به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمدمهدی عبداللهی در این شعر آورده است:
بیا و زمزمه کن خاطرات باران را
کنار پنجرهها شعر ناب ایمان را
دوباره چشم غزل زخم خورده، صد افسوس
در این غبار عیان کرده، بغض پنهان را
ستارگان به تماشا نشستهاند، آری
وداع حضرت خورشید و ماه تابان را
چه روی داده که هرسو ستاره میگرید
به چشمتر بنگر، وسعتی گل افشان را
چه زود وقت خداحافظی سرآمده بود
به دست خاک سپردند، جان جانان را
هنوز در گذر ماه و سال میشنویم
حدیث درد زمین در گذار توفان را
تجسم غزل عاشقی، خمینی بود
چه عاشقانه سرود انقلاب انسان را
میان موج بلاخیز فتنه، احیا کرد
شکوه خیبری ساحل جماران را
به جز خمینی دلها که پرورش داده است
میان مکتب خود همچو مرد میدان را
قسم به نام خمینی مباد یک لحظه
رها کنیم در این انقلاب، پیمان را
خوش است دم زدن از عشق تا نفس باشد
خوش است شور شهیدانهای گلستان را
شهید خادم جمهور، مثل روح الله
گرفت دامن شاهنشه خراسان را
کبوترانه بیاور در این حرم دل را
که بشنویم از آن، بال بال هجران را
نظر شما