سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): نام گروهک کومله و دموکرات در تاریخ چهل و چند ساله جمهوری اسلامی ایران با شکنجه و وحشیگری عوامل آن گره خورده است. کتاب «اسیر آلواتان» یکی از آثار مستند در خصوص این جنایات است. اسرای آزاد شده از زندان آلواتان از خاطرات خود در آن روزهای سیاه میگویند.
«اسیر آلواتان» یکی از تازهترین آثار منتشر شده توسط انتشارات روایت فتح است که به حضور ضد انقلاب در غرب کشور میپردازد. این کتاب در خصوص زندانیانی است که ابتدا در زندان دولهتو کردستان و پس از آن در زندان آلواتان زندانی حزب دموکرات بودند. رضا رستمی نویسنده اهلتسنن کردستانی در گفتوگویی با این زندانیان، کتاب حاضر را به رشته تحریر درآورده است. در ادامه مصاحبه ایبنا با این نویسنده را میخوانید:
- درباره موضوع کتاب و چگونگی نگارش آن توضیح میدهید؟
سه سال پیش خاطرات اسیری به نام نعمتالله وهابی که در زندانهای دولهتو و آلواتان اسیر بود را مینوشتم. حقایقی که درباره این دو زندان وجود داشته برای من تازگی و جذابیت داشت. این دو زندان در کشور شناخته شده نیست و با توجه به زندانیان بسیاری که آنجا بودند و حتی شهید هم شدند، حقایق زیادی در خود دارد. با تحقیقاتی که انجام دادم به وحید خاکپور یکی از زندانیان این دو زندان رسیدم. آقای خاکپور همه این زندانیان را دور هم جمع کرده بود و با آنها ارتباط داشت. از طریق ایشان توانستم با این زندانیان ارتباط بگیرم و با ۲۴ نفر از این زندانیان مصاحبه کنم.
- درباره زندان دولهتو و آلواتان بیشتر توضیح میدهید؟
زندان دولهتو که در میان کوههای سر به فلک کشیده و صعبالعبور در نزدیکی روستای دولهتو، توسط حزب دموکرات ساخته شده بود، مکانی برای شکنجه و نگهداری افرادی بود که حزب در درگیریهای کردستان به اسارت میگرفت. روستای دولهتو در نقطه صفر مرزی شمالغرب سردشت و جنوبغربی منطقه آلواتان در جاده سردشت و پیرانشهر قرار دارد. این زندان در نقطهای کوهستانی، در انتهای یک دره، دور از دید و در محلی مخفی میان جنگلهای طبیعی در کنار رودخانه دولهتو قرار داشت.
ساختمان زندان یک طویله بزرگ با یک چهاردیواری با یک درِ حلبی بود. وسعت ساختمان زندان حدود صد متر بود، با ارتفاع یک تا یک و نیم متر و هشت اتاق که در دو ردیف روبهروی هم قرار داشتند که بین آنها یک محوطه خالی بود. گاهی اوقات در هر اتاقِ زندان، بیش از ۴۵ زندانی نگهداری میشدند. با توجه به تعداد بالای اسرا و کمبودِ فضا، بعضی از اسرا برای استراحت به داخل آخور طویله میرفتند. آنقدر جا کم بود که اسرا به سختی خودشان را جابهجا میکردند.
حزب دموکرات حدود ۲۰۰ نفر از بچههای جهاد، سپاه، ارتش، بسیج، ژاندارمری، پیشمرگان کُرد مسلمان و نیروهای انقلابی و عادی مناطق غرب را که دستگیر کرده بود و در آن زندان نگه میداشت. درباره تعداد اُسرای دولهتو روایات مختلفی وجود دارد که تعداد آنها را از ۲۰۰ تا ۴۸۰ نفر متغیر نشان میدهد. زندانبانانِ زندانِ مخوف دولهتو اکثراً از افراد ارتش شاهنشاهی بودند. کاک رسول رئیس زندان، ادعا میکرد از سران بالای حزب دموکرات است و در زمان شاه، زندانی سیاسی بوده. ایرج سلطانی از خلبانان ارتش شاهنشاهی، صادق زرزا، عبدالله امینی (عبدالله سور) هم زندانبانان بودند. رحمان کسرایی یکی از سران حزب هم از مسئولان زندان بود. ماموران زندان دولهتو برای تخلیه اطلاعاتی زندانیان، بیرحمانهترین شکنجهها را روی آنها پیاده میکردند. آنها بعد از بیگاریهای فراوانی که از زندانیان میکشیدند، مقدار کمی آبِ گوجه، نخود یا گندم به عنوان غذا به آنها میدادند. بازجویی و شکنجه زندانیان با مزدوران حزب دموکرات، سازمان مجاهدین و چریکهای فدایی بود. شکنجه در رودخانه با آب سردِ ۲۰ درجه زیر صفر، بیگاری، توهین به مقدسات دینی، فحشهای ناموسی و شکنجه با سنگ و چوب نمونهای از اعمال غیرانسانی دموکراتها بود. در این میان برخی از اسرا هم به اعدام محکوم میشدند که محاکمه آنها توسط «واحد قضایی حزب دموکرات کردستان ایران» انجام میشد.
- قضیه انتقال زندانیان از دولهتو به زندان آلواتان چه بود؟
بعد از آنکه نیروهای ارتش و سپاه بخشهای عمده کردستان را از کنترل نیروهای حزب دموکرات خارج کردند و پیشروی به سمت مرز ادامه داشت، نیروهای دو حزب کومله و دموکرات با مقامات عراقی دیدار کردند و برای بمباران و قتلعام زندانیان آن زندان با آنها به توافق رسیدند. قدم اوّل کاهش تعداد زندانیان بود. افراد حزب در پانزدهم اردیبهشت، ۵۰ زندانی کُرد و سرباز را آزاد کردند و پاسدارها و افراد گزینش شده را نگه داشتند. در ضمن از تمام صحنههای آزادسازی فیلمبرداری کردند که بعداً فیلمها را برای ساخت مستند در اختیار شبکههای تلویزیونی خارجی قرار دادند. دو روز بعد، برخلاف هر روز که اُسرا به بیگاری میرفتند، زندانیها را در حیاط نگه داشتند. ساعت ۱۱:۳۰ روز پنجشنبه هفدهم اردیبهشت سال ۱۳۶۰ با عبور هواپیماهای عراقی از روی زندان که پرچم بلندی از حزب دموکرات بر بام آن نصب شده بود، محافظان زندان از شروع حمله آگاه شدند. نگهبانها بعد از دیدن هواپیماها سوت زدند و اُسرا را به زور به داخل زندان فرستادند. بعد در را قفل کردند و خودشان در مناطق امنِ اطراف پناه گرفتند. ناگهان غرّش چند هواپیما سکوت آسمانِ دولهتو را شکست. اوّلین راکت که بر زمین افتاد، بمبهای بعدی هم به دنبال آن بر زمین ریختند. یک بمب که در رودخانه نزدیک زندان معروف به دوآب افتاد، حوضچه بزرگی به ابعاد ۲۰ در ۲۰ متر درست کرد. در آن لحظه، یک بمب روی ساختمان افتاد و بسیاری از اُسرا زیرِ آوار ماندند. با خراب شدن دیوارها و سقف، صدای اللهاکبر گفتن اُسرا بلند شد. عدهای که از آوار درامان مانده بودند، مشغول رسیدگی به بقیه شدند. در همان موقع سه فروند بالگرد توپدار از راه رسیدند و شروع به شلیک رگبار با مسلسلهای کالیبر ۵۰ کردند. در آن زمان، آنهایی که سالم مانده بودند از شکاف دیوارها به جنگلهای اطراف فرار کردند. بالگردهای عراقی که مسلح به راکت بودند از ارتفاع کم به زندان حمله کردند و بعد از شلیک چند راکت، مجروحان و آنهایی را که در اطراف ساختمان پراکنده بودند به رگبار بستند. ترکیب بالگردها به صورت ثابت بالای سر زندانیان و ساختمانِ خراب شده بود. ترکیب به حدی ساده بود که با اسلحه سبک میشد آنها را سرنگون کرد. بالگردها سپس دو سه چرخی که زدند و منطقه را ترک کردند.
بعد از رفتن بالگردها، دموکراتها دوباره برگشتند. وضعیت اُسرا خیلی دردناک بود. عدهای شهید شده بودند و تعدادی هم زخمی بودند و برخی هم زیرِ آوار مانده بودند. دموکراتها بجای کمک، به دنبال زندانیان سالم بودند. بالاخره تعدادی از اسرای نجاتیافته، زخمیها را جمع کردند و به دستور نگهبانان به مقر سوسیالیستها که ۳ کیلومتری با دولهتو فاصله داشت، بردند. در خصوص تعداد شهدا و مجروحان هم مثل تعداد اُسرا آمار متفاوتی وجود دارد. مجله پیام انقلاب تعداد شهدا را ۶۵ نفر و مجروحان را ۶۰ نفر اعلام کرد. همچنین صدیق بابایی یکی از سران حزب دموکرات میگوید: در این بمباران ۴۲ نفر زندانی کشته و ۵۰ نفر زخمی شدند.
بعد از بمباران، نیروهای حزب، مانع پراکنده شدن اسرا و حمل مجروحان به بیمارستان شدند. حتی وقتی پاسداران با اعزام یک دستگاه مینیبوس به محل حادثه خواستند مجروحان و اجساد شهدا را از حزب تحویل بگیرند، از تحویل اجساد و زخمیها خودداری کردند. البته ۱۰ نفر از زخمیها توسط مردم به بیمارستان سردشت منتقل شدند و از طرف فرمانداری، دارو و کمکهای لازم به آنها داده شد. نوزدهم اردیبهشت، ۱۵ زخمی که همه از نیروهای ارتش بودند به بیمارستان سردشت منتقل و در این بیمارستان بستری شدند، اما بقیه افراد همچنان اسیر دموکراتها بودند. بر اساس اخبار منتشر شده، ۱۰ نفر از مجروحان در روستای واوان در نزدیکی سردشت، میان اهالی این روستا بودند. عدهای را به قلعهدیزه عراق و عده دیگری را نیز به قریه مامکاوه که در آن زندان دیگری وجود داشت، منتقل کردند. تعدادی از کشتهها و زخمیها را هم به میرآباد و تعدادی را نیز که زیاد آسیب ندیده بودند به یک مدرسه در گرژال فرستادند. حزب دموکرات در نهایت، باقیمانده اسرا را به زندانی در نزدیکی روستای آلواتان منتقل کرد.
- کتاب دقیقاً چه بازه زمانی از زندگی اسرا را روایت میکند؟
روایت کتاب از لحظهای که زندانیان اسیر حزب دموکرات شدند، آغاز میشود. این اسرا مشاغل مختلفی داشتند و فقط نظامی نبودند. مثلاً یک نفر پزشک بود و در منطقه محروم مشغول خدمت بود. یا یکی جهادی بود و مشغول ساختوساز بوده یا معلم بودند. همه این افراد نظامی نبودند، ترکیب جمعیتی از افرادی چون ارتشی، جهادی، حضرت امامی و… بودند.
- به جز مصاحبه با زندانیان، از چه منابع دیگری برای جمعآوری اطلاعات استفاده کردید؟
بیشتر اطلاعاتی از مصاحبه با هم زندانیان بود اما بعد از هر مصاحبه حرفهای همه را با هم یکی میکردم. چون ممکن بود گاهی اسم افراد یا اینکه چه کسی اسیر یا شهید بوده را فراموش کنند. به همین خاطر بعضی مواقع با تناقض در اظهارات زندانیان مواجه میشدم. یک جاهایی هم به دلیل مسائل امنیتی یا طولانی بودن خاطرات مجبور به حذف و اضافه برخی اطلاعات میشدم. به همین دلیل با اداراتی مثل بنیاد شهید هماهنگ میکردم تا به صحت و سقم صددرصدی کتاب برسم. برخی از خاطرات کتاب هم از خانواده شهداست. چون چند نفری بودند که پدر و پسر یا دو برادر بودند که با هم به شهادت رسیدند به همین خاطر با خانواده این بزرگواران مصاحبه کردم. اما نکته مهمی که میخواهم حتماً آن را منعکس کنید در مورد زندگی حال حاضر این زندانیان است. من سعی کردم همه این زندانیان را از شرق و غرب کشور و با وجود فاصلهای که بود پیدا کنم و با آنان حرف بزنم اما تعدادی از این زندانیان بعد از آزادی با بیمهری مواجه شدند و حاضر نبودند با ما مصاحبه کنند. من از شما خبرنگاران خواهش میکنم که یاد رشادتهای این زندانیان را زنده کنید. به بسیاری از این زندانیان با وجود اینکه جانباز شدند و اسیر بودند، پرونده جانبازی و اسارت نمیدهند. نظامی هم نبودند، صرفاً بهعنوان معلم، جهادی، پزشک و … در کردستان مشغول به خدمت بودند. این عزیزان هم در سن پیری و با بیماری با مشکلات مختلفی مواجه هستند از طرفی هم حقوق و مزایایی ندارند. چون هیچ نهادی زیر بار پرونده این افراد نمیرود. روزی که موسسه روایت فتح از این دوستان برای رونمایی کتاب دعوت کرده بود، بسیاری از این افراد که همبند بودند بعد از چهل و دو سال یکدیگر را دوباره ملاقات کردند. در آغوش کشیدن یکدیگر و اشکهایی که جاری میشد صحنه زیبا و دلنشینی بود. ایکاش رسانهها آن روز را رسانهای میکردند.
- برای جمعآوری اطلاعات با چه موانع و مشکلاتی مواجه بودید؟
همین موضوع که تعدادی از این اسرا به دلیل بیمهریهایی که دیدند حاضر به مصاحبه نبودند یکی از موانع بود. از طرفی هم من اهل شهر مریوان هستم و هر یک از اسرا در نقاط مختلف کشور زندگی میکردند. به خاطر همین موضوع یک مقدار جمعاوری اطلاعات و مصاحبهها سخت بود. اما به لطف خدا توانستم با بیست و چهار نفر مصاحبه داشته باشم.
- نام افرادی که با آنها مصاحبه کردید را به خاطر دارید؟
بله راویان کتاب حاج داوود خاکپور مروستی (صلواتی)، نعمتالله وهابی، یدالله وردائی، رحمان عزیزی، اکبر محمّدعلیتفرشی، غلامرضا شیران، حسن رنجبر، محمود امیری، سعید خانی، حاج علیاصغر آتشبار، محمّدجلال یازرلو، زینب نجفزادهمقدمچرگر، عبدالحمید مشکی، شاهمحمّد محمودی، کشور محمودی، عبداللّه الهی، محمّد ساعتچی، جعفر جنگروی، حاج یداللّه خدادادمطلق، نرگس بیان، حسین سجادیپور، همرزم شهید محمّدمهدی یزدانپناه، جواد نظامپور، سیّدمحمود امامیان و محمد کرم برزگر بودند. در خاطرات راویان ۵۶ نفر شهید شدند که من برای پاورقی زندگی شهدای زندان آلواتان و دوله تو به بنیاد شهید مراجعه کردم.
- سرنوشت زندان آلواتان چه بود و به چه صورت از بین رفت؟
سال شصت پرونده زندان آلواتان بسته میشود. شهید محمود کاوه با عملیاتی زندانیان آن زندان را آزاد میکند. در جریان این عملیات جنگل را آتش میزنند تا بتوانند عملیات آزادسازی زندانیان را اجرایی کنند. البته حزب دموکرات در نقاط مختلف کردستان پنج شش زندان دیگر داشت اما به اندازه زندان دولهتو و آلواتان مشهور نبود. چون مرکزیت اسرای در این زندان بود. بعد از فروپاشی زندان هم کومله و دموکرات به عراق رفتند و از آنجا نیروهای خود را فرماندهی میکردند. نکته مهم در مورد بقایای این زندان در مورد شهدایی است که بعد از انفجار و نابودی زندان، از آنجا خارج نشدند. سردار باقرزاده هم گروه تفحصی را برای پیدا کردن شهدای آن زندانها اعزام کردند.
- به نظر شما چرا کردستان همیشه آماج حملات و دسیسه های ضدانقلاب بوده و هست؟
نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در روزهای آغازین خود به سر میبرد که غائله کردستان را به خود دید. صهیونیستها که کردستان را به عنوان نقطه مرکزی بحران در منطقه میشناختند، با حربه براندازی نظام توسط گروهکهای فرصتطلب سعی داشتند در کردستان جنگ داخلی به وجود آورند. البته نهضت آزادی هم با شعار «خودمختاری برای کردستان و آزادی برای ایران» آن آتش را دامن میزد. دکتر محمّدعلی مهرآسا استاندار وقتِ کردستان که از نیروهای نهضت آزادی بود به همراه برخی از مسئولین رده بالای منطقه که آنها هم وابستگیهایی داشتند، شرایط را برای تحقّق خواستههای نامشروع دشمنان مهیا کردند. اما توجّه و عنایت خاص حضرت امام خمینی (ره) نسبت به موضوع کردستان، اگرچه در همان زمان غائله را از ریشه نخشکاند، اما زمینه قطع حضور دشمنان و بیگانگان را در منطقه فراهم ساخت و با یاری خدا، این منطقه از کشورمان آرامش خود را بازیافت. با این همه، قضایای کردستان به سادگی اتفاق نیفتاد. خیل بیشماری از رزمندگان دلاورمان در آن منطقه به طرق فجیعی به شهادت رسیدند.
نظر شما