شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲ - ۱۶:۵۶
«خنیاگری که سکوت می‌سراید» در هرمزگان منتشر شد

هرمزگان- کتاب «خنیاگری که سکوت می‌سراید» نخستین اثر شاعرانه مهسا بازرگانی به کوشش انتشارات «پَر سُرخ» منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بندرعباس، «خنیاگری که سکوت می‌سراید» دفتر شاعرانه مهسا بازرگانی، مِهردُخت جنوبی است که دست‌نوشته ها و اشعارش را با دست خط خودش، در مضامین جستجوی خویشتن، عشق و دغدغه های زندگی چاپ و منتشر کرده است که راز آن را نیز از وی جویا شدیم.

او باور دارد: عشق افسانه است و سکوت را باید سرود، زیرا با مُهر سکوت، عشق احیا می‌شود. و آورده است: در من، منی افسونگر است. خُنیاگری که سکوت می‌سُراید، و عشق افسانه‌ای گمشده‌ای‌ست که در رویا بیدار است؛ و در بیداری پنهان! به گمانم همه مردم بیدار شده شهر روزی، قاصدی شوم خوابشان دزدیده! من هنوز در خوابم، و من آنقدر ثانیه‌ها را می‌سُرایم تا که آغاز شود؛ روز ازل! و خیال اندیشی مست، بدمد در صور سکوت! و همه گمشدگان سخت بخوابند اینبار، تا که افسانه عشق زنده شود!

وی این مجموعه را با ارادت و افتخار، به نور دو دیده اش، والدینش و همچنین آن وجودی خویشتن خویش، پیشکش کرده است.

این اثر مشتمل بر ۴۰ شعر و دلنوشته است. فهرستی که با دیوانگی دلکش آغاز و به زن منتهی می‌شود که قطعاً بی فلسفه نیست. اسم اشعارش به ترتیب ایستادن در انتظار مخاطب: جنون دلکش، خُنیاگر، شبگرد، گمگشته، دیدمش، دو تن، آینه شکستم، کوچ، چون چهل آمد، نه امروزم نه فردایم، هم خانه، اکنون، ساحت بی زمانی، لحظه عشق، چنگی بنواز، دستخط، جانان من، کوزه‌ام آب نداشت، خاکباز، شاید این بار ببارد باران، آرزوهای کوچک، پیموده را ه، غم های بی‌قافیه، خوابگرد، دلخوشم چشم، دل مفت غزل مفت، سراسیمه، رویای شیرین، ساحره غزل فروش، راهی دیگر خواهم رفت، آدمیت، پروازت عاریتی ست، مرا شعری دگر باید، گریختگانیم از خویش، استاد سیاه بازی، ققنوس، خاموشی، طغیانگر، پرواز و زن هستند.

تمام ترانه‌هایش، احساساتس و نگاهش صرفاً در سه حرف مختصر می‌شوند: «عین- شین - قاف»؛ صدای سخن عشق در جغرافیای وجودش سخت پیچیده و دل‌انگیز ترین نوای هستی، آواهای آسمانی هستند. او در جستجوی خویشتن است و در بازی زندگی؛ چالش گم شدن و پیدا شدن را پیش گرفته است.

بازرگانی معتقد است: «هر انسانی، گم کرده ای در درون خود دارد! همچنین اعتقاد دارد در درون هر انسانی شاهکارهای متعددی در انتظار شکوفایی اند و اینکه چقدر جسور باشیم و چقدر خود را در معرض چالش ها قرار دهیم بخشی از وجود ما که شاید سال‌ها در ما پنهان بوده، بیدار می شود» از سوی دیگر می گوید: «من گم کرده ام را گاه گاه می‌بینم، او کسی نیست جز من! آن منی که گاه بسیار به من نزدیک است و گاه سراسیمه به دنبالش می‌گردم.» بنابراین می‌سراید: من جنون دلکشی داشتم، ولی در من کسی نبود که باور کند مرا، دیوانگی‌ام را نذر باران کردم، شعر بارید، طغیان شد و من شاعر شدم.

این شاعر خوش ذوق و نیک اندیش، راز نوشتن کتاب به خط خودش را بر سه محور استوار دانست. نخست اینکه دستخط را شناسنامه و هویت می‌داند و بر همین اساس بنیادین در راستای ایجاد احساس صمیمت بیشتر با مخاطب به این روش اقدام کرده است. از جانب دیگر نیز مخاطب وقتی کتاب را اینگونه در می‌یابد آن را به عنوان یک دفترچه یادداشت نوستالژی می پندارد و بیشتر و بهتر با شاعر ارتباط می‌گیرد.

مهسا، همزاد زَرک بُر در تابستان شیرین و گرم لارستان، آنگاه که گنجشکان روی سرشاخه های خَنیزی، خُرما می‌خوردند و آواز سَر می‌دادند، در یک خانواده فرهیخته فرهنگی که در اتمسفرش صدای پای مولانا و حافظ و نوای موسیقی می‌پیچید، زاده شد. در شامگاه سی و یکمین روز از مرداد ماه سال ۱۳۶۱ به عنوان چهارمین فرزند خانواده پا به عرصه گیتی نهاد. وی دارای مدرک تحصیلی دکتری برق و مخابرات و مدرس دانشگاه علوم و فنون خوارزمی جزیره قشم در هرمزگان است.

انسان تک ساحتی و تک بُعدی بودن را نمی پسندد. در زندگی شخصی شعار زیبایی دارد و به آن نیز مثل قرارهایش با دریا همواره پایبند است: در مصرف زندگی صرفه جویی نکنیم! زندگی را باید به طور کامل مصرف کرد و در طول مسیر رشد کرد. این شاعر پر احساس و گشاده رو همچنین معتقد است: توانمندی انسان بی انتهاست، اما آنچه انسان را توانمند می‌کند باور بی انتهایست! وشاید گاهی پروانه ایی که خویشتن خویش را یافته است، اوج بالاتر از عقابی داشته باشد که پا در گل مانده!

زندگی و هنر نیز در نگاه او معنای متفاوت تری دارد و می‌گوید: به گمانم زندگی آواز است، زندگی موسیقی است و هنر برای من همیشه جای امنی برای رفع خستگی ها بوده است.

نمونه اشعار:

پروانه باشی یا عقاب فرقی نمی کند!

پروازت عاریتی ست

بال بسته که شوی اسیر زمینی

پر داریﹸ پرواز نمی کنی

آنقدر نمی پری که پریدن از سرت می پرد!

شعر دیگر:

من سراسیمه به دنبال خودم می‌گردم
هان ای بی‌خبران!
چه کسی دید مرا؟
مشعل دیوژنی دستم بود
باد خاموشی وزید یا که افتاد به خاک؟!
من کجای شب این روزِ به خاک آلودم؟
چه کسی می‌شنود دادِ بیداد مرا؟
سایه‌ها پشت سرم می‌میرند
با کسی می‌گویم که نمی‌دانم کیست!....

«خنیاگری که سکوت می‌سراید» نخستین مجموعه اشعار و دلنوشته‌های مهسا بازرگانی با تیراژ ۱۰۰ نسخه در قطع رقعی و جلد سخت در ۸۴ صفحه برای نخستین بار سال ۱۴۰۱ به قیمت ۹۵ هزار تومان و به همت انتشارات پَر «پَر سُرخ» با مدیریت ایرج اعتمادی، چاپ و منتشر شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها