سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): شلوغی کتابفروشیها و کتابخانههای عمومی نوید حال خوش کتابخوانی را میدهد؛ اتفاقی که مدتی است در شهر بوشهر با وجود گرانیها و تورم آن را مشاهده میکنیم؛ شهری که پیش از این، چندان به کتاب و کتابخوانی روی خوش نشان نمیداد.
اما چه شد که کتاب کمکم در این جامعه، راه خود را به دنیای شهروندانش هموار کرده و اینچنین مادران و کودکان و نوجوانان را به خود فراخوانده است. بیشک در این تحول، عوامل متعددی دخیلاند که مهمترین آنها، رشد حلقههای مطالعاتی، راهاندازی کتابفروشیهای خلاق و بهروز، توسعه و ارتقای زیرساختها و فعالیتهای کتابخوانی در کتابخانههای عمومی بهویژه کتابخانه عمومی خلیج فارس و تبدیل شدن این مراکز به پاتوقهای امن برای نسل امروز است. بازطراحی و غنیسازی برنامههای کتابمحور کتابخانههای عمومی، ورود برخی از کتابفروشیها و تشکلها به فعالیتهای ترویجی کتاب، برپایی جلسات هماندیشی در کتابخانههای عمومی با حضور والدین بهویژه مادران پیرامون نقش کتاب در سلامت و تکوین شخصیت کودکان از دیگر عوامل این اتفاق است. خوشبختانه همه این عوامل دست به دست هم دادهاند تا امروز شاهد حضور چشمگیر اهالی بوشهر در کتابفروشیها و کتابخانهها باشیم.
بیشک این تنها یک ادعای خوشبینانه و نمایشی نیست، چراکه آمارها نشان میدهد که زیست بوشهریها بهویژه مادران و نوجوانان و جوانان با کتاب مأنوستر و همراهتر شده است. طبق تازهترین آمار ادارهکل کتابخانههای عمومی استان بوشهر، این استان در شش ماه اول امسال در مقایسه با مدت مشابه در سال قبل، در شاخصۀ امانت کتابهای غیردرسی، رشد ۱۳.۹ درصدی داشته است. رشد این شاخصه با حضور محسوس خریداران کتاب در کتابفروشیها در ماههای اخیر، مؤید این واقعیت است که مردم بوشهر بالاخره دارند با کتاب و خواندن آشتی میکنند؛ مردمی که پیش از این بیشتر اهل شنیدن و روایت کردن بودند.
ماهی ۱۵ یا ۱۶ کتاب میخریم
در روزهای گذشته با گشت و گذاری در کتابفروشیهای شهر بوشهر و رصد مراجعهکنندگان برخی از کتابخانههای عمومی این شهر، این اتفاق نیک بهتر دیده و درک شد. یک مادر بوشهری به همراه دختر کوچک خود در بخش کتاب یکی از کتابفروشیهای بوشهر مشغول تورق کتابهای موجود در قفسهها بود تا آنچه به طبع، علاقه و سلیقه فرزندش نزدیکتر است با همفکری او برای خرید انتخاب کند. او در پاسخ به سؤال خبرنگار ایبنا در بوشهر در خصوص اینکه از کی و چگونه کتاب را وارد زندگی کودکش کرده، گفت: زمانی که دخترم دو ساله بود با کتابهای پارچهای شروع کردم. او را در کنار آشنا کردن با سایر بازیها و اسباببازیها، با کتاب آشنا کردم.
پریسا موسوی ادامه داد: چون از دید من و همسرم، همانقدر که دخترمان به بازیکردن نیاز دارد، به تفکر و دانستن محتاج است تا بتواند زندگی باکیفیتی را تجربه کند، چون به کمک کتاب، ذهن کودک رشد کرده و خلاقیتها و استعدادهای او به شکل مطلوبی بروز پیدا میکند. با مشاورههایی که از روانشناسان و متخصصان حوزه کتاب کودک گرفتیم، متوجه شدیم که کدام کتابها میتواند برای دخترمان جذاب باشد. همچنان از این مشاورهها برای خرید کتاب برای دخترم که الآن شش دارد، استفاده میکنم البته نظر و علاقۀ خودش هم در این زمینه لحاظ میشود؛ چون باعث میشود قدرت انتخاب او نیز تقویت شود.
وی در پاسخ به این سؤال مبنی بر اینکه «آیا فقط کتابخواندن در سنین ابتدایی باعث شد که دخترتان با کتاب انس بگیرد؟»، بیان کرد: در کنار این، من و پدرش معمولاً ساعتی از شب را به خواندن کتاب اختصاص میدهیم. جالب این است که دخترمان وقتی ما را کتاب به دست میبیند، سریع یکی از کتابهایش را میآورد که برایش بخوانیم. قطعاً کتابخوانی من و پدرش در علاقهاش به کتاب نقش مؤثری داشته است.
موسوی همچنین در پاسخ به سؤال دیگری در خصوص اینکه بیشتر چه ساعتی برای دخترتان کتاب میخوانید، گفت: قبل از خواب همیشه برایش کتاب میخوانیم اما در طول روز بهویژه هر بار که کتاب جدید برایش میخریم و شوق زیادی برای خواندهشدن آن دارد، برایش میخوانیم. البته خودش هم تا حدودی میتواند بخواند ولی بیشتر دوست دارد که با ما بخواند.
این مادر کتابخوان بوشهری سپس در خصوص اینکه «بیشتر برای دخترتان کتاب میخرید یا از کتابخانه امانت میگیرید؟» تصریح کرد: تا دو سال پیش که عضو کتابخانه عمومی نبودیم، بیشتر کتابها را میخریدیم یا از سمت دیگران هدیه میگرفت اما از بعد از عضویتمان در کتابخانه، بخشی از کتابهای موردنیازش را امانت میگیریم ولی با وجود این، ماهی ۱۰ کتاب هم بهعنوان جایزه یا پاداش کارهایی خوبی که انجام میدهد برایش میخریم و اینگونه شده که در کنار عروسک، کتاب بهترین هدیهای است که دریافت میکند و دوست دارد.
وی یادآور شد: کتاب خریدن جز لاینفک سبد خرید ماهانه ما شده، در دورۀ کرونا سهم بیشتری داشت چون ارتباطات ما به خاطر شرایطی که این ویروس بر جامعه غالب کرده بود، کمتر شده بود و کتاب مونس خوبی بود برای ما و این روال بعد از دوران کرونا هم ادامه یافت و الآن من و همسرم تقریباً ماهی ۱۵ یا ۱۶ کتاب در حوزههای مختلف کتاب کودک، روانشناسی، فلسفه، داستان و… میخریم. شاید عدهای بگویند هزینهبردار است اما در مقابل چیزهای آموزنده و حس خوبی که کتاب به ما میآموزد، این هزینه بسیار ناچیز است.
کتاب، حال بهتری به من بخشیده است
شهروند دیگری هم که مقابل قفسه فلسفۀ کتابفروشی ایستاده و مشغول تورق کتاب «در باب حکمت زندگی» آرتور شوپنهاور، فیلسوف برجستۀ آلمانی است، در خصوص نقش کتاب در کیفیت زندگیاش گفت: کتاب تا پنج سال پیش جز خریدهای سالانهام بود و معمولاً برخی کتابهایی که از سوی دوستان یا رسانهها تبلیغ میشد، میخریدم اما بود و نبودش مثل امروز در زندگیام اینچنین مهم نبود. در دوران کرونا، تنهایی، ترس و استرس باعث شد که به خواندن کتاب «طاعون» رو بیاورم که وضعیت مشابهی با آنچه بدان دچار شدهبودیم بیان میکرد. این کتاب باعث شد که اتفاقاتی در من بیفتد. وقتی آن را تمام کردم، حس کردم دوباره باید بخوانم و اینطور شد که اینترنتی کتابهای دیگری را خریداری کنم و با ولع بخوانم. به جرئت میگویم از وقتی کتابخوان شدم، حال بهتری دارم.
وی که کارمند است، افزود: کرونا باعث شد که شناختم از دنیای کتاب کامل شود و اختشدنم با کتاب هم موجب شد زندگی را متفاوتتر ببینم و دیدگاه مثبتتری نسبت به مسائل و شرایط پیرامونیام پیدا کنم و با فکر و حوصلۀ بیشتری در مواجه با مشکلات به چاره برسم.
از این شهروند پرسیدم آیا با این نظر موافقید که جامعه بوشهر از کرونا تا به امروز به کتاب بیشتر توجه نشان داده است؟ پاسخ داد: خیلی؛ چون هم خودم و هم برخی از دوستان و فامیلم را میبینم که در این دوران واقعاً به کتاب پناه آوردیم. تجربۀ شخصی خودم نشان داد که گرچه دیر جهان کتاب و کتابخوانی را شناختم اما الآن چنان دلبسته آن شدم که محال است در طول روز من بخشی از یک کتاب را نخوانم. بله، من هم با این نظر موافقم چون هر بار که به کتابفروشیها میروم، متوجه افزایش خریداران کتاب میشوم.
کتاب باعث تقویت گفتوگو در خانوادۀ ما شده است
در ادامۀ این گشت و گذار به سمت زوج میانسالی رفتم که یکی از رمانهای احمد آرام را داشتند از نظر میگذراندند و خیلی آهسته با هم گفتوگو میکردند. از آنها برای پرسیدن چند سؤال اجازه گرفتم که با چهرۀ بشاشی پذیرایم شدند. این زوج اشاره کردند که هر دو کارمند بازنشسته هستند و در دوران بازنشستگی با کتاب بسیار بیشتر از قبل مأنوس شدهاند و به خواندن آثار نویسندههای بومی چون احمد آرام، محمدرضا صفدری، نجف دریابندری و… علاقۀ بیشتری دارند؛ چون در آثار آنها زیست بوم بوشهر رد پای پررنگتری دارد و با خواندن این آثار خاطرات شیرینی را در وجودشان زنده میکند.
از آنها میپرسم که «در روز چند ساعت کتاب میخوانند؟» مرد جواب داد: من تقریباً روزی ۶ ساعت و همسرم هم همین حدوداً مطالعه دارد. بیشتر هم کتابهای داستان و فلسفی میخوانیم اما داستانهای اجتماعی و بومی را ترجیح میدهیم.
وی در خصوص چرایی مطالعۀ این گونه کتابها، گفت: چون در سنی هستیم که علاقه داریم زندگی را ژرفتر بشناسیم و تجربۀ زیسته بقیه در این زمینه کمک زیادی به ما میکند. فلسفه هم باعث تقویت جهانبینی و نگرش ما نسبت به مسائل دور و برمان میشود. خیلی ساعتها میشود که همین کتابهای خواندهشده محور گفتوگوی من با همسرم میشود و بدین شکل موجب تقویت گفتوگو میان ما میشود که ساعات زیادی را در طول روز کنار هم صرف میکنیم.
از وی میپرسم که آیا شما هم در سه چهار سال اخیر متوجه رشد کتابخوانی در جامعه بوشهر شدید؟، گفت: نمیتوانم در این مورد با قطعیت نظر بدهم ولی متوجه حضور پررنگ کتاب در خانواده خودم به نسبت قبل شدهام که چطور دختران و عروسم برای نوههایم مرتب کتاب میخرند و میخوانند. نوههایی که وقتی به خانۀ ما میآیند با ذوق بخشی از شعر آن کتاب یا داستان را برای ما تعریف میکنند. این طور احساس میکنم این فرهنگ کمکم توانسته در خانوادههای امروزی خود را جای بیندازد. دست کم در خانوادۀ کوچک ما این اتفاق نیک افتاده، همین قدر میدانم.
همسر این مرد هم در تکمیل گفتههای او گفت: من موافقم با این نظر، چون علاوه بر استقبال خانوادهام از کتاب، شاهد شکلگیری حلقه مطالعاتی میان همکاران هستم که هر ماه در یکی از دورهمیهایمان دربارۀ کتابهایی که خواندهایم یا فیلمهایی که دیدهایم، حرف میزنیم و خواندن و دیدن آنها را به همدیگر توصیه میکنیم. این در حالی است که قبلاً حرفهایم بیشتر پیرامون زندگی، غذا، لباس و مسائل دیگری بود.
وی در پاسخ به این پرسش که «از وقتی که بهطور جدی کتاب میخوانید، چه چیزهایی را به دست آوردهاید؟»، توضیح داد: خب، پرحوصلهتر شدم و کمتر قضاوت میکنم. اینکه زمانهای بیشتری کنار همسرم هستم و هر جا با هم به مشکل بربخوریم یا بچههایمان با مشکل روبهرو شوند، با تفکر و منطق و تجربیاتی که به کمک کتاب کسب کردیم، راهحلهایی را پیدا میکنیم. شاید مهمترین چیزی که من و همسرم از کتاب خواندن عایدمان شده، درک متقابل و لذت بردن از لحظۀ لحظۀ زندگیمان است، چون هم را بهتر میفهیم و میشنویم، پس کمتر دعوا میکنیم.
نظر شما