سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدرضا سرسالاری، شاعر، مدرس ادبیات و شاهنامه: یکی از تاثیرگذارترین آدمهایی که در زندگی هر انسان وجود دارد، معلم است. هر سال اردیبهشت ماه و همزمان با روز یا هفته معلم شور و هیجانی در فضای علمی و آکادمیک کشور به وجود می آید؛ البته هر سال که میگذرد با مشکلاتی که گریبانگیر افراد جامعه است، این مناسبت کم رنگتر میشود. من یک معلمم که تدریس در دبیرستانها، آموزشگاهها و دانشگاه را تجربه کردم و این کمرنگی را با تمام وجودم حس میکنم.
چند مراسم تقویم کاری پرکن و چند کتاب و خودنویس و قاب عکس که نسبت به بضاعت و معرفت مراکز علمی و دانش آموز و دانشجو متفاوت است، تمام ارج گذاری این روز را شامل میشود و دیگر هیچ.
امسال به این فکر میکردم که مقام معلم به هر بهانه و مناسبت که باشد و ارج نهاده شود خوب است ولی واقعاً من به عنوان یک معلم از جامعه و اهالی دانش چه انتظاری دارم. این مکث و این اندیشه مرا به این فکر انداخت که به عنوان یک معلم برای این جامعه هدف چه کردم که انتظار قدردانی داشته باشم. زمانه ناسپاس (که البته بیشتر باید این سپاس و قدردانی از طرف دولتها باشد تا مردم و نیست) باعث شده که این جماعت تاثیرگذار که باید شغل پیامبران را داشته باشند گاه با کار و فعالیت در چند جبهه، شغل پیامبری را رها کردهاند و یا فقط حقوقش را میگیرند و وقت میگذارانند تا به پایان این ماه و در نهایت پایان دوره برسند و حقوق و مزایای بازنشستگی را عشق است. البته اگر به عشق بخور و نمیر قانع باشی!
به جرات میتوان گفت هیچ معلم و دبیر و استادی پیشرفت های مادی زندگی خود را مدیون حقوق معلمی نیست که اگر ملکی و داشته ای در گوشه ای به سبب تورم چندین برابر نمیشد اکنون دستشان به دهانشان هم نمیرسید.
نظر شما