مرضیه فعلهگری در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، درباره آغاز به کار جشنواره کتاب سلام بعد از ۱۳ سال و اهمیت این جایزه، گفت: هر جشنواره فرصتی مناسب برای معرفی آثار تألیفی ارزشمندی است که بهتازگی وارد بازار نشر شده است. جشنوارهها میتوانند به مخاطبان و خانوادهها پیشنهادهای جذابی بدهند. دقت و وسواس در انتخاب آثار سبب میشود خوانندگان به فهرست ارائه شده اعتماد کنند و خانوادهها با خیالی راحت کتابهای منتخب برای فرزندانشان تهیه کنند. این دوره از «جشنواره سلام» نیز بعد از ۱۳ سال به همت شاعر و نویسنده ارجمند آقای علی باباجانی و تلاش شبانهروزی همکارانشان احیا شد. این اتفاق برای اهل قلم، ناشران و کتابدوستان اتفاق خوشایندی است.
وی افزود: سالانه آثار داستانی زیادی به فارسی ترجمه و منتشر میشود؛ کتابهایی که بعضاً از کیفیت ادبی بالایی هم برخوردارند. تا اینجا همهچیز خوب است. مشکل زمانی شروع میشود که آثار ضعیف و سطحی هم ترجمه میشود و ناشران و مخاطبان آنها را به داستانهای فارسی ترجیح میدهند. در واقع مترجم اثری را انتخاب و شروع به ترجمه آن میکند و ناشر هم چون کار خارجی است بدون اما و اگر آن را میپذیرد و به دست مخاطب میرساند. مخاطب هم از اینکه اثری ترجمهای خریداری کرده خوشحال است، بدون اینکه شناخت چندانی از مؤلف اثر داشته باشد. اینکه حلقه مفقوده کجاست و چرا این مسأله پیش آمده، جای بحث و بررسی دارد.
این نویسنده ادامه داد: هر خوانندهای در انتخاب آنچه میخواند مخیّر است، اما آیا میتواند خود و مسائل خود را در آن آثار تماشا کند؟ آثار تألیفی برخاسته از فرهنگ و شکل زیست ماست. مؤلف ایرانی به مسائلی در اثرش میپردازد که از آنِ مخاطب است. مسائل ما با مسائل دیگر کشورها متفاوت است، نویسنده خارجی چطور میتواند از دغدغه ما بنویسد؟ نتیجه انتشار این حجم از آثار ترجمه چیزی نمیشود جز اینکه مخاطب ما به دنبال مسائل، مراسم و مناسبات دیگران باشد تا خود.البته برخی از ناشران ایرانی با درک این مشکل مسیر حمایت از آثار تألیفی را آغاز کردهاند که میتوان آن را به فال نیک گرفت.
فعلهگری در پاسخ به اینکه «هنگام نوشتن اثر برای کودک و نوجوان بیشتر به چه امر یا اموری توجه میکنید؟»، تصریح کرد: وقتی تصمیم میگیریم اثری برای کودک و نوجوان خلق کنیم اول باید به شناختی کلی از مخاطب امروز برسیم. مسائل کودک و بهخصوص نوجوان امروز به کلی با مسائل نوجوان یک دهه قبل و حتی کمتر تفاوتی فاحش دارد. در مسیر رشد و حرکت کودک و نوجوان امروز فضاهای گوناگون و متنوعی است که اگر نویسنده با این فضاها بیگانه باشد نمیتواند اثری خلق کند که در کنار نزدیکشدن و جذب مخاطب او را از مسیرهایی که مربوط به او نیست بازدارد.
برگزیده جشنواره کتاب سلام یادآور شد: در نوشتن رمان نوجوان «خانه مرموز مادربزرگ» به این فکر میکردم که چطور میتوانیم قهرمان زندگی خود باشیم یا اساساً قهرمانبودن از کجا شروع میشود؟ دوست داشتم از کسی بنویسم اول قهرمان خانواده خودش است و بعد جامعه. در روزهای نوشتن میکوشیدم به زندگی امروز یک خانواده ایرانی نزدیک شوم و به مناسباتشان بپردازم. «دیبا» و «دینا» دو قلوهایی هستند که هر کدام به دنبال چیزی در زندگی میگردند. آنها مجبور میشوند بعد از مرگ مادربزرگ برای زندگی به خانه او بروند. حالا او مرده اما در حال گفتوگو با آنهاست. حرفزدن با مردهها چه حسی دارد؟ آنها به مرور تبدیل به کارآگاههای خصوصی میشوند تا معماهایی که مادربزرگ برایشان باقی گذاشته حل کنند.
نظر شما