به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «آقازادهها» فوق از یکسو تصویرگر زندگی آقازادههایی است که به جای تجارت دنیا و غوطهور شدن در آن، تن به پُرسودترین معامله دادند؛ جان خویش را نثار راه الله کردند و از سوی دیگر نیز خواننده را میهمان خاطرات حیات پدرانی، خواهد کرد که بر عهد خود وفادار ماندند و چنانکه پیمان بسته بودند تا با برپایی حکومتی زیر پرچم الله، به دست مستضعفان، خادم همان مردم پابرهنه و مستضعف باشند همان گونه، باقی ماندند.
برشی از کتاب:
محمدتقی، دنیایی بود ناشناخته. با همان سنوسال کم، عارفی بود بزرگ. پدر هم نتوانسته بود او را بشناسد. وصیتنامهاش را که گشود، اشک شوق در چشمانش دوید از آنهمه عظمت پسر. پسری که در عمر هفده سالهاش تن به گناه نیالود، اهل پروا بود و از نفسش حساب و کتاب میکشید، به چه چیزها اندیشیده بود. نگران بود که حتی درس خواندنش هم، لطمهای به بیتالمال زده باشد. با آنهمه مراقبت در کارها و درس خواندن، نوشته بود: «آقاجان! موتور گازیام را بفروشید و هرچه پول دارم از بانک بگیرید، تمامش را به بیتالمال تحویل دهید؛ چون شاید با این طرز درس خواندن، حق من نبود که از بیتالمال مصرف کنم، و من نمیتوانم جواب حقالناس را بگویم…»
نظر شما