به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ اسماعیل امینی، نویسنده و طنزپرداز در یکی از نشستهای تور ادبی اسالم که به همت خانه شعر و ادبیات و همزمان با صدسالگی تولد جلالآل احمد در شهر اسالم (شهری که جلال در آن از دنیا رفت) برگزار شد، ا با اشاره به اینکه در آن روزگار مسئله تعهد اجتماعی هنر، ارزش بسیاری داشت، گفت: اینکه گفته شده هنری که تعهد اجتماعی ندارد، ارزشی ندارد جمله درستی نیست. هنر از جمله شعر میتواند در خدمت اهداف اجتماعی باشد اما نمیتوانیم بگوییم اگر هنرمندی به آن توجه نکرد کارش هنری نیست. این موضوع در دیدگاه جلال و نیما دیده میشود و این ذهنیت همچنان هم وجود دارد. گمان میکنم هر اثری از جمله شعر را باید با منطق خودش بشناسیم و تحلیل کنیم و به عنوان منتقد حق نداریم آن را قضاوت کنیم.
وی افزود: ما زمانی که درباره بزرگان و نویسندگان قدیمی مثل بیهقی، عطار و خاقانی یا بزرگان روزگار خود صحبت میکنیم، با توجه به فرهنگی که داریم با اغراق و احترام صحبت میکنیم و در واقع ما درباره صورت موجود آنان حرف نمیزنیم و درباره صورت مطلوب این بزرگان صحبت میکنیم در حالی که ما به عنوان نویسنده باید درباره صورت موجود این افراد صحبت کنیم چرا که این بخش، از جایگاه مهمی برخوردار است.
این مدرس دانشگاه در پاسخ به این پرسش که صحبت کردن درباره بزرگانی که صد سال پیش زندگی کردهاند، به چه کار ما میآید، توضیح داد: مهمترین دلیل، تکرار نکردن است تا همان مسیر گذشته را دوباره نرویم. ما امروز با تعداد زیادی افراد روشنفکر طرف هستیم که خودشان را طلبکار زمین و آسمان میدانند. یکی از ویژگیهای روشنفکران این است که طوری مینویسند که دیگران آن را متوجه نشوند. همان امری که همه ما به آن مبتلا هستیم همان چیزی که صد سال پیش در زمان مشروطه به آن مبتلا بودیم و امروز هم به آن دچار هستیم. اگر نثر حیرت انگیز جلال آل احمد، ما را به ذوق میآورد و من به عنوان معلم ادبیات لذت میبرم که آن را میخوانم در عین حال وقتی مقالات این نویسنده را میخوانم از برخی بیاطلاعیها که البته آن زمان رایج بوده، دست و پاهایم سرد میشود.
امینی همچنین به نوشتههای جلال آل احمد درباره شعرهای نیما اشاره کرد و گفت: مهمترین ویژگی این نوشته کم اطلاعی از شعر و نقد ادبی است مثلاً دکلاماسیون شعر نیما با دکلاماسیون آن روز جامعه ما منطبق نبوده اما اینکه بدون خواندن شعر نیما درباره اشعار او اظهار نظر کنیم کار درستی نیست. تنها کسی که نقدهایش را بر اساس دانش عمیق خود نوشته، اخوان ثالث است و چون اخوان داعیه ادیب بودن و نظریهپرداز بودن ندارد، شاعر است و آنچه درباره شعر نوشته، ناشی از آگاهی عمیق خود است. دعوایی در آن روزگار مطرح بوده که تجلی آن در تقابل شعر نیمایی و غیرنیمایی یا شعر کهن و جدید میشود که خوشبختانه بیهوده بودن آن بحث کاملاً اثبات شده است. موضوعی که ۵۰ سال سر بیهودگی آن محافل و صفحه مجلات را پر کردند؛ در حالی که روشنفکر ما به دنبال راهی برای حرف زدن با مردم میگشت چون آنچه میگفت برای خودش قابل فهم بود اما برای مردم قابل فهم نبود.
وی با بیان پرسشی مبنی بر اینکه چه راهی برای قابل فهم بودن مردم است؟ توضیح داد: برخی از طریق مطالعه فرهنگ عامه با مردم ارتباط برقرار کردند تا زبان عامه و کنایه مردم را یاد بگیرند؛ برخی با رفتن بین مردم و زندگی کردن، زبان مردم را متوجه میشدند. چه مشکلی برای شعر پیش آمد که نتوانست با زبانی حرف بزند که برای مردم قابل فهم باشد؟ شعر، فقط به صورت زبانی نیست بلکه بافت یا متافیزیک حاکم بر متن مهم است که از فرهنگ نشئت میگیرد.
امینی با بیان آنکه جلال تلاش میکرد تا نثر خود را تغییر دهد و به نثری دست پیدا کند تا بتواند با مردم حرف بزند، افزود: نثر داستاننویسی صمد بهرنگی هم با دیگران فرق میکند. اصطلاحی در نقد ادبی به نام مخاطب مفروض وجود دارد، زمانی که شعر مینویسید خواه و ناخواه سیطره مخاطب مفروض روی اثر نویسنده تاثیر میگذارد و بخشی از سبک نوشته نویسنده به نفع آن مخاطب کنار میرود. مخاطب مفروض نوشتهها و سرودههای جریان روشنفکری و نخبگان ما در تراز خودشان بوده است یعنی خودشان فقط از آن سر در میآوردند. شعر، زبان فشرده و نمادین است، دلالتهای زبان شعر معمولی نیست و از همه مهمتر فهمیدن شعر نیازمند سواد مقدماتی است که صرفاً در دانشگاه حاصل نمیشود، به همین دلیل شعر برای خواص باقی ماند و میبینیم که تلاش نیما برای وارد کردن شعر به جریان مردمی چقدر موثر بوده است.
وی در بخش دیگری از صحبتهایش به باور اشتباهی در نظام دانشگاهی اشاره کرد و گفت: باور بسیار وحشتناکی در نظام دانشگاهی ما رایج شده که هر استادی که قدیمیتر هست آدم حسابیتر و استاد است و استادان جدیدتر حق ندارند نسبت به استادان قدیمی انتقاد کنند. این طرز تفکر کودکانهای است چراکه هر استاد یا دانشجویی در نظام علمی حق دارد که نگاه انتقادی داشته باشد و ما هم حق داریم نسبت به جلال، صادق هدایت یا هر نویسنده و شاعر دیگری نقد داشته باشیم، چرا که نگاه اساطیری به گذشته و ستایش مطلق آنچه قبلاً انجام شده، موجب میشود که همان راه گذشته را دوباره پیش برویم.
نظرات