سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ سنایی اولین شاعری محسوب میشود که در اشعار خود به یادکرد و توصیف فضایل امام حسن (ع) پرداخت:
ای سنایی بگوی خوب سخن
در ثنای گزیده میرحسن
قره العین مصطفای گزین
شاه اسلام و شرع و خسرو دین
چون علی در نیابت نبوی
کوثر داعی و عدو دعی
قرّةالعین مصطفی اوبود
سیّدالقوم اصفیا او بود
آن چنان دُر در آن صدف او بود
انبیا را به حق خلف او بود
جگر و جان علی و زهرا را
دیده و دل حبیب و مولی را
بوده مانند جد به خُلق عظیم
پاک عرق و نفیس خلق و کریم
فلذهای بود از دلِ زهرا
جدّه او خدیجه کبری
زهر قهر عدو هلاکش کرد
فقد تریاک دردناکش کرد
ماه در چشم او هلال نمود
زهر در کام او زلال نمود...
سنت شعرسرایی برای امام حسن (ع) پس از سنایی توسط عطار نیشابوری ادامه یافت:
نور چشم مصطفی و مرتضی
شمع جمع انبیا و اولیا
جمع کرده حُسن خُلق و حَسنِ ظن
جمله افعال، چون فعلش حسن
روی او، در گیسوی چون پرِّ زاغ
همچو خورشید همه چشم و چراغ
در مروّت، چون جهان پر پیچ دید
خواست تا جمله ببخشد، هیچ دید!
جد وی- کز وی دو عالم بود پر
ساختی خود را برای او، شتر
در نمازش، بر کتف بنشاندَی
قرّة العین نمازش خوانَدی
این چنین عالی آب و جد کانِ اوست
جمله آفاق، ابجد خوان اوست
زهر را با جدِّ خود شد، این پسر
قتل را شد آن دگر یک، با پدر
آن لبی، کو شیر زهرا خورد باز
مصطفی دادش بِدان لب قُبله باز
نام خصمش، هر چه پرسند باز
تن زد و، تن کشته، در دل داد راز
نوش کرد آن زهر و، غمّازی نکرد!
جان بداد و، ترک جانبازی نکرد!
خوشبختانه در سالهای اخیر توجه شاعران اهل بیت (ع) به فضایل و سجایای امام حسن (ع) افزایش یافته و شاعران ایرانی و غیر ایرانی اشعار حسنی زیادی به زبان فارسی سرودهاند.
از جمله محبوب حسین، پژوهشگر دانشگاه کشمیر برای امام حسن (ع) این چنین سروده است:
حسن (ع) شدی که گدا فکر آب و نان نکند
به غیر رو نزند…غصه را عیان نکند
حسن (ع) شدی که بدانند خیلِ گمراهان
خدا به عشقِ دعایت عذابشان نکند
کلام نافذ تو، تا که هست؛ این دل من
هوای محفلِ عشاق و عارفان نکند
محبتَت پر از اعجاز و مرد شامی را
کسی به جز تو مسلمانِ مهربان نکند
مدام از کرمت میرسد برایش خیر
هر آنکه تکیه به احسانِ این و آن نکند
جزامیان و فقیرانِ دستخالی را
کسی به جز تو سرِ سفره میهمان نکند
غریب و خسته و بیسرپناه خواهد ماند
کسی که خانه امنِ تو را نشان نکند!
سیدحکیم بینش، شاعر اهل افغانستان هم در دو بیتی تازه سروده خود آورده است:
شب است و من نمیدانم کجایم
دو دستم خالی هست و بینوایم
کریم اهل بیت اما بگیرد
در این آشفته حالی دستهایم
نظر شما