سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «ایستاده تا همیشه» که به کوشش فاطمه وفاییزاده تألیف و از سوی انتشارات ایران منتشر شده است، زندگی و شخصیت حاج احمد متوسلیان را، دوباره، از زوایهای به نسبت متفاوت از گذشته بازخوانی میکند. این کتاب مجموعهای است از چند مصاحبه با شماری از کسانی که حاج احمد متوسلیان را در دوره خدمتش در مریوان، از نزدیک میشناختند و هرکدامشان مدتی با او همکار و همرزم بودند. «ایستاده تا همیشه» در دسته زندگینامههای مستند جای میگیرد و یکی از کتابهایی است که در بیست و یکمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس مورد توجه داوران قرار گرفت و در بخش ویژه کردستان به عنوان اثر شایسته تقدیر انتخاب شد.
میخوانیم: «من خودم با اینکه سه بار از احمد کتک خوردم، اما آدم خیلی رئوفی بود. در کار آدم خشنی بود، اما در روابط عاطفی و اخلاقی اینطور نبود. هرکسی مدتی با او معاشرت میکرد، شیفتهاش میشد. تُن صدایش پایین بود و آرام صحبت میکرد. عصبانیت را در چهرهاش دیده بودم؛ اما نشنیدم که دادوبیداد کند. یاد گرفته بود آن را کنترل کند. بدنش ورزیده بود. بینیاش هم شکسته بود و کمی تودماغی صحبت میکرد. چون خودم قبلاً کشتی میگرفتم، میدانستم کسانی که دماغشان شکسته است، بوکسور هستند. تمرین ورزشی نمیکرد؛ ولی همیشه صبحها ما را میبرد کوه. آدم عجیبوغریبی بود. نمیتوانست آرام بنشیند. دائم به فکر نقشهکشیدن و ضربهزدن به دشمن بود. اصلاً ترس در وجودش نبود. بچهها را طوری آموزش داده بود که تا آخرین فشنگ مقاومت کنند. بچهها تا پای جانشان میایستادند و میجنگیدند؛ چون زیردست حاجاحمد آموزش دیده بودند. زیردست کسی آموزش دیده بودند که اصلاً ترسی در وجودش نبود.»
چنان که بالاتر اشاره شد، کتاب «ایستاده تا همیشه» حاصل گفتوگوهای مفصلی با همرزمان حاج احمد متوسلیان است. هرکدام از این مصاحبهشوندهها در شروع مصاحبه، اندکی از خودشان و علت و انگیزه حضورشان در ناآرامیهای کردستان و درگیریهای غرب کشور میگویند و نوع رابطهای را که با حاج احمد داشتند مشخص میکنند. همگیشان یاران حاج احمد بودهاند و شانه به شانه او، در ایفای نقشی که احساس میکردند به عهده دارند کوشیدهاند. به تعبیری، هرکدام از آنها در نقطهای با فرمانده پاشنهکشیده، قاطع و رئوف، تلاقی کردهاند. همرزمانی که هرکدام «برادراحمد» را از زاویه خودشان روایت کردهاند. مریم کاتبی در بیمارستان مریوان برادری سختگیر به پرستار و مهربان با رزمنده بسیجیِ زخمی را ملاقات کرده است؛ مجتبی عسگری در کوههای پربرف کردستان فرماندهای را دیده که خشاب اسلحه را بر کمر سربازش میکوبد، اما ساعتی بعد او را در آغوش میگیرد؛ نعمتالله حکیم سردارِ تنهایی را در شنام دیده که تنها نیروی حاضر به یراقش پسری هفده ساله بوده و محمدجواد اکبری آهنگر، بعد از حاج احمد روزهای تنهایی در مریوان را تجربه کرده است.
«ایستاده تا همیشه» کوششی درست و قابلاعتنا در شکستن تصاویر کلیشهای و روایتهای سست و کمعمق است. فاطمه وفاییزاده در جستجوی چهره حقیقی قهرمانی بزرگ، پای صحبت یاران متوسلیان مینشیند و داستان آنان را – که داستانی واقعی، از رزمنده و فرماندهی زمینی است - میشنود و سپس آن را به مخاطب کتابش ارائه میکند. به عبارت دیگر، چنانکه نوشتهاند «ایستاده تا همیشه» به دنبال ترسیم چهرهای فرشتهگونه از فرماندهای جاویدنشان نیست، بلکه تلاش دارد غبارهای روی چهره او را کنار بزند و «برادر احمد» واقعی را پیش روی مخاطب قرار دهد.
نظر شما