سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): نفیسه خلیلی: ۱۰۰ میلیاردی شدن «تمساح خونی»؛ برای جواد عزتی، کمدین نامآشنای سینمای ایران در ۴۰ روز اکران، موضوع اصلی این یادداشت نیست. حرف درباره یک قورباغه زرد است. صدرنشین گیشه نوروزی ۱۴۰۳ غیر از «مهندس مرجان» و «دکتر مایلیکهن» نقش کوتاهی برای کتاب برایان تریسی هم داشت! «قورباغهات را قورت بده» این نویسنده مشهور بازار کتاب ایران را خیلی از کتابخوانهای ایرانی، مخصوصاً آنها که از خواندن کتابهای بهاصطلاح روانشناسی دنبال روشهای سریع پولدار شدن یا سرک کشیدن به دنیای اسرار هستند، میشناسند.
تمساح خونی، با نگاه کارگردان، قورباغهاش را قورت نداد؛ فقط زخمیاش کرد. اینکه جواد عزتی در نخستین تجربه کارگردانیاش، کتاب را کلید ورود به فضایی غیرعرف قرار داده، جای بحث دارد و صرف اینکه قالب این اثر یعنی طنز است، پذیرفتی بهنظر نمیرسد. هرچند کارگردان فیلم قصدی برای تبلیغ کتاب نداشت اما ای کاش نقش کوتاه کتاب در یک فیلم سینمایی طنز آنقدر سطحی، دم دستی و زرد از آب درنمیآمد. به سُخره گرفتن کتاب در تلویزیون هم دیده شده؛ سریال مجموعه «پاورچین»؛ مهران مدیری با بازی با رشته «کتابداری» و تعریف رشته «کتابگذاری» برای سحر ولدبیگی در نقش خواهر فرهاد، موجب دلخوری خیلی از کتابدوستان شد. اما حالا بحث بر سر نگاه آزاردهنده به کتاب در قاب پُرمخاطب سینما است. رسانهای که ظرفیت «پیشپرده» را دارد و میتواند از این ظرفیت برای کمک به کتابخوانی استفاده کرد. پیشپرده چه ربطی به کتابخوانی دارد؟!
«پیشپرده کتاب» چیست؟
براساس مستندات اداره ثبت اختراعات و علائم تجاری ایالات متحده، اصطلاح «پیشپرده کتاب» نخستینبار در ۲۸ اکتبر ۲۰۰۲ با ابتکار «شیلا کلاور انگلیش» ثبت و ۲۲ دسامبر ۲۰۰۳ اصلاح شده است. ایده زمانی به فکر خانم انگلیش رسید که تلاش کرد برای تبلیغ کتاب خود به این سوال پاسخ دهد، «اگر پیشپردههای فیلم به تبلیغ فیلم کمک میکنند، پس چرا «پیشپرده کتاب» نتواند به تبلیغ کتاب کمک کند؟» پیشپرده کتاب در ایران نیز امکان تحقق دارد. تیزرهای سینمایی را دقت کنید، چطور مخاطب را وسوسه میکنند تا یک فیلم را ببینند؟ ساخت تیزرهای موفق و تولید پیشپرده با هدف معرفی اصولی کتاب قبل از پخش فیلم اصلی همین خاصیت را برای بازار کتاب دارد. میتواند مخاطبان را با آمدن کتاب به بازار نشر، به کتابفروشیها بکشاند.
منصف باشیم
تجربه حضور کتاب در سینمای ایران، تجربه بهنسبه موفقی بوده است؛ چنانچه در سینمای ایران؛ فیلمهایی مانند «پری»، «هامون»، «شبهای روشن» و سریالهای ایرانی مانند «مرگ تدریجی یک رویا»، «کتابخانه هدهد» و «شهریار» فیلمهای خارجی مانند «بیمار انگلیسی»، «عروس شاهزاده»، «سرزمین سایهها» و «هری پاتر» ثابت کرده سینما میتواند برای کتاب و کتابخوانی نقش اول را ایفا کند.
نقش «قورباغهات را قورت بده» آنقدر کوتاه و در سایه بازیگران یک فیلم گیشهمحور قرار گرفت که به چشم خیلیها نیامد. حالا اصطلاح «تمساح خونی» به دایره واژگانی بسیاری از مخاطبان وارد شد مفهومی که بهواسطه محل کاربردش، عرف نبود. این اصطلاح به بازیکنی اطلاق میشود که در شرایط سخت بازی و شکلگیری یک جریان ضد او، بتواند استقامت کند و کنارهگیری نکند؛ بنابراین سینما در مقام یک رسانه موثر، توانست یک اصطلاح ناآشنا را مردمی کند؛ ظرفیتی که برای کتاب و کتابخوانی همچنان دستنخورده باقی مانده و میتوان با کتابهای فاخر و استفاده از آنها در فیلمنامه، مخاطبان سینما را با خود همراه کند. هرچند معرفی کتاب در سینما نیازمند مولفههایی خاصی است و نمیتوان با شعارزدگی مخاطب را در سینما با کتاب آشتی داد و مانوستر کرد.
نظر شما