سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - یوسف ملایی: اخیراً در شهر تهران تابلوهایی مزین به اشعار شاعران نصب شده است، این تابلوها در قالب طرح «شهر شعر» برنامهریزی شدهاند تا پایتخت بیش از هر ر زمان دیگر رنگ شعر و ادبیات بگیرد. اینجا تهران است و اشعار ۱۲۰ شاعر معاصر در خیابانهای شهر جلوهگری میکند.
تابلوهای مزین به شعر و ادبیات پارسی، در هر جایی از شهر نگاه هر بینندهای را به خود جلب میکند و وقتی مسافری از فرودگاه به پایتخت سفر کند که اتفاقاً هم اهل شعر و ادبیات و هم اهل نوشتن از نوع خبرنگاری است، مخاطب این تابلوها میشود، حال و هوای شهر بهگونهای دیگر روایت میشود.
تابلویی که چشمم را جذب خودش کرد، اشعار کوتاه، شاعرانه و حماسی «وطنم و تنم» بود. سپس تابلو «آرمان عزیز» در آستانه نخستین سالگرد شهادت آرمان علیوردی طلبه ۲۱ ساله حوزه علمیه آیتالله مجتهدی و بسیجی یگان امنیتی امام رضا (ع)، در ۶ آبان سال ۱۴۰۱، کتاب «آرمان عزیز؛ روایتهایی مستند از زندگی او» با پژوهش و نگارش مجید محمدولی را در ذهنم تداعی کرد.
پل یادگار امام، مزین به عکس و شعر نوستالژی و خاطره انگیز نیما یوشیج، بنیانگذار شعر مدرن فارسی و ملقب به «پدر شعر نو» در ایران، از روستای گردشگری یوش، از توابع بخش بلده شهرستان نور استان مازندران و خالق آثار ارزشمند «هفت کتاب»، «مرقد آقا» و …: «گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم، تو را من چشم در راهم» راه را شاعرانه کرد.
«امشب تمام عاشقان را دست به سر کن، یک امشبی با من بمان، با من سحر کن» جمله زیبای محمدصالح اعلاء نویسنده، مجری تلویزیون، برنامهساز و ترانهسرای پرآوازه اراکی، خوش آمد صاحب جمله مشهور «سلام بر هموطنانِ جان» است که عشق را به میهمانان تهران، پیشکش میکند.
روبهروی سازمان بنیاد ملی نخبگان، تابلو نوشته «بندی به پای دارم و باری گران به دوش، در حیرتم که شهره به بی بند و باری ام» تک بیت زیبای زنده یاد غلامرضا شکوهی ادیب و غزلسرای آیینی و انقلابی خراسان، ما را با خودش در خیابان آزادی به پیش میبرد.
«غزه یک بار دگر شاد و جوان خواهد شد» نیز در طول مسیر، امید را در دل شهر میریزد تا در روزهای سخت و سیاه غزه، دلمان لختی آرام بگیرد.
سپس علیمحمد مؤدب از تربت جام، شاعر و خالق عاشقانههای پسر نوح و مردههای حرفهای و مدیرعامل مؤسسه شهرستان ادب از متن زیبای: سوختی تا خانۀ ما را نسوزاند غمی، بر مزارت اشکهای عاشقان فانوسهاست. جمله گرانبهای «زیستی در شعلهها و پر زدی با شعلهها زندگی با مرگ، شرح غیرت ققنوسهاست» را به ما ارزانی میدارد.
«چگونه در خیابانهای تهران زنده میمانم؟ مرا در خانه قلبی هست… با آن زنده می مانم» از غزل زیبای محمدمهدی سیار، شاعر، ترانهسرا و مدرس جوان دانشگاه، زاده اول تیرماه سال ۱۳۶۲ شهرِ فسا استان فارس، ترافیک کلانشهر تهران را برای مسافران و ساکنان پایتخت، قابل تحمل میکند.
«عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی / پاییز بهاریست که عاشق شده است» تک بیت جذابی از میلاد عرفانپور از دیار شعر و بهار نارنج - شیراز، رباعی سرای جوان است که در حال و هوای پاییزی به دل هر رهگذری مینشیند.
در ادامه مسیر با تک بیت «میبرم این روزها نام تو را آرامتر / تا بمانم در شمار عاشقان، گمنامتر» از غزل عاشقانه نغمه مستشار نظامی شاعر تهرانی و صاحب آثار پر طرفدار حوض خون، «چهارده ترکیب بند آئینی» و …، عشق را استشمام میکنیم.
نرسیده به میدان انقلاب با شعر «رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد / دلشورهی ما بود، دل آرام جهان شد» از حامد عسکری - شاعر، نویسنده و روزنامه نگار اهل شهرستان بم استان کرمان، کار دل را یکسره میکند.
تحفه شاعر سپید موی اردبیلی، محمد سلمانی خالق «غزل زمان»، «تب نیلوفری» و «میخواهمت ای خواسته غیرحضوری» نیز این بیت زیباست: «بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست / باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست».
«آغاز یک ترانه ی زیباست چشم تو / یک وسعت عظیم تماشاست چشم تو» از غزل محکم چشم تو اثر سیمیندخت وحیدی- شاعر متعهد، انقلابی و پیشکسوت از سرزمین پرآوازه جهرم فارس و خالق و پدید آورنده مجموعه اشعار: «یک آسمان شقایق»، «حس می کنم زندگی را»، «موج های بی قرار»، «در قاب گل ها»، «کوثر»، «چشم بیمار»، «غم دلدار»، «شعر جوان»، «از نگاه آینه ها» و … است.
«عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز / کشته خود را نمیداند کجا پنهان کند!» عاشقانهای از نجمه زارع- غزلسرای کازرونی از دیار علم و ادب استان فارس، پیام دیگری برای رهگذران این راه، پیش از رسیدن به تئاتر شهر و پل حافظ دارد.
در خیابان غزالی نیز از غزل محمدجواد غفور زاده (شفق) از مشهد مقدس، این تک بیت مسحور کننده اقتباس شده است: «ای گردش چشمان تو سرچشمه هستی / ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی؟».
بعد از بنیاد فرهنگی البرز و پس از گذر از خیابان سعدی و فردوسی در تقاطع پارک امین الدوله، آنجا که بانویی گل میفروخت و دیگری فال حافظ، شعر ناصر فیض از طنزسرایان معاصر اهل قم و شاعر «فیض بوک» و «اُملتهای دستهدار» اینگونه خودنمایی میکرد: «مرگا به من که با پر طاووس عالَمی … یک موی گربه وطنم را عوض کُنم».
این روزها خیابانهای پایتخت جلوهای از شعر شده است.
نظر شما