گنجينه كتابهاي تاريخي كه حاصل تلاش پژوهشگران و تاريخنگاران ايراني است به عنوان ابزاري براي شناسايي و گوشزد كردن حدود جغرافيايي، تاريخي و فرهنگي ما به كار ميآيد اما اين كتابها با گذشت سدهها دچار مشكلاتي شده اند كه ميتواند تاريخنگاران را دچار آشفتگي نوشتاري يا تحقيقي كند./
وي در ادامه سخنانش افزود: «تمدن ايراني پس از هجومهاي خانمانبرانداز قبايل مهاجم به ايران مشكلاتي را متحمل شده است، گروهي از اقوام و ملتهاي مهاجم دچار اين پندار شدند كه ميتوانند با پاك كردن حافظه تاريخي و جعل تاريخ، سهم ايرانيان و محدوده سرزمينهاي ايرانينشين را مخدوش كنند.»
اين ويراستار و مصحح، به كشورهاي نوپا اشاره كرد و گفت: «در اين ميان برخي از كشورها و ملتهاي نوپا كه در دوران جديد به پيشرفت صنعتي و جايگاههاي ممتاز در عرصه بينالمللي دست يافتهاند در محافل آكادميك و دانشگاهي خود با اين كوششها همراه شدند.»
وي به نمونهاي در اين زمينه اشاره كرد و گفت: «تاريخنگاري مانند «بارتولد» كه دستاوردهاي بسياري در شناخت تاريخ باستان داشته است؛ منطقه «ورارود» (ماوراءالنهر) را كه همواره از مهمترين جايگاههاي ايرانينشين بوده است را تركستان معرفي ميكند.»
«علياحمدي» در ادامه سخنانش افزود: «كوششهاي خندهآور گروه ديگري از آنان در دورههايي، كتابهايي پديد آورد كه خواننده هنگام خواندن آنها تصور ميكند تاريخنگاران روسي در مقام رويدادنگار در ركاب همه مخالفان سياسي، ايراني و غيرايرانياند و دولتهاي ايراني در اين زمينه انجام وظيفه كردهاند.»
اين ويراستار باتجربه «نشر هزار» به مترجمان نيز اشاره كرد و گفت: «در چنين وضعيتي بهراستي مترجم چه بايد كند؟ آيا بايد مجموعهاي از جعل و تزوير كه با مهارت در ميان مجموعهاي از مطالب درست تاريخي گنجانده شده است، استفاده كند؟»
وي در ادامه سخنانش افزود: «چند تن از مترجمان كتابهاي تاريخي كه البته از سواد مكفي و توانايي واقعي برخوردارند، نمونههاي اين جعل و تزويرها را در پاورقي كتابهاي ترجمه خود مورد به مورد پاسخ گفتهاند و در اين زمينه ميتوان به «مرتضي ثاقبفر» مترجم كتابهاي تاريخ ايران باستان اشاره كرد.»
وي به ويژگيهاي يك مترجم شايسته اشاره كرد و گفت: «طي سالهايي كه افتخار همكاري با اهل قلم و مترجمان را داشتهام، به چند شرط اساسي براي موفقيت يك مترجم باتجربه آگاه شدهام؛ نخست اينكه مترجم بايد زبان خود را به خوبي بداند.»
اين ويراستار حوزه نشر به دانستن زبان اشاره كرد و گفت: «دانستن زبان آنچنان كه عوام ميپندارند چيزي نيست در حد جملههاي ابتدايي كه در كتابهاي آموزش زبان براي جهانگردان فهرست شده است مانند خريد بليط، رفتن به سينما، ديدار از مراكز مختلف يا خريد از سوپرماركتها، بلكه منظور، آگاهي از زبان مادري است كه بتوان به اين زبان به خوبي مقاله نوشت، خطابه تنظيم كرد، شعر دكلمه كرد و متن آموزشي نوشت.»
وي در ادامه سخنانش افزود: «براي ترجمه جدا از آگاهي دستور زبان و گنجينه واژگاني آن زبان، بهتر است سابقهاي از زندگي در آن كشورها را داشته باشيم.»
علي احمدي به نمونهاي در اين زمينه اشاره كرد و گفت: «مترجم كتاب «اوليس» شاهكار «جيمز جويس» به زبان عربي پنج سال در بلفاست پايتخت ايرلند يعني جايي كه اين كتاب در آن نوشته شده است سكونت كرده و كار ترجمه اين كتاب را در آنجا انجام داده است.»
وي با اشاره به ويراستاري كتابهاي تاريخي افزود: «از ياد نبريم كه حتي ترجمههاي استادان بزرگ و بيبديل كه بيگمان شناخت خود و بخشي از جهان را مديون كوششهاي آنان هستيم، نيز از مقابله با متن اصلي به وسيله يك ويراستار زبردست و زباندان بينياز نيستند؛ زيرا هر كسي هنگام ترجمه، پاكنويس و بازخواني ميتواند اشتباهي مفهومي يا املايي مرتكب شود. براي اصلاح اين اشتباهات كار مقابله ترجمه با اصل كار، اساسي و حياتي است.»
اين ويراستار كتابهاي تاريخي پيشنهادي به مترجمان نوپا ارايه داد و گفت: «آموزش پيگير و هميشگي زبان مادري از راه خواندن آثار كلاسيك تا دوره معاصر، انتخاب يك موضوع، چيرگي در آن براي دست يافتن به بازدهي بهتر، بلندنظري و رعايت انصاف علمي در برابر كسي كه از كار آنها انتقاد يا ستايش ميكند، از جمله مواردي اند كه مترجمان ميتوانند از آن بهره گيرند.»
وي در پايان سخنانش تأكيد كرد: «كسي كه از كتابي انتقاد ميكند پيش از انتقاد يك كار مهم انجام داده است كه خواندن آن كتاب است. اين مسأله نشان ميدهد كه منتقد براي كار نويسنده يا مترجم ارزش قايل بوده است. پاسخ مترجم به اين انتقاد هر چه كه باشد در نظر فرد سومي كه شاهد اين گفتوگوست، درستي و نادرستي انتقاد را روشن ميكند.»
نظر شما