به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در گرگان، خبر حزنانگیز شهادت رئیسجمهور مردمی، صادق الوعد، ولایتمدار و همراهانش، همزمان با شب میلاد هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت علی بن موسیالرضا (ع)، قلوب مردم ایران را به درد آورد و سراسر این مرز پرگهر و ملتهای آزاده جهان را در غم و اندوه فرو برد.
در پی وقوع این حادثه جانسوز، جمعی از شاعران استان گلستان آثاری را با طبع و ذوق خود در وصف و فراغ رئیسجمهور دولت مردمی سیزدهم قلمی کردند که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
قاسم کوهساریان- رامیان
بعد تو تمام سروها… افتادند
تکبیر به لب زدست و پا افتادند
گفتند: که پیکر تو… اربا اربا
دستان تو در اوج وفا افتادند.
***
دریا هم در غم تو طوفانی شد
دل در قفس زمانه زندانی شد
در فصل بهار عزم رفتن کردی
بعد تو هوای من… زمستانی شد
***
برموی پریشان زمان… شانه شدی
سیمرغ شدی و زود افسانه شدی
درمحفل شمع، یکسره رقصیدی
بال و پرتو سوخت و پروانه شدی
***
از ماذنه ها… صدای قرآن آمد
در فصل بهار هم زمستان آمد
بعد تو چقدر آسمان ابری شد
تو رفتی وکوچه… باز باران آمد
محمدکوهرخی (م.ک.سکوت) – گرگان
در مسیری که نامتان جاریست
پا برهنه ببین که میآییم
همچو جدت برای دین خدا
بت شکن گشتهای تو ابراهیم
تهمت و صد دروغ، پشت سرت
همه را یک به یک تو بخشیدی
عادت مردمان ناشکر است
خیر از این مردمان تو کم دیدی
در تبارت شبیهتان کم نیست
رفته بودی به مادرت زهرا (س)
مثل پروانه سوخت بال و پرت
پر گرفتی به عالم بالا
خب دگر وقت استراحت شد
کار و کوشش برای بازندهست
غم و اندوه و در پیاش ای کاش
حسرت مردمان آیندهست...
هوشمند افتخاری- کردکوی
دریا به چشمش اشک خون باریده و باران شده
گردابی از امواج خود در بسترش طوفان شده
جنگل به سر سبزی خود، خشکید از این حادثه
دیدم شکوه ورزقان پاشیده و بی جان شده
گریان خداوند جهان، از چشم او باریده اشک
در سوگ مولای خودش، در آسمان پنهان شده
ای ابر باران زا ببار از آسمان باران خون
اینجا نمیبینی مگر غم خانهی انسان شده
نمرود یک بار دگر آتش به ابراهیم زد
بر جسم او پیچیده گل چون لاله در ریحان شده
رودی خروشید از دل دریای غمبار زمین
صد طعنه زد بر ورزقان گفتا چرا این آن شده؟
پیداست خورشیدی دگر از آسمانها پر کشید
ماتم سرا شد آسمان در محضر سبحان شده
اینک رئیسی پر کشید از بام و ایران و زمین
معراج در معراج شد حک در دل دوران شده
او خادم و خدمتگذار و پاسدار و ارتشی است
چون تیر آتش بر لبش در قلب هر شیطان شده
من نام ابراهیم را …بر دفتر جان دارمش
شاید شفیع و یار ما در جانب یزدان شده
از جان به رهبر تسلیت … بر نور حیدر تسلیت
یار پیمبر تسلیت … این غم که بر ایران شده
ای خادم شمس الشموس از بیکران بر تو سلام
از رفتنت ابر دلم سیلابی از باران شده
ایران سیه پوشیده از هجر غم انگیز تو جان
زانو زد و در خاک شد از رفتنت ویران شده
تاریخ هم خواهد نوشت از جان نثاریهای تو
از سید ابراهیم ما تا قرن ها عنوان شده
شاید که شعر من بسی در لای دفتر مانده شد
اما یقیناً سالها با هر زبانی خوانده شد
نظر شما