دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۷
نویسندگان جوان رنج بیشتری بکشند و شخصیت‌های بیشتری در داستان بگذارند

خسرو باباخانی ضمن تقدیر از نثر و فضاسازی مناسب کتاب «کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله» گفت: دلم می‌خواهد دوستان جوان‌تر من که نویسنده هستند رنج بیشتری در نوشتن بکشند و شخصیت‌های بیشتری در داستان بگذارند. داوود در کتاب خاله ندارد، عمه ندارد، فقط یک خواهر دارد و یک دوست که او هم فقط یک خواهر دارد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بررسی و معرفی کتاب «کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله» نوشته محمدرضا شرفی خبوشان از سلسله‌نشست‌های «همسایه با کتاب» به مناسبت هفته دفاع مقدس با حضور خسرو باباخانی، منتقد ادبی یکشنبه (دوم مهرماه) در کتابسرای زیتون برگزار شد.

خسرو باباخانی، ضمن بیان علاقه قلبی‌اش به قلم و آثار شرفی خبوشان بیان کرد: او مدت خیلی طولانی نیست که می‌نویسد؛ ولی استعداد زیاد و راه برای پیشرفت دارد. هر کتابی که او بنویسد تحت هر عنوانی چه شاعر و چه نویسنده در حوزه بزرگسال یا کودک و نوجوان با لذت می‌خوانمش. این اثر را هم به عنوان مخاطب دوست داشتم. من دو مرحله‌ای آثار را می‌خوانم؛ مرحله اول با دلم می‌خوانم و مرحله دوم منتقدانه تا نقاط ضعف را به‌دست بیاورم.

تأثیر داستان بر زندگی انسان‌ها بسیار شگفت‌انگیز است

وی درباره اینکه «چرا داستان؟» و چه ضرورتی دارد که داستان بخوانیم گفت: فرق تاریخ با داستان چیست؟ ارسط‌و اولین تعریف را می‌گوید که تاریخ بیان حوادث است آن‌گونه که هست؛ اما درباره ادبیات می‌گوید بیان حوادث است آن‌گونه که می‌توانست باشد. از طرفی تاریخ‌نگاری بی‌طرفانه هم نداریم و درواقع خودِ تاریخ‌نگاری ولو کاملا واقع‌گرایانه، همان داستان‌نویسی است.

وی افزود: تأثیر داستان بر زندگی انسان‌ها بسیار شگفت‌انگیز است. مثالی می‌زنم؛ ما تا دهه ۵۰ بانک خون نداشتیم و خون را از راه‌های دیگر تهیه می‌کردند. نابغه‌ای مثل داریوش مهرجویی فیلمی به نام «دایره مینا» می‌سازد. این اثر آنقدر بر مردم جامعه اثر می‌گذارد که دولتِ وقت تصمیم می‌گیرد بانک خون را ایجاد کند.

باباخانی ادامه داد: کتاب شرفی خبوشان نیز به عنوان یک رمان که تجربیات نابی را منتقل می‌کند، قطعا مؤثر است. نثر این نویسنده رشک‌برانگیز است و فضاسازی‌های خوبی هم دارد.

نوشتن از دفاع مقدس صرفا به تجربه مستقیم نیاز ندارد

این منتقد درباره بیان تجربه‌های نسل گذشته برای نسل امروز در این کتاب توضیح داد: تجربه به این منظور نیست که دقیقا خود انسان با پنج حسش درگیر ماجرا شود و آن را بیان کند. بسیاری از نویسندگان ما که درباره دفاع مقدس می‌نویسند اصلا تجربه جنگ نداشته‌اند. مطالعه‌کردن، دیدن فیلم و اصولا بهره‌مندی از هنر یکی از بهترین راه‌های انتقال تجربه است. ابزار هنر بسیار مؤثر است‌. شرفی خبوشان تجربه جمعی آن روزگار را به صورت داستانی نوشته که انگار خودش هم تجربه کرده است. چون داستان جذابی پشت این هست می‌تواند نوجوانان امروز را به خواندنش جذب کند و برایشان جذاب خواهد بود که بدانند تفریح بچه‌های گذشته چطور بوده است.

باباخانی در بخش دیگر برنامه نقدهایی بر کتاب نوجوان «کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله» وارد دانست و در این‌باره گفت: در جاهایی از داستان احساس کردم که نویسنده خواسته اطلاعاتش را به رخ مخاطب بکشد و بگوید «من می‌دانم». یکی از چیزهای دیگری که من در این داستان کم دیدم این بود که نویسنده جا برای مشارکت خواننده نگذاشته است.

وی در پاسخ به این سؤال که «حضور و تأثیر جنگ در این کتاب را چقدر موفق می‌دانید؟» عنوان کرد: مسئله را دو بخش می‌کنیم؛ یک بخش شخصیت خود شرفی خبوشان است که نه کاسبکارانه بلکه کاملا قلبی، معتقد است به دفاع مقدس ‌و نظام کشور؛ اما اینکه آیا فصل راجع‌به دفاع مقدس در کتاب جا افتاده است یا نه، به نظرم باید به صورت مسامحانه گفت بله؛ هنوز جای کار داشته است. در مقایسه با داستان‌هایی که این نویسنده درباره دفاع مقدس نوشته، در این کتاب قدری کمتر این موضوع درآمده است. بنابراین این کتاب در معرفی دفاع مقدس موفق نیست و بر مخاطب از این جهت تأثیر زیادی نمی‌گذارد. 

در ادبیات‌مان با فقر طنز مواجه‌ایم

خسرو باباخانی ضمن اشاره به اینکه در این اثر طنزی ندید بیان کرد: من به دلیل اینکه به طنز خیلی علاقه دارم در این‌باره بسیار سخت‌گیرم. باید بگویم که در ادبیات ما فقر طنز وجود دارد. در این کتاب، طنزی ندیدم و به همسرم هم گفتم که چرا شرفی خبوشان دارد در این کتاب این‌قدر جدی حرف می‌زند؟

وی نقطه اوج داستان را فصل «سلطان» دانست و گفت: این فصل درخشان است. انتظاری برای خانواده و داوود شکل می‌گیرد. جمله کلیدی که «مادر دعا می‌کرد کاش بابا مجروح شده باشد» باعث بغض من شد. باید بگویم که در مقابل، ضعیف‌ترین فصل داستان «هواپیما» بود که نیازی نبود در داستان باشد تا نویسنده از قساوت آمریکا بگوید. کاش مفهوم رو نبود و نویسنده، این‌طور گل‌درشت آن را نمی‌گفت.

اگر جای نویسنده بودم فصل اول را طور دیگری شروع می‌کردم

وی در انتها نظر خود را راجع‌به نحوه شروع داستان این‌طور عنوان کرد: شاید اگر من جای خبوشان بودم، فصل اول را با صدای آژیر شروع می‌کردم که خواننده بداند جنگ است. ایراد دیگر هم که به طور عام در آثار ادبی‌مان وجود دارد این است که ما متأسفانه داریم رمان‌هایمان را از شخصیت خلوت می‌کنیم. دلم می‌خواهد دوستان جوان‌تر من که نویسنده هستند رنج بیشتری بکشند در نوشتن و شخصیت‌های بیشتری در داستان بگذارند. داوود در کتاب خاله ندارد، عمه ندارد، فقط یک خواهر دارد و یک دوست که او هم فقط یک خواهر دارد. فکر می‌کنم شاید نویسنده زمان کمی داشته است تا کتاب را بنویسد.

این نویسنده و منتقد ادبی افزود: با همه حرف‌هایی که زدیم به نوجوانان پیشنهاد می‌دهم که این کتاب را تهیه کنند و بخوانند. اگر پشیمان شدند به من بگویند؛ خودم هزینه خرید کتاب را به آنها برمی‌گردانم. یقین دارم که یک نفر هم تماس نخواهد گرفت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها