دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۰
کتاب «ما یک نفر» زندگی دو خواهر دوقلوی بهم چسبیده را بازگو می‌کند

هرمزگان - مسئول کتابخانه نبی اکرم (ص) پارسیان گفت: کتاب «ما یک نفر» زندگی دو خواهر دوقلوی بهم چسبیده را بازگو می‌کند.

حلیمه روشن زاده در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بندرعباس، از کتاب «ما یک نفر» نوشته سارا کروسان، مترجم کیوان عبیدی آشتیانی و محصول انتشارات پیدایش در کتابخانه نبی اکرم (ص) پارسیان با حضور اعضای کودک و نوجوان این کتابخانه خبر داد.

وی ادامه داد: کتاب «ما یک نفر» شش ماه از زندگی دو خواهر دوقلوی بهم چسبیده، از نخستین بار حاضر شدن در مدرسه تا عمل جراحی برای جدا شدن از هم را بازگو می‌کند.

کتابدار هرمزگانی اضافه کرد: گریس دختری خجول و متواضع تی‌پی، پرشور و بلبل‌زبان و کمی هم خودخواه است. آن‌ها ۱۶ سال در انزوا و به همراه پدر و مادر و خواهر کوچکترشان و مادربزرگ‌شان زندگی کرده‌اند.

روشن زاده افزود: آن‌ها برای دور بدون از نگاه‌های وحشت‌زده و گاه ترحم‌آمیز مردم و شنیدن کلماتی مانند هیولا، شیطان دوسر و عجیب‌الخلقه این ۱۶ سال را معلم سرخانه داشتند و فقط برای ملاقات با دکترهای‌شان از خانه خارج می‌شدند.

این کنشگر حوزه کودک همچنین گفت: به دلیل بیکاری پدر و فشار مالی این دو خواهر دوقلو مجبورند به مدرسه خصوصی بروند. اما برخلاف تصورشان، با مدرسه رفتن و آشنایی با یاسمین و جان تحول بزرگی در زندگی‌شان رخ می‌دهد و دوستانی پیدا می‌کنند که هرگز نداشتند.

حلیمه روشن زاده با اذعان به اینکه زندگی این دوخواهر رنگ و بوی دیگری پیدا می‌کند، گفت: به ویژه برای گریس، با وجود هشدار تی‌پی، گریس عاشق جان می‌شود و از همین‌جا کشمکش گریس با بدن‌شان آغاز می‌شود.

او در ادامه افزود: پیش از این گریس به داشتن حریم خصوصی، تنها بودن و جسم خود را داشتن یا حتی معمولی بودن، زندگی کردن به تنهایی، برای خود با معشوق بودن و به صدای نفس‌هایش گوش دادن و دنیای انفرادی خود را داشتن فکر هم نکرده بود. حس غریب و قوی بود که در گریس به وجود آمده بود.

مسئول کتابخانه نبی اکرم (ص) پارسیان گفت: در بخشی از کتاب آمده است: ما هر روز در صدد متفاوت بودن و ایجاد تنوع در زندگی هستیم. بی خبر از اینکه، هستند افرادی که معمولی بودن و مانند دیگران عادی زندگی کردن و به یک چشم دیگر دیده شدن، آرزویشان است.

کودکان در رد آیلند می‌برد تا معاینه‌های فصلی‌مان را انجام دهیم و مطمئن شویم اعضای بدنمان به اشتباه برنامه‌ریزی نکرده‌اند. و امروز دکتر دریک مثل مامان ما را با ماشین به بیمارستانِ تخصص دفعه‌های قبل کارآموزهایش را با چشم‌های از حدقه درآمده دور خودش جمع کرده و از ما می‌پرسد ناراحت نمی‌شویم شاگردهایش شاهد معایناتمان باشند؟ ناراحت می‌شویم! البته که ناراحت می‌شویم! اما چطور می‌توانیم با دکرت دریک با آن روپوش سفید و گوشیِ معاینه قلبش مخالفت کنیم؟ بنابراین شانه‌هایمان را بالا می‌اندازیم و اجازه می‌دهیم کارآموزهای دکتر با دهان‌های به‌هم فشرده و نگاه‌های شگفت‌زده خودشان را آنقدر جلو بکشند که پاهای همدیگر را لگد کنند و تماشایمان کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها