سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): غلامحسین زرگرینژاد در رونمایی کتاب «برآمدن قاجار؛ تاریخ ایران از پایان صفویه تا قتل آقامحمدخان» گفت: من آقامحمدخان را جانوری وحشی میدانستم. مطابق تاثیراتی که از سوابق قبلی و مطالعات و اندیشههای موجود گرفته بودم آقامحمدخان را آدمی جلاد، آدمکُش و خونریز میشمردم. بعد از مدتی که درباره قاجار به مطالعه و تحقیق در منابع دست اول پرداختم، متوجه شدم که چنین آدمی نیست. اگرچه پدر و پدربزرگش دزد بود و خودش بعداً تحت تاثیر مکتب شیراز به آدم بزرگی تبدیل شد.
او افزود: زمانی که آقامحمدخان در شیراز نزد کریمخان در حبس نظر بود از مکتب شیراز تاثیر پذیرفت و به خواندن شاهنامه مشغول شد، اما درباره لطفعلیخان زند، همین بس که قصد داشت کوه نور و دریای نور را به سرهارفورد جونز انگلیسی بفروشد که آقامحمدخان سررسید و معامله سر نگرفت.
مولف کتاب «برآمدن قاجار؛ تاریخ ایران از پایان صفویه تا قتل آقامحمدخان» عنوان کرد: عباسمیرزا تربیت شده مکتب میرزا بزرگ فراهانی، پدر قائم مقام فراهانی است؛ مردی که استاد نمونه بود و اگر میرزا بزرگ فراهانی نبود، عباسمیرزا هم مانند سایر شاهان قاجار به بیراهه میرفت. میرزا در مقابل چهره پسرش که مقتول شد، ناشناخته است. میرزا بزرگ فراهانی کتاب «احکام الجهاد و اسباب الرشاد» را نوشته؛ او ادیب، فقیه، مجتهد و… است. او دیباچهای بر این کتاب دارد که اگر اغراق نکنم با نثر گلستان همترازی دارد، اگر میرزا بزرگ زنده بود، قرارداد گلستان و ترکمانچای بسته نمیشد، هر چند این اگر و مگرها دردی را در تاریخ دوا نمیکند.
غلامحسین زرگرینژاد گفت: در صحبتها اشاره شد به درآوردن بیست هزار جفت چشم از تفلیسیها توسط آقامحمدخان که متاسفانه در زمانی خودم هم آنرا قبول داشتم و استفاده کردم، اما تحقیق در منابع تاریخی دست اول نشان میدهد این موضوع دروغ محض است. من در کتاب اشاره کردم که اگر چنین موضوعی صحت داشت و کشتار تفلیس و آوردن دوازده هزار زن تفلیسی به ایران درست بود، گریبایدوف که چند سال بعد به ایران آمد، آنها را پیدا میکرد و بازمیگرداند در حالی که او پس از گشتن بسیار خانههای مردم تنها دو زن بیشتر نیافت.
تاریخ خاکستری است؛ نه سفید نه سیاه
احمد محیط طباطبایی، رئیس موسسه ایکوم ایران گفت: با وام گرفتن از صحبت دو استاد میخواهم بگویم تاریخ خاکستری است؛ نه سفید نه سیاه. سفید کردن سیاه و سیاه کردن سفید باز هم تغییری در اصل موضوع که برای مخاطب به دنبال آن است در پی نخواهد داشت بلکه ما بیشتر از آنکه قضاوت کنیم باید بشنویم و مهمتر آثاری که برجای مانده و ما وارث چه اثری هستیم. قطعاً همانطور که گفتند هیچوقت یک حاکم، شاه و امیر اثرگذار نیست بر کل واقعهای که میبینید. چون یک رویداد از مبدا تا موخره آن بسیار طولانی است و همانطور که میدانید برج پیزا اگر کج است از پایین کج میآید که تا بالا کجترین شکل را نشان میدهد.
او افزود: نکتهای که میخواستم با اجازه استادان بگویم در مقام فردی که درس میخواند که نادرشاه افشار همانطور که گفتند درباره نظامیگری جایگاه خودش را دارد و او همراهی داشت، پزشک و سفرنامهنویسی که نقشههای جنگی را تهیه میکرد که مجموعه این نقشهها را در دانشگاههای فرانسه و اروپا تدریس کردند تا قبل از ۱۸۷۰ ویژگی جنگ عوض شد و براساس توپخانه، سوارهنظام و پیاده نظام بود، تاکتیکهای نادر تدریس میشد و در این میان ناپلئون بهترین شاگرد نادر بود و در یک جنگ مهم از او تقلید کرد.
رئیس موسسه ایکوم ایران بیان کرد: شاید یکی از شبیهترین افراد به او ناپلئون است، کسی که فرانسه را در هم میشکند و صدراعظمش تالیران همین وضعیت صدراعظم آخر زندیه و قاجار را پیدا کرد که به خیانت متهم شد. اما هیچ وقت فرانسویها آنچه را ناپلئون به آنها داد و اروپا از آنها گرفت، فراموش نمیکنند. به همین دلیل نادر ویژگی دارد که ناپلئون به او خیلی شبیه است؛ تمام فاتحان ما، چه آقامحمدخان، چه کریمخان و سلطان طغرل اول و دیگران از خانان و ایلات بودند و رهبری ایلات را به عهده داشتند. همه به قول قبل از اسلام و بعد اسلام از فره برخوردار بودند، از پادشاه اشکانی و ساسانی تا سلجوقی و...
احمد محیط طباطبایی گفت: تنها کسی که از طبقه سوم این مملکت برآمد، نادر و مشکلش همین بود. بزرگترین مخالفانش خوانین ایل افشار بودند، کسانی که در ترور او سهیم بودند. او که بعدها به هندوستان لشکر کشید و پادشاه هند میدانست که او نسب ندارد از او میپرسد تو نسبت چیست؟ میگوید من فرزند شمشیر هستم. چون راهی جز این نداشت، اما در تاریخ مهم است که به موقع بمیرند و گاهی این شانس نصیب افراد نمیشود و میمانند و کارهای خودشان را مضمحل میکنند.
او ادامه داد: نادر بعد از اینکه هند رفت و آنجا را گرفت، بیمار شد و جنون گرفت و برای همین نادر هفت سال اخر عمر، نادر پیشین نیست. او تا قبل از رفتن به هند یک نفر را نمیکشد هیچیک از مدعیان سلطنت صفوی و دیگر را از پا درنمیآورد. او حتی وقتی پیروز میشد اسرایش را آزاد میکرد و هیچ قتلعام رسمی بعد از پیروزی نادر ثبت نشده است.
این پژوهشگر بیان کرد: تاجگذاری نادر در دشت مغان متحصربه فرد است؛ علت این نوع تاجگذاری به دلیل نداشتن فره است که به عبارتی حق سلطنت نداشت. او باید از همه بیعت میگرفت و این بیعت و دشت مغان که عباس سوم و طهماسب دوم زنده بودند، از این ناشی میشود. زمان همانطور که به آقامحدخان وفا نکرد برای نادر هم اینطور بود و اگر ترور هند اتفاق افتاده بود، ما قطعاً امروز به شکل دیگری از نادر سخن میگفتیم.
برنامه رونمایی کتاب «برآمدن قاجار؛ تاریخ ایران از پایان صفویه تا قتل آقامحمدخان» شنبه ۶ ابان ماه ۱۴۰۲ در کافه مانا برگزار شد که در این رونمایی علیرضا ملائی توانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران سخنرانی کردند و احمد محیط طباطبایی، رئیس موسسه ایکوم ایران دبیری این برنامه را بر عهده داشت.
نظر شما