به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ رمان «دختران قبیله جنگ» به قلم جواد افهمی در انتشارات خط مقدم به چاپ رسید. این رمان داستان زنی سوری است که سال ۲۰۱۲ از شهرک بنش به همراه رحمان، پسرش به سمت ترکیه میرود. سوسن همسر عدنان یکی از اعضای یگان زرهی ارتش سوریه است. زن که سوار اتوبوسی قدیمی در حال حرکت به سمت تفتاز است در میانه راه اسیر مسلحین (مخالفان حکومت بشار اسد) میشود و پسر ده سالهاش رحمان را میکشند.
از آن طرف معلمی به نام حورا هم یکسر این ماجراست که در مدرسهای در شهر بنش به بچهها درس میدهد. او زنی شیعه اهل فوعه است. یکروز که در حال درس دادن است، متوجه حالت غیرعادی مدرسه میشود. عبدالرئوف نامزدش به یکباره سراغش میآید و به او هشدار میدهد که اهل بنش درصدند که مردان شیعه فوعه را سربه نیست کنند و حورا وحشتزده و گیج درصدد رهایی از این کابوس است.
در این رمان افهمی ابتدا سراغ پرده کوتاهی از زندگی سوسن و نوع رابطهای با حمزه میرود که زمانی با هم در یک دانشگاه درس میخواندند و حالا حمزه در گروه مسلحین در مقابل سوسن است. پس از آن حورا به میدان میآید و رئوف که ماجرای فرار حورا رقم میخورد با کمک نامزدش.
در ادامه نویسنده سراغ شخصیت رئوف میرود و از او و خانوادهاش میگوید. از یحیا، برادر کوچکتر رئوف که در گروه مسلحین حضور دارد و قرار است در حمله به فوعه شرکت کند. شهری شیعهنشین که حالا مورد غضب مسلحین است و حورا، نامزد رئوف هم در همین شهر سکونت دارد و اکنون اسیر مسلحین است: «حورا بیقرار است ترس و بیقراری امانش را بریده است. چیزی زیر لب زمزمه میکند فرمانده به سمتش هجوم میبرد دست میبرد و موهایش را که از پشت مقننه قلنبه شده است، میگیرد و به سمت خود میکشد. با خشم میپرسد: «چیزی گفتی؟» همقطارش سلاح کلاشینکف را بالا میآورد…»
رمان «دختران قبیله جنگ» به قلم جواد افهمی در ۳۵۰ صفحه در انتشارات خط مقدم روانه بازار نشر شد.
نظر شما