دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۵
تسلیت شاعرانه برای بدرقه رئیس‌جمهور

جمعی از شاعران در پی شهادت آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی در سانحه هوایی، با قطعه شعری به این حادثه ناگوار واکنش نشان دادند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا جمعی ازشاعران در پی شهادت آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور دولت سیزدهم و همراهان وی، نسبت به این حادثه ناگوار واکنش نشان دادند.

علیرضا قزوه

سروده‌ای از علیرضا قزوه به مناسبت شهادت آیت‌الله رئیسی:

در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم

ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم

ما را خبر از خویش بی خود کرده اما تو

اما تو راحت باش راحت سید ابراهیم

تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگ

ما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم

از ابتدا هم تو شهید زنده ای بودی

سهم تو شد آخر شهادت سید ابراهیم

دیدار با تو بار دیگر آرزوی ماست

دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم

سعید بیابانکی

شعری از سعید بیابانکی به مناسبت شهادت رئیس‌جمهور کشورمان:

«خیال می‌کنم این بغض ناگهان شعر است

همین یقین فروخفته در گمان شعر است

همین که اشک مرا و تو را درآورده‌است

همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است

همین که می‌رود از دست شهر، دست به دست

همین شقایق بی‌نام و بی‌نشان شعر است»

نغمه مستشار نظامی

سوگ‌سروده‌ای از مستشارنظامی:

با عناد و ناجوانمردی و با تحریم ما
دشمنت هرگز نخواهد دید ترس و بیم ما

«تا شهادت با ولایت» راه و رسم کوثری‌ست
مادر سادات فرمود این روش تعلیم ما

زخم بر زخم است آری، داغ بر داغ است آه
آری اما عاقبت غم می‌شود تسلیم ما

می‌رسد مردی که بار آسمان بر دوش اوست
می‌کند دنیا بهاری جاودان تقدیم ما

روز میلاد علی موسی الرضا جان سال‌هاست
روز پرواز کبوتر بوده در تقویم ما

در میان کوه‌های کشورت آسوده‌ای
آه، ابراهیم، ابراهیم، ابراهیم ما

ایرج قنبری:

عطر نفس پاک شهیدان بودی

تو معنی واقعی انسان بودی

تا آخر عمر شانه بر شانه دوست

دلداده خورشید خراسان بودی

سیده کوثر حسینی

شعر سیده کوثر حسینی تقدیم به شهید راه خدمت:

کوچ سیمرغ غمِ مانده به پیشانی ماست

قوتِ غم غالب این چند صباح دل‌هاست...

ما همان قصه پر غصه صبریم ولی

درد این بار گلوگیرتر و باز عزاست

کاش می‌شد که بُت این خبر سنگین را

می‌شکستی به حضورت و زمان برمی‌گشت...

چشم‌ها منتظر و باورمان رو به فریب

منتظر تا که بگویند: «رئیسی برگشت!»...

آری این بار خدا رأی بزرگی به تو داد

انتخابش شدی و واسطه ات آقا بود...

عید میلاد کریمش شد و آماده شدی

فرصتی بهتر از این روز برای تو نبود...

مرگ پیش تو حقیر است خودت می دانی...

جگر شیر و سفر، عشقِ تو بردوش گرفت

«آسمان بار امانت نتوانست کشید»

کوه این بار تو را سخت در آغوش گرفت...

رضا یزدانی

شعری از رضا یزدانی در پی شهادت آیت‌الله رئیسی:

هرچه صدا کردیم: "ابراهیم! "
اسم تو حتی برنگشت از کوه
آنقدر روحت بی‌قراری کرد
جسم تو حتی برنگشت از کوه

اردیبهشت اردی‌جهنم شد
هر صفحه‌ی تقویم را سوزاند
این بار آتش سرد شد اما
وقتی که ابراهیم را سوزاند

گشتیم دنبال پر و بالت
گفتند دیگر وا نخواهد شد
جز بالگرد سوخته چیزی
پیدا نشد، پیدا نخواهد شد

تو کوه دردی بودی و رفتی
ای کوه درد! ای کاش برگردی
آن بالگرد ای کاش برگردد
با بالگرد ای کاش برگردی

چشم انتظار دیدنت گشتند
حتی شهیدان خدایی هم
آن سو "بهشتی" بی‌قرار تو
آن سوتر انگاری "رجایی" هم

این ملت دردآشنا، دیروز
در شادی و غم انتخابت کرد
ای انتخاب مردم ایران!
حالا خدا هم انتخابت کرد

حسن زرنقی

ماییم و پی حادثه ای دربه دری ها
هر لحظه خبر می رسد از بی خبری ها

دل طاقت این داغ جگرسوز ندارد
برگرد و رهامان کن از این خون جگری ها

برگرد که ما خاطره ی خوب نداریم
از آن شب تاریک و از آن بی پدری

هم صحبت ما بودی و هرگز نشنیدی
اخبار وطن را فقط از دور و بری ها

در سیل بلاها عوض کاخ نشینی
دیدیم تو را خاک نشین با کپری ها

دیدیم صفای تو و صافی تو، وقتی
خون بود دل ملتی از حیله گری ها

خدیجه حلیمی

شعری از خدیجه حلیمی در بیان عظمت رنج فقدان آیت الله رئیسی:

خبر داغِ سنگین و درد و غم آورد
عظیم آن چنان که خبر هم کم آورد

خبر در رسانه بر این موج باران
قراری گرفت و به دیده نم آورد

خبر داغ بر دل نشسته در این صبح
خبر گریه شد با خودش ماتم آورد

دریغا دمی بعد چشم انتظاری
دمادم دمار از هر آدم، دم آورد

که خدمت چه باشد؟ به هر سو دویدن!
برای دلم آیه‌ی محکم آورد

شهادت… ولادت… خوشا این سعادت
خبر با ورودش چنین مرهم آورد

محمدمهدی عبداللهی

شعر عبداللهی در سوگواری شهادت رئیس‌جمهور:

بیا و چاره‌ای ای جان برای هجران کن
بیا و خلوت شب را ستاره‌باران کن

در آسمان غزل خیزِ یا کریمانت
شکوه پرزدنی نذر بی‌قراران کن

سفیر جاده تکریم عاشقان برخیز!
دوباره با عَلَمت، عشق را نمایان کن

امید فتنه‌گران ناامید می‌گردد
دوباره خواب برانداز را پریشان کن

به نامِ نامی یا صاحبَ الزّمان برخیز
به رنگ پرچم ایران دوباره توفان کن

تبر به دوش تو باشد، سلام ابراهیم!
بیا و آتش ویرانه را گلستان کن

شب ولادت خورشید، مضطرب بودیم
به یک اشاره مرا راهیِ خراسان کن

میان بغض نفس‌گیر انتظار، ای دوست
نگاهِ یوسفی‌ات را به سوی کنعان کن

قسم به صبح کرامت، ظهور نزدیک است
سلام ویژه خود را نثار باران کن

سید احمد حسینی توچای زابل

شعر حسینی توچای تقدیم به روح بلند مرد میدان خدمت رئیس جمهور شهید:

سینه‌ها بتخانه درد است ابراهیم کو؟

کار کار بغض نامرد است ابراهیم کو؟

حاج قاسم آن طرف آغوش را وا کرده است

تشنه یاری جوانمرد است ابراهیم کو؟

کوه، آتش، شعله و سرما که علت نیستند

عشق خود اورا نشان کرده است ابراهیم کو؟

پیرمردی اشک می بارد زنی مو می کشد

زخم با دل ها هماورد است ابراهیم کو؟

مرد میدانی که میدان هم از او شرمنده بود

عرصه اینک خسته و سرد است ابراهیم کو؟

گرچه با سید علی کاری نمی ماند زمین

لیک خالی جای یک مرد است ابراهیم کو؟

بوسه گاه حاج قاسم را به یغما برد خاک

کار کار بغض نامرد است ابراهیم کو؟

فاطمه زاهدمقدم

شعر زاهد مقدم در پی شهادت آیت الله رئیسی:

تو را چگونه در این مِه به ماه بسپارم
به کوه و دَره به این کوره‌راه بسپارم

شبی بلند به صبحی که آشناست رسید
مخواه چشم به صبحی سیاه بسپارم

مخواه باز هم این آسمانِ شب‌زده را
به ابرِ اشک به بارانِ آه بسپارم

مگر که شاه خراسان به داد ما برسد
مگر که درد گدا را به شاه بسپارم

بیاکه پیکر بی‌جان و بی‌پناه تو را
به صبح روشن این بارگاه بسپارم

یوسف شیردِژَم

شیردژم این گونه در وصف آیت الله رئیسی سروده است:

پیداست چقدر محترم بودی تو
پیداست چقدر مغتنم بودی تو
عمریست که در خدمت ایران بودی
عمریست که خادم حرم بودی تو

محمدعلی بیابانی

دل‌سروده‌ای از بیابانی در پی شهادت آیت الله رئیسی:

ای نسل تو فاطمی، تبارت علوی
این شرط وفا نبود، بی ما بروی
مهمان رضا شدی! مبارک باشد
ای خادم آستان قدس رضوی!

محمداحسان افتخاری‌پور

شعر افتخاری‌پور در وصف مقام شهادت آیت الله رئیسی:

هرچند شهادت هنر مردان است
اما خبر رفتنشان سوزان است
هر لحظه عبادت تو خدمت بود و
محراب شهادت تو هم میدان است!

سارا رمضانی

دل‌سروده‌ای از رمضانی در توصیف لحظه شهادت رئیس‌جمهور:

ای خادم عشق موسم پرواز است!
پایان تو نیست، تازه این آغاز است
در لحظه زیبای شهادت انگار
آغوش رضاست روبرویت باز است

حامد حجتی

سروده حجتی در پی شهادت آیت‌الله رئیسی:

نبینم آنکه صدای تو در حصار بیفتد
عبای خاکی‌ات ای مرد یک کنار بیفتد
کنار نام تو ای سید ِسترگ ِزمانه
چه خوب شد که شهادت به‌افتخار بیفتد
نه خستگی به تو روی آورد نه عجز و تباهی
هر آنچه هست در اینجا به اختیار بیفتد؛
که نان به سفره مردم رسیده باشد و هر روز
در این زمین‌وزمان دست‌ها به کار بیفتد
درست لحظه بارانی دو چشم تو دردی است
که پای کودک آن دورها به خار بیفتد
تو را به آتش و مه در سوادِ کوه کشیدند
مباد آنکه خلیلِ نجیب از اعتبار بیفتد
نشسته‌ای به فراسوی جمعه‌های توسل
که چشم‌هات به جولان آن سوار بیفتد

محمدرضا طهماسبی

شعری از طهماسبی در پی شهادت آیت‌الله رئیسی و همراهانش:

به آسمان زد و چون نور بی‌نهایت شد

پرنده پر زد از این خاکدان و راحت شد
کسی که پاک و شهیدانه زندگی می‌کرد

عجیب نیست اگر لایق شهادت شد
همیشه نام تو سبز است سیّدابراهیم

هر آن کجا ز جهاد آیه‌ای تلاوت شد
همیشه نام تو چون شهد بر زبان جاری‌ست

به هر کجا ز تلاش و جهاد صحبت شد
فقیه، جامۀ سربازی وطن، تن کرد

و مست جام میِ طاعت و اطاعت شد
شهید راه وطن گشت سیّدابراهیم

جهاد کرد و در آخر شهید خدمت شد
غلام بارگه آستان قدس رضا

شب ولادت او راهی زیارت شد
شهادت آمد و دستش گرفت و با خود بردد

دعای خادم خوان رضا اجابت شد

عبدالکریم خاضعی‌نیا

شعر عبدالکریم خاضعی‌نیا در وصف رئیس‌جمهور شهید:

مثل بهشتی سیدی مظلوم بودی

دلسوز رنج مردم محروم بودی

با آن همه گمنامی و تبلیغ دشمن

تو با خدا نورانی و معلوم بودی

با اتهام پایمردی، استقامت

در دادگاه دشمنان محکوم بودی

ای یار بی همتای رهبر در اطاعت

تو با امامت، مثل یک مأموم بودی

عشق حسین ابن علی در سینه ات بود

تو داغدار حنجر معصوم بودی

قلب تو آماج هجوم فتنه ها بود

با استخوانی درد، در حلقوم، بودی

با رفتنت ای مرد میدان جانمان سوخت

چون خارج از کبرِ بدِ مرسوم بودی

یار فلسطین بودی و همراه غزه

تو دشمن هر صهیونیست شوم بودی

هرگز نبودی تشنه ی قدرت، رئیسی

تو یاور مرد و زن مظلوم بودی‌

سجاد محبی

شعر محبی در پی شهادت آیت الله رئیسی:

شبی طوفان شد و درمه نشست و دامنش گل شد

چرا سرو گل اندامش اسیر چنگ آتش شد

چو ققنوس بلا دیده به سوی بی‌کران رفت و

همه دریای نیلی پوش خروشی از سیاوش شد

حسین اسرافیلی

برای شهید رئیسی و همراهان:

حق خواست که درخیمه توحید بمانید

شایسته و بایسته تمجید بمانید

تصویر شما بود درآیینه خورشید

تقدیر شما بود که"جاوید" بمانید

عبدالرحیم سعیدی‌راد

شعر سعیدی‌راد در پی شهادت آیت‌الله رئیسی:

صدای بی صدایی بودی ای مرد

بزرگ و کربلایی بودی ای مرد

همه گفتند هنگام شهادت:

همانند رجایی بودی ای مرد

نه اهل میز و نه پست ریاست

نه مثل دیگران اهل حسادت

چه چیزی بهتر از اینکه تو داری

شهادت در شهادت در شهادت

حسین سنگری

شعر سنگری به یاد شهید رئیسی:

غبار خستگی از تن تکاندی و رفتی

قرار بود بمانی، نماندی و رفتی
چقدر واژه به تشییع پیکرت آمد

به سوگ خویش، غزل را نشاندی و رفتی
تمامی کلماتم سیاه پوشیدند

تو درد را به نهایت رساندی و رفتی
تو ای زلال‌ترین، چشم‌های خشکم را

به آسمانی باران، کشاندی و رفتی
زمین برای تو تنگی صد قفس را داشت

کبوترانه دلت را پراندی و رفتی
سفر بخیر مسافر، خدانگهدارت

قرار بود بمانی، نماندی و رفتی...

نیره جهانشاهی

روایت شاعرانه جهانشاهی از سوگ فقدان رئیسی:

امروز دلم هوای باران دارد

بغضی ز فراق و داغ یاران دارد

دیروز سحر به درد، گفتم این بیت

غافل که فلک چه نقشه پنهان دارد
دیروز دلم چو مرغ می‌زد پر و بال

آرام نمی‌گرفت با قال و مقال

می زد به قفس پیکر آغشته به خون

گویا که خبر داشت از این وزر و وبال
بر دار تبر ز دوش وقت سفر است

آن شام سیه طی شد و وقت سحر است

از یاد نمی برد تو را خاطر شهر

این نخل بلند همتت پرثمر است
ایران مرا سرشت با درد فراق

بر پیکر او نشسته زخمی چو چماق

او بر سر قله است با این همه درد

هرگز نشود خرد به ترفند و نفاق

رسول شریفی

چند رباعی از شریفی در پی شهادت آیت الله رئیسی:

از گریه پریم و بی‌صدا می‌گرییم

چون ابر بهار، بی ریا می‌گرییم

اشکیم و دل سوخته با خود داریم

از داغ تو خادم الرضا می گرییم

*

بودی همه عمر بی‌ریا ابراهیم!

آیینه یاد شهدا ابراهیم!

دلسوز، صبور، ساده، بی رنگ، نجیب

مثل تو کم است بین ما ابراهیم!

*

اندوه بلند روزگاریم همه

با ماتم و اشک، همجواریم همه

داغ تو شکست قامت ایران را

چون ابر بهار سوگواریم همه

عارفه دهقانی

شعری از دهقانی در سوگ آیت‌الله رئیسی:

بر آتشِ سرد، پا گذار ابراهیم!

این پرده غم، رفت کنارابراهیم!

برخیز که بی‌واسطه با آهوها

من آمده‌ام سرِ قرار…ابراهیم!

سیدمهدی بنی‌هاشمی

شعری از بنی‌هاشمی در سوگ شهید رئیسی:

این صبح بهاری نه، زمستانی بود

چشم همه خیس اشک و بارانی بود

جنس غم ما ز داغ این مرد بزرگ

از جنس غم کوچ سلیمانی بود

لیلا حضرتی

شعر حضرتی در پی شهادت آیت الله رئیسی و همراهانش:

سفر این بار چرا بوی جدایی دارد؟

دل از این غصه مگر راه به جایی دارد؟

آه ای مرد قبیله به بهاران سوگند

جنس لبخند شما عطر خدایی دارد

نرو از روی زمین خاطر ما غمگین است

کمتر این شهر از این جنس نگاهی دارد

آتش افتاده چنان در دل ما می بینی؟

امشب این سینه ز غم عقده گشایی دارد

جاده ها سخت به تو عادت شیرین دارند

روحت اما ز قفس عزم رهایی دارد

ای که بامردم خودخوب سخن می گفتی

عشق در محضرتان صحن و سرایی دارد

خادمی، سیدی و مرد بزرگی هستی

هر که با عشق بماند چه بهایی دارد

زین العابدین آذرارجمند

شعر آذرارجمند در سوگ شهید رئیسی:

نوشته با خطی سرخ سطر پایان را

«گرفته ام مثل این قلم به کف جان را»

من آن نیم که از این راه رفته برگردم

که باک از طوفان نیست مرغ طوفان را

ز عاشقان «امّا» و «اگر» چه می پرسی

مخواه از آنان چیزهای آسان را

اگرچه تلخ، به لب می برند جام بلا

اگرچه سخت، به سر می برند پیمان را

میان آتش دل خوشتر است ابراهیم

سپرده است به باد صبا گلستان را

برای خادم فرقی میان مردم نیست

چنانکه بین خس و خار و لاله، باران را

ببین چه اسپندی دود داده ورزرقان

به پیشواز چنین رفته است مهمان را!

چه عاشقانه به دنبال درد می گردد

میان کوه و کمر، گم نموده درمان را

دلم گرفته شبیه درخت پیری که

تبر به پا آماده است، برگ ریزان را

شکسته گرچه سبویی، خدا نگهدارد

برای میکده پیر عزیز مستان را

نصیبا مرادی

شعر نصیبا مرادی در پی شهادت آیت الله رئیسی:

بیا تا بنگری دلشوره ی مردان میدان را

بیا تا بشنوی آواز سرخ سربداران را

هزاران راه نارفته هزاران قله رویارو

گواهی می‌دهد آیه به آیه عهد و پیمان را

کسی که بال بگشوده که ره هموار بنماید

به آغوشش کشیده طعنه‌های تند طوفان را

میان جنگل انبوه پرواز و مه و باران

خیال انگیز معنا می‌کند معراج انسان را

همیشه ماجرای غیرت تاریخ تکراری است

رقم خواهد زد ابراهیم تقدیر گلستان را

اجل گاهی به زانو در می آید از شکوه عشق

به آتش می کشد پروانه بی پروا دل و جان را

پس از هفت آسمان در آسمان هشتم غربت

به چشم خویش دیده خادمی شاه خراسان را

حامد عسکری

حامد عسکری به مناسبت شهادت آیت‌الله رئیسی در پیام تسلیت خودنوشت:

«هو الحی

انالله‌و انا الیه راجعون...

شهادت رییس جمهور جمهوری اسلامی ایران جناب آقای سید ابراهیم رئیسی را به خانواده داغدارش، ملت شریف ایران و همه ی آزادگان جهان تسلیت عرض می‌کنم.
مجال سخن نیست.

خدا صبور کند در مصیبتش ما را…»

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 11
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 3
  • محمدحسین IR ۰۸:۱۱ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۱
    شعر «علی‌رضا قزوه» خیلی دل‌نشین بود. 👌🌱
  • آرام IR ۱۱:۱۷ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۱
    خداحافظ ای که شهیدِ خدایی خداحافظ ای همنشین رجایی خداحافظ ای سیدِ اهل مشهد خداحافظ ای که عزیزِ رضایی تورفتی ولی... تا ابد ماندگاری... برای همه... کرده ای جان نثاری... گذشتی زخود ای سلاله ی زهرا(س) شهیدِ وطن... تو شهیدِ بهاری... ✍ امیرآخوندی(آرام)
  • نیلوفر IR ۱۶:۴۲ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۱
    من این شعر را نوشتم ولی ناراحت هستم که سید ابراهیم از پیش مارفت من حاضرم بمیرم برای، سید ابراهیم رئیسی
  • سیدعلی IR ۱۱:۱۹ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۲
    دیده،غمبار از غم هجران ابراهیم شد آسمان هم دم به دم گریان ابراهیم شد شد گلستان از وجودش جان محرومان ولی آتشی بر ملت از فقدان ابراهیم شد در وجود او نبود آری نشان خستگی خستگی اما عجب حیران ابراهیم شد مثل اربابش رضا و مثل مولایش علی یاور و یار ضعیفان جان ابراهیم شد در هجوم طعنه های این و آن اما فقط صبر و تقوای خدا برهان ابراهیم شد دفتر خوشرنگ عمرش جز شهادت کم نداشت مهر و امضا را که زد پایان ابراهیم شد تا ابد یادش درون سینه ها پر می کشد تا ابد لطف خدا مهمان ابراهیم شد
  • محمد افشار IR ۱۰:۱۳ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۴
    ما غزل خوان توایم و این غزل غم شده است از غمت شهر و دیارم همه ماتم شده است خواست پروانه‌ بگوید غم هجرت چون است بال و پر سوخته با شمع تو همدم شده است خادمی که به صفا خدمت زائر میکرد به صفا خانه ی این سفره‌ مکرم شده است‌ پرچم سوگ شما در حرم سبز رضا این چه حالیست ،مگر ماه محرم شده است آه این سید ما سید محرومان بود سایه ی مرد ترین مرد خدا کم شده است دلمان سوخت جگر تاب ندارد دیگر اشک بر گوشه چشم همه شبنم شده است #محمد_افشار
  • ناشناس IR ۱۲:۳۹ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۴
    #شهید_جمهور جانم فدای رهبر...🖤
    • شیرین محمدی IR ۰۶:۲۳ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۹
      ای حامی کار گر مستضعف ای شهید با غیرت چون همت ای آنکه از چشم خدا به فقر نگاه کردی کاش می شدکه یک دم هم ما را دعا کردی
  • رضوانه IR ۲۳:۲۹ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۴
    شب ولادت تو عجب شبی بود ضامن آهو از شوق شهادت ستاره ها میزد سوسو در روز ولادت امام رئوف می‌کشیدند فرشته ها هلهله و هوهو هم سوشدی و به شهداء پیوستی حقا که ازین جهان و تهمت رستی آرام گرفتی در آغوش رضا هم خادم و هم شهید جمهور هستی سالی که درآن جمع عددها هشت است رفقا و اهل دل هم هشت است شاهدو ناظر خدا و دشت است هم ولادت هم شهادت هشت است... ماراتنها گذاشتی سوزش دلم پایان ندارد.
  • ابراهیم قبله ارباطان IR ۱۰:۳۰ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۵
    چه می کنی ای مرد، در میانه ی میدان چه می کنی در لابلای جنگل و باران چه می کنی میز ریاست تو چه کم داشت از رفاه در ورزقان و در مه و بوران چه می کنی دل کنده از اداره و دستور و امر و نهی در نقطه های مرزی ایران چه می کنی ای هفت روز هفته، به فکر ضعیف ها همشانه ی فقیر و ضعیفان چه می کنی شان شما اگر که اتاق ریاست است پس بین ایل و کوه و بیابان چه می کنی در موعد شهادت مردان پای کار ای جان، میان سینه ی سوزان چه می کنی شاعر: ابراهیم قبله آرباطان
  • نفیسه ورکیانی پور IR ۱۴:۰۷ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۵
    خانه ای بود در کشور ما خانه ی عشق نامیده میشد موی سرسبز یاس سپیدی پشت دیوار آن دیده میشد روزی از روزها از کشور ما مردی از جنس مردم سفر کرد عبا بر پشت و کفش گلی به پا داشت از درون کشور ما گذر کرد ساعتها باغم گذشتند کشور از سیدابراهیم بی خبر بود چشمهای صبور و نجیبش چندساعتی خیره به در بود تا که یک صبح یک صبح غمگین بر در کشور ما خیمه بستند نغمه ی شهادت آمد و از دیوار کشور شاخه ی یاسها را شکستند بعد از آن روز دیگر ندیدم کشورم شاد باشد بخندد بعد از آن روز دیگر ندیدم خنده بر لبان عاشقان نقش بندد ردپای یک عشق در اینجاست پا به قلبمان آهسته بگذار وقتی از کشور ما گذر می کنی تو حرمت رئیس جمهورمان را نگهدار..... شعر...دکتر نفیسه ورکیانی پور
  • مهدیس IR ۱۶:۰۶ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۷
    هالی خیلی سرود خوبی است راضی هستم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها