در گفتوگو با کارگردان انیمیشن «سمپاش» مطرح شد؛
ادبیات داستانی ایران برای اقتباس، جنبه تصویری و دراماتیک کمتری دارد
فرنوش عابدی، کارگردان انیمیشن «سمپاش» گفت: اقتباس یک تیغ دو لبه است که هم کار فیلمساز را راحت میکند و هم سخت. ادبیات داستانی غرب معمولا تصویریتر است و اقتباس از آن شدنیتر؛ اما ادبیات ایران و مشرقزمین کمی از این قضیه دور است و کمتر تصویری و دراماتیک است، هر چند که میشود ادبیات مشرقزمین را هم به قصههای جذاب امروزی تبدیل کرد.
- اگر بخواهیم صریح و بیپرده درباره انیمیشن ایرانی حرف بزنیم، شما آن را بهطور کل با توجه به تمام جوانب ساخت و تبلیغ، در چه وضعیتی میبینید؟
انیمیشین ایران از خیلی از کشورها بهتر است، در منطقه خیلی خوب است و حتی در آسیا هم خوب است و فکر میکنم جزو ۱۰، ۱۵ کشور تولیدکننده انیمیشن بویژه انیمیشن جشنوارهای در دنیا هم هستیم. با توجه به محدودیتها و بودجه، اوضاع بدی ندارد؛ ولی خب میتواند بهتر هم شود. درست است که در ایران نوپاست؛ اما از خیلی از کشورها قدیمیتر است و دستکم در منطقه حرف اول را میزند.
برای بهترشدن اوضاع مثل همهجا باید شایستهسالاری بیشتر باشد و به کسانی که متخصصتر هستند اطمینان بیشتری شود. اکنون با یک موج عجیبوغریب مهاجرت انیماتورها روبهرو هستیم؛ دستکم در اطرافیان و دوستان من خیلی از افراد در زمینههای مختلف فنی، کارگردان، انیماتور، ویژوال و ... مهاجرت کردهاند. این خیلی نگرانکننده و زنگ خطر است؛ چون یک انیماتور ۱۵، ۲۰ سال طول میکشد تا به آن نقطهای که باید، برسد و متأسفانه با رفتن هر متخصص انیمیشن- درست است که جایش به سختی پر میشود- انیمیشن ایران فقیرتر میشود. البته این توضیح را هم اضافه کنم که متأسفانه بچهها در خارج از کشور هم خیلی موفق نیستند؛ ممکن است زندگی بهتری داشته باشند ولی کارشان خیلی خروجی امیدوارکنندهای ندارد. این ناراحتکننده است که میتوانستند اینجا موفقتر باشند؛ اما بنا به دلایلی مهاجرت میکنند. همانطور که گفتم انیمیشن ایران ممکن است با این اوضاع روزبهروز فقیرتر شود و بر کیفیت آثارش هم تأثیرگذار باشد.
- یکی از دلایل اینکه یک انیمیشن پرمخاطب میشود داستان آن است. چرا امروزه داستان انیمیشنهای ایرانی، خاطرهانگیز و به یادماندنی نمیشود؟ حتی بچهها هم پس از مدتی آنها را به یاد ندارند؛ چه برسد به بزرگترها.
این فقط درباره انیمیشن ایران صدق نمیکند؛ در کل، در همهجای دنیا دارد اتفاق میافتد، چه سینما و چه انیمیشن. معمولا فیلمها خیلی به یاد ماندنی نیستند؛ به دلیل حجم تولید زیاد یا دلایل دیگر، کمتر ماندگار میشوند برخلافِ انیمیشنهای قدیم چه ایرانی، چه ژاپنی و چه آمریکایی. فقط هم انیمیشن نیست؛ در سینما هم این وضعیت در تمام دنیا هست.
انیمیشن مثل هر چیز دیگری نیاز به نگرشهای جدید دارد. مسئولان و سیاستگذاران باید نگرشهای جدید به این حوزه داشته باشد؛ چرا که باید قبول کرد انیمیشن ایران مثل خیلی از کشورها بدون حمایت دولتی وجود ندارد و بهتنهایی قدرت زیادی ندارد. انیمیشن ایران وابسته به کمکهای دولتی و حاکمیتی است؛ البته خیلی از کشورها همینطوری هستند و فقط ایران نیست. در خیلی از کشورها حکومت و دولت کمک میکند در تولید انیمیشن بهخصوص انیمیشنهای جشنوارهای. به این دلیل باید نگاهها کمی عوض شود؛ درواقع مدیران باید کمی خطرپذیرتر و بهروزتر باشند. اکنون وضعیت در مجموع امیدوارکننده است. مرکز گسترش سینمای مستند تجربی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سعی میکنند این دیدِ جدید را داشته باشند. مقاومتهایی هم ممکن است بشود؛ اما به هر حال مدیران دلسوزی هستند که تلاش میکنند این اتفاق بیفتد.
البته نمیتوان تقصیر را فقط بر گردن سیاستگذار گذاشت؛ خودِ هنرمند هم شاید کمتقصیر نیست. به هرحال موج نو و نوآوری، نیاز به خطرپذیری و اعتماد بیشتری به هنرمندان دارد.
- به نظر شما داستان و سوژه داستانی در انیمیشنهای تولیدی چندسال اخیر چه تغییری داشته است؟ چه دلیلی باعث افت کیفیت و جذابیت آن شده است؟
ببینید روزگار این چنین است؛ در همهجای دنیا، عرصهها و هنرها و مدیاها اینگونه شده است که به دلیل تولیدات بالا، سختتر است که ماندگاری اثر هم حفظ شود؛ ولی همچنان با همین شرایط این امید هست که بتوان انیمیشنهایی ساخت که هم برای کودکان و نوجوانان و هم کارهای جشنوارهای جذاب باشد. کار غیرممکنی نیست؛ به خلاقیت بیشتر و عواملی که اشاره کردم مثل حمایت ارگانها نیاز است. علاوهبر اینها، به نظر من یکی از عوامل این افت، دور شدن هر چه بیشتر از ادبیات است. اگر به ادبیات بیشتر رجوع و بازنگریای در اینباره انجام شود، واقعا تولیدات ما جذابتر میشود.
- در فیلمنامهنویسی برای ساخت انیمیشن مهمترین شاخصه چیست که باید رعایت شود؟
یک نظریهای هست که از قدیم بوده ولی الان به دلایل مختلف کمرنگتر شده و آن این است که میگویند فیلمنامهای انیمیشنی است که نشود معادلی برای واقعیت آن پیدا کرد؛ البته این مسئله صددرصد نیست. فیلمنامه انیمیشنی خوب است که فقط بتوان در انیمیشن به سراغ آن رفت و معادلش یک فیلم سینمایی معمولی نشود و اینکه فانتزی بیشتر و تخیل بیشتری داشته باشد. البته اکنون با پیشرفت جلوههای بصری و جلوههای ویژه میبینیم که فیلمهای لایو اکشن و رئال ساخته میشود که بازیگر دارد؛ اما قسمت اعظم آن انیمیشن و جلوه بصری است.
درنهایت یک فیلمنامه خوب آن است که جذاب باشد و حرف خوبی برای زدن داشته باشد. درواقع در انیمیشن فقط فیلمنامه مهم نیست و ساخت آن هم مهم است؛ یعنی فیلمنامه انیمیشن باید طوری نوشته شود که بشود خوب ساخت. معمولا من سعی میکنم هماهنگی را رعایت کنم و چیزی که مینویسم با چیزی که میسازم با هم رابطه تنگاتنگی داشته باشند؛ یعنی فرم و محتوا و قالب بیارتباط با هم نباشند و فکر میکنم این از عوامل خوببودن فیلمنامه انیمیشن است.
- شخصیتپردازیها در انیمیشنهای ایرانی را چطور ارزیابی میکنید؟
ما در شخصیتپردازی ضعف داریم: چه در انیمیشن و چه سینما. معمولا در انیمیشن شخصیتپردازی سطحیتر است و یکی از دلایلی که یک اثری، ماندگار نمیشود این است که شخصیتهای ماندگاری نداریم. شما رجوع کنید به فیلمنامههایی که دوستش دارید و با آن خاطره دارید؛ معمولا این حوادث نیست که شما را خیلی جذب کرده و برایتان ماندگار شده است بلکه معمولا شخصیتهای جذاب هستند که ماندگار میشوند. هر چقدر که شخصیتها سطحیتر باشند، آن اثر زودتر فراموش میشود. تماشاگر باید خودش را در آن شخصیت ببیند؛ یعنی آن روابط انسانی و منطق روابط انسانی و همذاتپنداری تماشاگر، هر چقدر بیشتر در شخصیتها رعایت شود قطعا هم خودش جذابتر میشود و هم قصه. ما بدون شخصیت هیچ درام و کشمکشی نداریم. وقتی که کشمکش نداریم قصهای هم نداریم و وقتی قصهای نداریم اثر جذابی نیز نخواهیم داشت. بحث خیلی مفصل و طولانی است، قاعده و فرمول نیست که بشود گفت چه کار میشود کرد که شخصیتها جذابتر شوند؛ به هرحال باید شخصیت به فضای داستان بخورد و فضای داستان هم شخصیت جذابی ارائه کند. به نظر من این موضوع قاعده و اصول ندارد و یک مسئله غریزی و حسی است که شما یک شخصیت را دوست دارید یا نه.
- در صنعت انیمیشن دنیا، کتابهای زیادی به انیمیشن تبدیل شده و مانند آنها پرفروش هم بودهاند. به نظر شما علت این موفقیت تجاری چیست؟ حتی از موفقیت تجاری گذشته و در جذب ذهن مخاطبان هم موفق بودهاند. ارزیابی شما از دلایل موفقیت انیمیشنهای اقتباسی چیست؟
اقتباس یک تیغ دو لبه است که هم کار فیلمساز را راحت میکند و هم سخت. ادبیات داستانی غرب معمولا تصویریتر است و اقتباس از آن شدنیتر؛ اما ادبیات ایران و مشرقزمین کمی از این قضیه دور است و کمتر تصویری و دراماتیک است، هر چند که میشود ادبیات مشرقزمین را به قصههای جذاب امروزی تبدیل کرد و خیلی تلاشها شده و دارد میشود و خیلی شکستها هم به وقوع پیوسته و پیروزیهای کمتر هم نصیب افراد شده است.
خیلیها از جمله خود من تلاش کردم که از متون قدیمی و کهن و جدید ادبی ایران کار بسازم. کار سختی است و به علم فیلمنامهنویسی نیاز دارد. اقتباس این نیست که شما از داستان رونویسی کنید و بگویید که این اقتباس شد. مثلا درباره اقتباس از کتابهای «ارباب حلقهها» که خودم خیلی دوستش دارم و در دوران نوجوانی ما این اثر بیرون آمد، اینطور نیست که هر کسی میتوانست چنین اقتباس خوبی از آن سه کتاب داشته باشد؛ نه، کار سخت و بزرگی انجام شده که چنین خروجیای داده است. نشدنی نیست، موانعی هم هست؛ ولی میشود به متون ایرانی هم برای اقتباس امیدوار بود. کار سخت، بنیادی و طولانی است که سالها باید روی آن کار شود. استثنائاتی شاید باشد مثل شاهنامه؛ ولی اقتباس در جاهایی میتواند کار را راحتتر کند، مثلا یک کتابی که قبلاً جواب پسداده و موفقبوده اگر به درستی اقتباس شود میتواند چه در فیلم و چه انیمیشن موفق شود.
اقتباس فقط بحث متون نیست؛ میتواند قصههای عامیانه باشد، قصههای فولکلور که دهان به دهان و سینه به سینه منتقل شده و حتی شاید مکتوب هم نباشد. آنها میتوانند گنجینه و منابع خوبی برای اقتباس باشند؛ حتی ترکیب اینها یعنی ترکیب قصههای عامیانه و چندین افسانه و شخصیت هم میتواند منبع باشد ولی به مهندسی عجیبی نیاز دارد. فیلمنامهنویسی مهندسی است، هنر مهندسی اتفاقات، کلمات و شخصیتها و قصهها و گرههای داستانی. اگر شما مهندسی خوبی داشته باشید میتوانید از قصههایی که کسی فکرش را نمیکند فیلمهای خوبی اقتباس کنید. به طور کل، اقتباس کار سختی است و اقتباس ناموفق هم زیاد داشتهایم.
نکته دیگری که میخواهم بگویم این است که وقتی «ارباب حلقهها» داشت اقتباس میشد- قضیه برای بیستواندی سال پیش است- همانموقع هم هیچ تضمینی برای موفقیتش نبود؛ چرا که یک قصه انگلیسی بود که خیلیها به گوششان نخورده بود یا شاید حتی کهنه و قدیمی به نظر میآمد و کسی فکرش را نمیکرد از آن بتوان فیلمی درآورد که مخاطب امروزی را راضی کند. شاید یکی از دلایلی که ما نمیتوانیم اقتباسهای زیادی داشته باشیم این است که فکر میکنیم متون کهنه و قدیمی هستند و برای تماشاگر، غیرامروزی و دوستنداشتنی؛ ولی فکر میکنم با تغییراتی میشود این مشکل را حل کرد.
- تا به حال پس از مطالعه کتابی برایتان پیش آمده که بگویید «کاش انیمیشن یا فیلمش هم ساخته شود»؟ و برعکس، پس از دیدن انیمیشنی دلتان خواسته، کتابش را هم داشته باشید؟
بله، خیلی پیش آمده است چه برای رمان ایرانی یا خارجی که من را به فکر انداخته باشد از روی آن فیلم یا انیمیشنی ساخته شود. من خیلی دوست دارم از «بوف کور» صادق هدایت اقتباس کنم. باید پذیرفت که همانطور که گفتم، ادبیات مشرقزمین خیلی سخت سینمایی و تصویری است. این به معنای ضعیفبودن متون نیست. بعضیمتون تقریبا غیرممکن هستند یا سختاند برای اقتباس و بعضیمتون راحتتر هستند. ما فکر میکنیم اقتباس از شاهنامه راحتتر از اقتباس از آثار صادق هدایت است. شاید هیچوقت اقتباس خوبی از هدایت نداشتیم و حتی اقتباس خوبی از کافکا؛ چون من بهشدت عاشق کافکا هستم و دوست دارم تمام کارهایش را به فیلم تبدیل کنم؛ ولی اقتباس از آثار کافکا هم سخت است. من اقتباس خوبی همردیف با خود کتابهای او ندیدهام؛ حتی در سینمای دنیا هم شما کمتر میبینید که اقتباس خوبی از کافکا شده باشد.
متأسفانه یا خوشبختانه به بعضی از متون نباید دست زد و ظاهرا قرار است تا ابد متن بمانند. هدف اصلی مطالعه من در حقیقت همین است که من به جای اینکه فیلم ببینم، رمان میخونم تا بتوانم از دلش چیزی به دست بیاورم؛ ولی خب، عمر کفاف نمیدهد و آثار و کارها محدودند. من دو فیلم دارم، یک انیمیشن کوتاه به نام «پیشخدمت» که میشود گفت موفقترین انیمیشن ایرانی در جشنوارههای داخلی بود که سال ۹۶ و ۹۷ ساخته شد و تمام جوایز داخلی را گرفت. این اثر ترکیبی از مسخ کافکا و هدایت بود؛ یعنی مسخ نیست، هدایت هم نیست ولی تأثیرگرفته از هردوست. من این فرم اقتباس را دوست دارم. فیلم دیگری هم دارم به نام «ملکوت» که آن هم هیچربطی به «ملکوت» بهرام صادقی ندارد ولی منکر هم نمیشود شد که بهشدت تأثیرگرفته از آن است.
- آیا به کارگردانان انیمیشن در ایران پیشنهاد میکنید که کتابهای داستانی کودک و نوجوان تألیفی را بخوانند؟
متأسفانه این ایراد را خود من هم دارم که کمتر، قصههای کودک و نوجوان داخلی را میخونم. این خیلی بد است؛ چون تعداد محدودی که در این زمینه کتاب خواندم، چیزهای خیلی خوبی در آنها بود و میزان خوببودنشان برایم تعجبآور بود. اما خب، ادبیات جهان اینقدر گسترده است و کارهای خوب آنچنان زیاد است و وقت کم برای خواندن آنها که متأسفانه آثار داخلی در اولویتهای آخر قرار میگیرد و فرد سعی میکند که کارهای مهمتر و بزرگتر را بخواند.
گاهی گذرا کارهای کانون پرورش فکری و انتشارات افقرا که کودک و نوجوان هستند خواندهام و خیلی برایم جذاب بوده است. من ابتدا به خودم به عنوان نویسنده و کارگردان انیمیشن باید توصیه کنم که ای کاش بتوانم بیشتر کارهای داخلی را بهخصوص کودک و نوجوان را بخوانم؛ ولی شاید هم آن آثار باید ما را پیدا کنند. متن باید قدرت داشته باشد که راهش را باز کند و از جایی دیگر سر در بیاورد، نه اینکه جستوجویی برایش بشود. متن باید خودش پیدا شود. شاید قصهنویسی کودک و نوجوان در چنین قدوقوارهای نیست و شاید هم جستوجوی ما کم بوده است؛ به هرحال در این زمینه اشکال وجود دارد.
- به نظر شما اولین حرکت برای رونق حوزه انیمیشنهای اقتباسی در ایران چیست؟
بیشتر کتابخواندن هنرمندان یا پیشنهاد ارگانها برای ساخت اثر که جذاب است و به من هم پیشنهاد شده. برای مثال، ارگانی با یک بودجه خوب، کتابی را به یک فیلمساز پیشنهاد بدهد. به نظر من با ساختهشدن چند اقتباس موفق همه به سمت آن هجوم میبرند؛ کما اینکه بعد «ارباب حلقهها» و «هری پاتر» موج عجیبوغریب اقتباسها شروع شد.
نظر شما