سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): یک دهه قبل شماری از پژوهشگران لرستانی در کوششی ارزشمند و شایسته احترام، به عملیات کربلای ۴ پرداختند و اطلاعات موجود درباره این نبرد زمستانی را در اثری مکتوب، جمعآوری و مدون کردند. این کتاب با عنوان «معمای پنج ضلعی: مروری بر عملیات کربلای ۴» به همت نشر آیین احمد (ص) منتشر شد. تلاش محققانی که دست به کار تهیه این کتاب شدند این بود که ابعاد چندگانه عملیات کربلای ۴ را ضمن درنگ بر دستاوردها و ناکامیهای این نبرد بررسی کنند و به آمار دقیقی از شهدای ما و تلفات دشمن برسند. نقشههایی هم از صحنههای درگیری در اختیار مخاطب کتاب بگذارند تا تصویر کاملتری از نبرد در ذهنش ایجاد شود.
اما این پژوهش، با همه زحمتی که برای انجام شد نه برای پاسخ دادن به پرسشهایی که درباره عملیات کربلای ۴ وجود داشت کفایت میکرد و نه روایتی درخور از آن نبرد به خوانندهاش عرضه میداشت. بدتر اینکه متأسفانه هنوز هم درباره عملیات کربلای ۴ با این کاستی مواجه هستیم و جز یک یا دو عنوان کتاب، مثل «هفتاد و دومین غواص» از حمید حسام (نشر شهید کاظمی)، کار قابلاعتنایی درباره این موضوع انجام نشده و گفتنیهای بسیاری دربارهاش ناگفته باقی ماندهاند.
دو سال پیش، مهدی تهرانی که خودش یکی از نیروهای حاضر در عملیات بود، به همین نقص اشاره کرد. گفت: «نگارنده به عنوان عضو دسته اول از گردان تکاور غواص در عملیات کربلای ۴ هرچه برای دسترسی به تاریخ شفاهی این عملیات تلاش کردم جز هیچ برداشت نکردم. اولین سند برای من، یافتن اثری از بازماندهها بودند. از ۱۳۷۹ تا سال ۱۳۸۹ بسیار بررسی و تحقیق کردم و سرانجام دریافتم ۱۷ نفر از شب سوم دی ۱۳۶۵ تا پنجم دی زنده ماندیم. زنده که یعنی هنوز کار فعالی از ما ساخته بود. اینها افرادی بودند که مانند حقیر در در دانشگاه، مطبوعات و رسانهها اسم و اثری از ایشان یافت میشد و شوربختانه از دیگران خبری نبود.»
تهرانی این دغدغه را داشت که گوشهای از آن ماجرا را از زبان شاهدانش، روایت کند و راویان و محققان را در دغدغهاش شریک سازد. «علمای تاریخ جنگ و مورخان و تاریخنگاران به همراه بازماندگان این عملیات در هر ردهای که باشند صلاحیت دارند و میتوانند در پروژه تاریخ شفاهی کربلای ۴ سهم داشته باشند. تاریخ شفاهی در باره عملیات کربلای ۴ برای نسل آینده بشدت دین دارد. باید حرفهای این بازماندگان را شنید و تطابقها را انجام داد. دیر یا زود این رفقای بازمانده از کربلای ۴ به دیار باقی خواهند شتافت. آن وقت دیگر تاریخ شفاهی دست اول و تحقیق دست اول نزول میکند و به نسل دوم میرسد. آنهایی که شنیدهها را بازگو میکنند نه آنهایی که دیدنیهایشان را قصد ارائه داشتند.»
مواجهه با جهنم آتشبارها
البته خاطراتی از رزمندگان حاضر در آن عملیات باقی مانده و به شکل پراکنده، در مراسمها و مناسبتها روایت شده است. از جمله، آنچه علیاکبر سیاوش آن شب به چشم دید. «قایقها که به اواسط اروند رسید یکدفعه جهنمی بهپا شد و دشمن دیوانهوار آتش گشود و سیل گلوله تیربارها و آر. پی. جی و خمپارهها به سوی نیروها سرازیر شد. آتش بسیار سنگین بود و ما مجبور بودیم سرهایمان را پایین نگه داریم و حتی سکاندار قایق هم سرش را پایین میبرد و فقط گاز را گرفته بود و به جلو میرفت… بعضی از قایقها مورد اصابت آر. پی. جی قرار گرفتند و سرنشینان آن به شهادت رسیدند. به نزدیک خط دشمن که رسیدیم سکاندار گفت سریع پیاده شوید. از قایق بیرون پریدیم و در آب پیاده شدیم. به ناصر (رزمی) که زخمی شده بود گفتیم برگرد ولی قبول نکرد و او هم پیاده شد. هنوز تا سینه در آب بودیم. چند متری جلو رفتیم به موانع خورشیدی و سیمهای خاردار حلقوی که در آب بود برخوردیم. با زحمت بسیار از موانع گذشتیم و در نیزارها زیر آتش دشمن دراز کشیدیم.»
او میافزاید: «دشمن بعثی جهنمی از آتشبارها درست کرده بود. کمی دور و برمان را برانداز کردیم. هیچ اثری از نیروهای خودی نبود. هنوز خط اول دشمن شکسته نشده بود. متوجه شدیم قایق ما منحرف گردیده و ما هم از محور اصلی عملیات دور شدهایم. به علت حجم زیاد آتش دشمن، زمینگیر شده بودیم. دشمن ما را دیده بود و مدام آنجایی را که ما بودیم با تیربار میکوبید. در همین حال امیر نصیری که در کنار من بود ناله ضعیفی کرد. سرم را به طرفش برگرداندم، تیر مستقیم به سرش اصابت کرده بود. آرام صدایش کردم. نالهای کرد و آرام گرفت و به سوی معبودش پر کشید. دقایقی بعد درد شدیدی در پایم احساس کردم. دستم را که به بالای رانم کشیدم غرق خون بود. من هم گلوله خورده و زخمی شده بودم.»
دشمن میدانست که میآییم!
نقشهای که فرماندهان ما برای اجرای عملیات طرح کرده بودند درست پیش نرفت و عملیات در همان مراحل اولیه به مشکل برخورد. چنانکه آنتونی کردزمن در کتاب «درسهای جنگ مُدرن» (ترجمه حسین یکتا، انتشارات مرز و بوم) مینویسد: «در حقیقت عملیات کربلای ۴ به یکی از بدترین عملیاتهای طرحریزی و انجام شده تبدیل شد که از زمان حملات بدفرجام (دوره ریاستجمهوری) بنیصدر در اوایل جنگ به این طرف سابقه نداشت. این عملیات بسیاری از مشخصههای حملات ناامیدانه و پرحجم توپخانه انگلستان و فرانسه و آلمان علیه مواضع دفاعی مستحکم یکدیگر در جنگ جهانی اول را تداعی میکرد. یکروز و نیم جنگ شدید نشان داد که ایرانیها تا چه اندازه قادر به تحمل اشتباهات خود در حمله رودررو به موضع مستحکم عراقیها هستند. عراقیها نهتنها توانستند با آتش مستقیم سلاح و توپخانه نیروهای عملکننده ایرانی را قتلعام کنند، که گروهگروه از واحدهای ایرانی مورد هجوم هواپیماها و بالگردهای مسلح قرار گرفته بودند و بسیاری از تجهیزات آبی خاکی که ایران به منطقه آورده بود در طول این نبرد غرق شد. در نتیجه نیروهای ایرانی به طرف سواحل شرقی رانده شدند.»
گویا عملیات پیش از شروع لو رفته بود و دشمن از نقشه ما و مسیرهای پیشروی رزمندگان ما مطلع بود. وفیق السامرایی، ژنرال بعثی که آن زمان رئیس اطلاعات ارتش عراق بود در کتاب «ویرانی دروازه شرقی» به همین واقعیت اشاره میکند و مینویسد: «ما قبل از شروع حمله (ایران) از آن آگاه بودیم. اگر این آگاهی را نداشتیم، قطعاً بصره اشغال میشد و بغداد هم در معرض تهدید قرار میگرفت.» آنچه او نمیگوید، اما به عنوان عاملی بسیار موثر در تعیین نتیجه نبرد کربلای ۴ عمل کرد، نقش کمکهای اطلاعاتی آمریکا بود. محمد درودیان در کتاب «روند پایان جنگ» (مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس) درباره همین موضوع مینویسد در آن مقطع از جنگ، یعنی از سال ۱۳۶۵ امریکاییها که مصمم به تحمیل آتشبس به ایران بودند، بیشتر از قبل از بعثیها حمایت میکردند و به جز کمکهای مالی و تجهیزاتی و دیپلماتیک، حجم کمکهای اطلاعاتی خودشان به صدام را نیز افزایش داده بودند.
نظر شما