیدا کند و به نوعی قطرهچکانی اطلاعات میدهد. به عنوان مثال از این همه تفحصی که در مناطق مختلف ایران و عراق در حال انجام است، فقط کلیپهای چند ثانیهای میبینید که مثلا دیروز پیکر چند شهید را پیدا کردیم. در حالی که کار خیلی وسیع و گستردهتر در دست انجام است. من دوستانی دارم که چند سال است در منطقه مشغول کار هستند و در دفاتر روزانه خود هم یادداشتهایی مینویسند؛ اما هنوز بنا ندارند که این اطلاعات پخش شود.
موضوع دیگر این است که اگر بچههای تفحص را از نزدیک ببینید متوجه میشوید که همان بچههای بیشیله پیله و مخلص زمان جنگ هستند که خیلی اهل صحبت کردن هم نیستند. من زمانی که در کمپ بچههای تفحص بودم احساس میکردم که به دهه ۶۰ و جبهه رفتهام. دقیقا همان رفتار و سلوک را داشتند. خیلی باید زور بزنید تا بتوانید از آنها اطلاعات بگیرید. تازه اگر اطلاعاتی هم در ذهنشان مانده باشد. چون در جریان تفحص برای خیلی از این بچهها اتفاقاتی افتاده است که اطلاعاتی در ذهن آنها نمانده است. اتفاقاتی نظیر اینکه از لحاظ روحی و روانی به هم بریزند یا موجه انفجاز اذیتشان کند.
با توجه به اینکه در جمع افراد گروه تفحص حضور داشتید فکر میکنید دلیل سکوت آنها، این باشند که فکر میکنند جامعه تاب شنیدن این خاطرات را ندارد؟
ببینید عمده این افراد دنبال این هستند که وظیفه و مسئولیت خود را انجام دهند. چون افرادی که به تفحص میروند بیشتر به صورت داوطلبانه این کار را انجام میدهند. این افراد رفتند که از فضای شهر دور باشند و با خاک شهدا عجین باشند. مورد دوم هم اینکه با عرض پوزش این بیان شاید علیه ما نویسندهها باشد، اما تعدادی از این افراد فکر میکنند نمیشود به نویسندهها اعتماد کرد که خروجی قابل قبولی ارائه دهند. به خاطر همین موارد یک مقدار شک و تردید دارند. چون در بسیاری از کتابهای خاطراتی که از زمان جنگ نگاشته شده میبینیم که رزمندهها از بیان ضد جنگ آن کتاب ناراحت هستند.
علت نامگذاری کتاب به نام «درخت تنها» چه بود؟
راستش برای این کتاب اسامی زیادی پیشنهاد دادیم. برخی از این نامها ژورنالیستی بود و برای اینکه کتاب فروش داشته باشد نام مناسبی بود. اما در آخر به دلایلی به این نام رسیدیم. چون در بخشی از کتاب درختی داریم که به آن درخت تنهایی حاج حسین برزگر میگویند. چون حاج حسین از ابتدا در جریان تفحص بودند همه بچههای تفحص او را میشناسند. و از آنجایی که در تعاون لشکر علیابنابیطالب(ع) سرشناس بودند، به عنوان فردی که معلول بوده معروف شده است. کسی فکر نمیکرد که با آن مشکل حرکتی به جبهه برود.خلاصه اینکه در نزدیکی نهر خین یک درختی است که من از نزدیک این درخت را دیدم و این نام به ذهن ما رسید البته شاید معانی دیگری داشته باد.
نظر شما