سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مرتضی سرهنگی در مراسم رونمایی از تولیدات جدید انتشارات روایت فتح گفت: نوشتن از جنگ در همۀ جای دنیا سنت است. بعد از جنگ جهانی دوم، آلمانیها، گروهی به نام گروه ۴۷ ایجاد کردند. اعضای این گروه تعدادی از سربازها و نویسندهها بود. سربازهایی که یک زمانی گرسنه، در لابهلای ویرانههای آلمان، به دنبال تکهای نان میگشتند، برای دو کتاب جایزه نوبل گرفتند؛ یکی در ۱۹۶۷ بود برای کتاب «عقاید یک دلقک» نوشته هانس شنیر و یکی هم برای کتاب «طبل حلبی» نوشته گونتر گراس در سال ۲۰۰۰. اینها چرا نوشته میشود؟ روسها بعد از پایان جنگ، اتحادیه نویسندگان جنگ را راه انداختند و من رفتم آنجا را دیدم. هنوز بعد از هشتاد سال دارند کار میکنند. حتی بوسنیهایی که جنگ داخلی داشتند. ارتش بوسنی یک انجمنی را برای حفظ دستاوردهای جنگ درست کرد. در سارایوو کنفرانس خاطرات جنگ داشتند که در آنجا صحبتهایی درباره خاطرات سارایوو من رفتم آنجا و صحبتهایی درباره ادبیات جنگ ایران کردم. آنجا یک نکتهای را به من گفتند که من خدمت شما عرض می کنم. در بوسنی هر کس خاطراتش از جنگ را بنویسد، دادگاه لاحه، آنها را به عنوان جنایت کار جنگی، احضار میکند و به زندان میاندازد و اینها مینویسند و به زندان میروند. مثل ژنرال راسل گریچ که کتاب صد و یک خاطره را نوشت و سه سال به زندان رفت و چند سال پیش هم فوت کرد. ما این کتاب را به فارسی ترجمه کردیم. چرا این اتفاق میافتد؟ چرا ما باید به این نوشتن تن بدهیم؟ نکتۀ اصلی این است که قیمت تمام شده جنگ برای ملتها باید مشخص شود. وقتی این قیمت مشخص شود میفهمیم که با مملکتمان چه طور رفتار کنیم.
وی افزود: چند روز پیش با یک آزادهای صحبت میکردم، میگفت عراقیها چند روز در را بسته بودند و ما نمی توانستیم بیرون برویم. بخار آبی که روی شیشۀ پنجره نشسته بود، یکی از بچهها از فرط تشنگی رفته بود آن بخار آب را میمکید. این قیمتها باید مشخص شود تا بدانیم این چراغی که بالای سر شما است به چه قیمتی تمام شده است؟ یک بار با خلبان حسین لشکری مهمان لشکر زرهی اهواز بودیم. شب در اقامتگاه نشسته بودیم ایشان صحبت می کرد. من صحبتهایش را دوست داشتم و یکی-دو نکته از حرفهایش را با شما درمیان میگذارم: یک روزی عراقیها مرا از سلول انفرادی بیرون آوردند و به یک خانه ویلایی بردند. گفتند این اتاق مال تو است. اتاقی بود با امکانات کامل: بالشت، ملافه، رادیو، تلویزیون، سیگار، تلویزیون و میوه و… خیلی خوشحال شدم. گفتم لابد میخواهند ما را اینجا نگه دارند. گاهی میآمدم در حیاط قدم میزدم. یک خانهای هم بود که چندتا دختر آنجا رفت و آمد داشتم. متصدی آنجا کسی بود به اسم ابوفرح. یک روزی در همان خانۀ ویلایی به من گفت: من حامل پیغامی برای تو هستم و آن این است که اگر تو فقط یک دقیقه به تلویزیون بغداد بیایی و بگویی این ایران بود که به عراق حمله کرد ما همه کار برای تو انجام میدهیم. حتی سفارت خانههای ما در همه جای دنیا آمادهاند که از تو پذیرایی کنند؛ ولی ما پیشنهاد میکنم که به پاریس بروی چون آنجا دست ما خیلی باز است. ابوفرح گفت این هم خانۀ شهردار بغداد است و اینها دخترهای شهردار هستند و هرکدام را بخواهی برایت میگیریم. گفتم اگر یک خلبان عراقی در ایران این کار را انجام دهد، شما به چه او می گویید؟ گفت میگوییم خائن! گفتم چرا میخواهی از من، برای مملکتم یک خائن بسازی!؟ گفت بیا برو در سلول انفرادی! شهید لشکری آن روز ۲۶ ساله بود و وقتی برگشت ۴۴ سالش بود با محاسنی سفید و خانمش اصلاً او را نمیشناخت.
مدیر دفتر ادبیات پایداری حوزه هنری گفت: نکته دیگری که برایم تعریف کرد این بود که گفت وقتی در سلول انفرادی بودم دیدم سرباز نگهبان از پارچ آب یخ، آب ریخت در لیوان و سر کشید. باقی مانده آب در لیوان را میخواست دور بریزد اما وقتی دید من نگاه میکنم گفت: میخوری؟ گفتم: آره میخورم! لیوان را به من داد و من دو قلپ آب خنک خوردم. در این ۱۸ سال فقط دو قلپ آب خنک خوردم و آن هم ته ماندۀ لیوان سرباز نگهبان عراقی بود. اینها قیمت جنگی است که برای ما تمام شده است و این قیمت را ادبیات مشخص میکند. الان در ایران خیلی خوب کار می کنند. مراکز متعددی دارند کار میکنند که قیمت این جنگ مشخص شود و ما بدانیم چه کاری باید برای این مملکت انجام دهیم.
وی تصریح کرد: اکبر صیاد بورانی خلبانی است اهل قاضیان انزلی. در آخرهای کتاب خاطرهای را نقل میکند که آن را اینجا میگویم. میگفت: همه رنج آن ۱۰ سال اسارت یک طرف، حرفی که خانمم وقتی برگشتم به من زد یک طرف. میگفت وقتی رفتی و برنگشتی این دختر چهار ساله مدام از من سراغ تو را میگرفت. یک بار به او تشر زدم و او ساکت شد و رفت. چند شب بعد وقتی خوابیده بود و رفتم بالای سرش، دیدم یک دسته از موهای این دختر چهار ساله سفید شده است. این قیمت تمام شده جنگ است. این قیمت باید دست ما بیاید تا ما بدانیم با مملکت خود چطور رفتار کنیم؟
سرهنگی خاطر نشان کرد: پنجم فروردین در حوزه هنری بودم. مرتضی آوینی هم از خرمشهر برگشته بود و آنجا بود. باران آمده بود و او همان پیراهن لی و اورکتش را به تن داشت. گفتم کی از خرمشهر بر میگردید؟ گفت خیلی کار داریم. نمیدانم چرا سفرهای که برای امام حسین (ع) پهن میشود این قدر برکت دارد؟ رفتیم آنجا و رسیدهایم به گنجی که معلوم نیست کی تمام شود. کار برای جنگ و کار برای این مملکت را مثل سفرهای میدید که برای امام حسین پهن شده است.
در ادامه این مراسم از پنج کتاب چاپی و شش کتاب صوتی جدید رونمایی شد که عناوین کتابهای چاپی بدین شرح است:؛ «راه سَفید» زندگینامه داستانی شهید لشکر فاطمیون (ابوزینب) از زبان همسر به قلم فاطمه سادات کیایی، «عشق چرا ندارد»، زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم محمد صاحب کرم از زبان همسر به قلم مریم شیدا، «سوقی» خاطراتی از زبان ایرانیان، بازگردانده شده از عراق، به قلم شاهدخت حیدری، «پس از دیوار»، برشی داستانی از زندگی آزاده عباس برهانی به قلم سید محمد فاطمی، «تو حمید منی؟» زندگینامه داستانی دانشجوی شهید حمید زرگوشی از زبان مادر به قلم کبری باقری.
عناوین کتابهای صوتی عبارتاند از: «پیامبر بهشت»، روایتی از زبان قاصدان شهادت به قلم نیما زارع و گویندگی مهیار ستاری، «هفت شاخ» زندگینامه داستانی علی مزدور (حکیمی راد) شهید ناجا و فرزندش محمد شهید منا به قلم سعیده زراعتکار و گویندگی فاطمه عرب، «دل من هیچ» زندگینامه داستانی شهید اسدالله پازوکی از زبان همسر به قلم سمانه زالی و گویندگی الهام ناصری، «او مرگ را کشت»، زندگینامه داستانی شهید دکتر مجید شهریاری، دانشمند هستهای از زبان همسر به قلم معصومه خسروشاهی و گویندگی فاطمه نیرومند، «با تو میمانم» زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم، هادی باغبانی از زبان همسر به قلم منصوره قنادیان و گویندگی اعظم حبیبی، «اسیر آلواتان» مجموعه خاطرات شهدا و اسرای در بند کومله و دموکرات از زبان شاهدان عینی به قلم رضا رستمی و گویندگی مهیار ستاری-الهام ناصری.
همچنین از دو مستند جدید که همت گروه مستند روایت فتح تولید شده است رونمایی شد. مستند «مهاباد» به کارگردانی مسعود دهنوی به مسائل اغتشاشات سال گذشته در منطقه بوکان میپردازد و مستند «کابوس» به کارگردانی احسان حجتی که قدرت نظامی ایران و هراس سیاستمداران امریکا از این مسأله میپردازد.
نظر شما