حسین مقدس در بخش دوم گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره معیارهای مطرح در تقسیمبندی زبان در آثار ادبی توضیح داد: آثار ادبی از جنس نشانه هستند؛ بنابراین به نظر میرسد که علم نشانهشناسی پیشنیاز فهم وجه زبانیشناسانه از متن باشد (البته در پذیرش یا رد این نظر تردیدهای بسیار وجود دارد). آنچه این نشانهها را متمایز میکند خصلت دوگانه آنهاست. یعنی نوعی رابطه دلالتمندی (ارجاع چیزی به چیزی دیگر) که در طرح دو وجهای سوسور به عنوان دال و مدلول ظاهر میشود. نشانهشناسی توسط نظریهپردازانی مانند سوسور، پیرس، امبرتو اکو و دیگران با رویکردهای متفاوتی مانند ساختگرایی و پراگماتیسم بسط و توسعه یافت و بعدها در زبانشناسی و فلسفه به تفسیر پدیدههای مرتبط با حوزه خود پرداختند. نشانهشناسی بعدها توسط پساساختارگرایانی مانند دریدا و بارت با توجه به بافتها و نظامهای فرهنگی به صورت مبسوط دنبال شد و نظریهپردازان بیشتر روی وجه مشترک آنها یعنی خصلت قراردادیشان (چه در زبان و چه خارج از آن) متفقالقول هستند. سادهترین فرضیه از نشانه مدل دو وجهی از آن سوسور است که آن را به دو بخش تفکیکناپذیر دال و مدلول تقسیم میکند و بر اساس قاعدهای به نام «دیالکتیک سلب و ایجاب»، ساختار درونی آن را شکل میدهد. جملات، ترکیبی از نشانهها هستند که در دو محور همنشینی و جانشینی به منظور ایجاد معنا در یک قاب معین، تشکیل متن میدهند و بر اساس وجود شباهت با عناصر شاختهشده و مفروض در ذهن تولید معنا میکند.
نویسنده «فرو رفتن در چاه» ادامه داد: در مورد نقش مهم عنصر شباهت برای فهم و تاثیر آن در ذهن، جولیان جینز در «منشا آگاهی در فروپاشی ذهن دوساحتی» اساس فهم (تولید معنا) را عبارت از احساس شباهت میان دادههای حسی پیچیدهای میداند که با یک الگوی آشنا ترکیب میشوند. نه تنها در اثر ادبی که سرتاسر زبان و عرصه نشانههای زبان، محل عرصه استعاره، مجاز و دیگر فنون بلاغیاند و در واقع امر هیچ قرابت و نزدیکی طبیعی با مدلول و شی فینفسه ندارند و بسیاری از این استعارهها به دلیل کثرت استعمال مبنای استفاده از استعارههای جدیدتر شده و نظام استعاری زبان را مدام فربهتر میکنند. در اینجا تمایز بین شعر و نثر نیست؛ هر چند میتوان گفت که استعارههای متعارف که به منظور ارائه سرراست و مستقیم پیام عرضه میشوند در متن ایجاد شفافیت میکنند بیشتر در نثر کاربرد داشته و کمتر در حوزه شعر مورد استفاده قرار گرفتهاند. در شعر به دلیل ماهیت ویژه نشانهها امکان مکاشفه بیشتر (تولید معانی موازی، ابهام و تولید ایماژ و تولید پیام غیرصریح) وجود دارد.
وی با بیان اینکه نشانههای زبانی بسته به نیت و قصدی که تولیدکننده متن (نویسنده یا شاعر) دارد متمایز میشوند، افزود: این نشانهها بسته به نوع روایت و بافت فرهنگی آن به ایجاد فضاهای ذهنی متفاوتی دامن میزنند؛ نشانهها و ترکیب آنها در یک قاب معین به نام متن، باعث ایجاد فضای عاطفی خاصی در ذهن مخاطب میشود و به نظر میرسد که تمایز بین یک متن با متن دیگر بر اساس قدرتی است که در ترکیب وجه استعاری آن نهفته است. کار اصلی زبان در ادبیات تمرکز بر «روایت ادبی» است؛ هرچند تاثیر متن ممکن است از طریق فضاسازی، ایجاد تصویر یا تمرکز مستقیم بر پیام نیز باشد. سارتر در «ادبیات چیست» تصریح میکند که واژهها در نثر باید شفاف و روشن باشد زیرا نثرنویس از زبان به عنوان یک ابزار استفاده میکند و هدف نهایی ارائه پیام است در حالی که شعر چون هدفی خارج از خودش ندارد و به هیچ پیامی وابسته نیست لذا از واژه به مانند یک شی استفاده میکند و در ادامه میگوید که نثر از زبان استفاده میکند حال آنکه شعر به غنای زبان کمک میرساند. وی نثر را مثل رفتن به سوی هدفی معین و شعر را مانند رقصیدن بیمقصد و در خود میداند.
مقدس بیان کرد: زبان نه تنها در شعر و در نثر کارکردهای متفاوتی دارد که حتی میتوان ادعا کرد که سازماندهی و تقسیمبندی عناصر زبان حتی در یک گونه (نثر یا شعر) نیز صورتهای متفاوتی دارد. با این وجود نظامهای زبانی هرگز ما را «امر واقع» آن گونه که هستند نزدیک نمیکند بلکه به مدد استعارهها دست به تولید مفاهیمی ذهنی و غیرواقعی میزند. مفاهیمی که با وجود هدف اصلی یعنی شناخت هستی هرگز به آن نزدیک نمیشوند. به قول سپهری «نه وصل ممکن نیست. همیشه فاصله ای هست.»
وی در پاسخ به این پرسش که «زبانشناسی در آثار ادبی معاصر چه مقولههایی را دنبال میکند؟» توضیح داد: زبانشناسی ادبیات را به مثابه ماده خام مصرف میکند و از آنجا که متن ادبی اعم از کوچکترین نشانهها تا ترکیب آنها به صورت عبارات، جملهها و در نهایت متن خود را باز میشناسد، لاجرم زبانشناسی در تمام ابعاد متن ادبی، یعنی ماهیت، چیستی، کاربرد و تاثیر آن در روابط اجتماعی پیوندی ناگسستنی دارد و در این مهم همه زیرمجموعههای زبانشناسی مانند گفتمان، صرف و نحو، معناشناسی، کاربردشناسی و حتی آواشناسی و زبانشناسی شناختی در مواجهه با اثر ادبی به عنوان موضوع پژوهش مورد استفاده قرار میگیرند. اگر در گذشته نه چندان دور رویکرد غالب به ادبیات، بیشتر با کاربرد آن در تهییج یا شکلدهی به احساس و عواطف و احتمالاً در سوگیریهای اجتماعی به نفع این یا آن ایدیولوژی مورد نظر بوده است، امروزه از منظر زبانشناسی، زبانیت یعنی متن یا به عبارتی تمام وجوهی که متن ادبی به واسطه متن بودگی خود مشمول آن میشود مورد توجه قرار دارد. یکی از عوامل اصلی در تغییر رویکردها به متن ادبی و غلبه نگاه زبانشناسانه به متن ادبی معاصر، تفکیک حوزههای علوم اجتماعی است که با شکلگیری ساز و کارهای متناسب با آن حوزهها در جوامع مدرن اتفاق میافتد. از جمله مطالعات میان رشتهای که از ادبیات به عنوان ماده خام استفاده میکنند. غیر از زبانشناسی ادبیات میتوان به جامعهشناسی ادبیات، فلسفه ادبیات و تاریخ ادبیات نیز اشاره کرد.
این منتقد ادبی افزود: مولفههای زبانشناسی در دوران معاصر پیوسته و آرام اما با شتابی رو به تزاید مورد توجه منتقدان و صاحب نظران حوزهزبانشناسی قرار گرفته و در کشور ما، هر چند هنوز نمیتوان چنین رویکردی را شکل غالب توجه به متن ادبی معاصر دانست اما حداقل در دو سه دهه اخیر رویکردهای نظری، علمی و آکادمیک به متون ادبی معاصر به شکل موثری در مرکز توجه قرار گرفته و انتشار پژوهشهای زبانشناختی علمی در این زمینه مدام رو به افزایش است. به طور مثال در زمینه داستان کوتاه، کتاب سه جلدی «داستان کوتاه در ایران» از حسین پاینده تا جایی که میدانم مورد توجه جدی داستاننویسان قرار گرفته است. جلد سوم این مجموعه با نام «داستانهای پستمدرن»، به تحلیل داستانهایی میپردازد که بر متن بودگی یعنی زبانیت و ادبیت خود اثر تاکید دارد و در حوزههای نزدیک دیگر نیز پژوهشهای موفقی شده است. ما همگام با جامعه جهانی به قدر وسع و بضاعت خود در فهم زبان و ادبیات گامهای مهمی برداشتهایم و این روند رو به رشد است. با توجه به تغییراتی که در زبان محاوره و آثار ادبی (به ویژه در حوزه شعر) با آن مواجهه هستیم لزوم ورود زبانشناسی در آثار معاصر پررنگ جلوه میکند.
مقدس درباره ضرورتهای توجه به تالیف و پژوهش در این حوزه گفت: ایجاد فاصله و افتراق بین زبان محاوره و نوشتار رسمی (البته نه با چنین شتابی که امروز با آن روبهرو هستیم) نه تنها در کشور ما بلکه در سراسر جهان امری اجتنابناپذیر است. به طور تاریخی نیز همیشه این فاصله وجود داشته و رشد امکانات چاپ و انتشار و همچنین وجود ابزارهای مجازی متنوع برای تولید متن بهخصوص در شبکههای اجتماعی متنمحور از یکسو و پدیدهای به نام «اقتصاد زبان» که تمایل به کاستن از حجم واژه را دنبال میکند از سوی دیگر فاصله زبان رسمی از زبان محاوره را مدام بیشتر میکند. اولین مورد یعنی سهم فضای مجازی در اعتباربخشی به محاوره امر تازهای است و نیاز به یک مطالعه جامع دارد. مورد دیگری که اهمیت دارد تسری انگلیسی به عنوان زبان پیشفرض چالشهای جدی برای همه زبانها از جمله فارسی ایجاد کرده است. زبان فارسی نه تنها به دلیل فاصله گرفتن مداوم گفتار و نوشتار نسبت به هم که عارضه متداولی بوده است، بلکه به دلایل ذاتی آن (از جمله نگارش از راست به چپ، سرهم نویسی و حضور افراطی نقطه) در حوزه نوشتار با چالشهای جدی و مناقشهبرانگیزی روبهرو است. شاید علت اینکه پدیدههایی مانند محاورهاینویسی، اختصارنویسی و افزایش سهم نمادها و شمایلهای تصویری و تاثیر آن در ایجاد معنا (چه در شعر و غیر شعر) از دغدغههای جدی در حوزه زبانشناسی نبوده است، به سابقه تاریخی آن نیز مرتبط باشد. در هر حال به نظر میرسد که سمت و جهت تحولات زبان در دوران معاصر سهم بیشتری را برای زبان محاوره قائل میشود؛ حتی شاید بتوان گفت که متون ادبی نیز به تبع این گرایش عمومی از استفاده رسمی و سنگین از زبان دچار تردید هستند. ریشه چنین نگرشی را باید در قدرت رو به فزونی گویشوران عادی در دوران معاصر دانست.
وی تاکید کرد: زبان موجودی زنده، خلاق و پویاست و همیشه در معرض تغییر و دگرگونی بوده است؛ دغدغههای زبانشناسانه علیرغم آنکه قدمت تاریخی بسیار دارد اما از نظر علمی در سرتاسر جهان نوپاست و قدمت چندانی ندارد. در ایران میتوان گفت که توجه به زبانشناسی علمی از این هم کمتر است اما با توجه به شتاب مطالعات زبانشناسی و توجه صاحبنظران در مطالعات اجتماعی به این مقوله میتوان نسبت به آینده خوشبین بود.
نظر شما