سعید سیمرغ در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره داستانهای دنبالهدار و مختصات آن توضیح داد: سه نوع داستان دنبالهدار وجود دارد. نوع اول داستانهایی هستند که ماجرای آنها برای ارائه در کتاب یا مجله طولانیتر از آن است که در یک جلد جا شود. از آنجا که نمیتوان برای کتاب و مجله حجم نامحدودی در نظر گرفت، داستانهایی که حجیمتر از آن محدوده باشند باید در چند قسمت منتشر شوند؛ مانند رمان «کلیدر» یا «در جستجوی زمان از دست رفته». نوع دوم داستانهایی هستند که در چند مرحله روایت میشوند و هر مرحله روایتگر ماجرای خاصی است، اما کلیت آنها به هم پیوسته است و یک هدف نهایی را دنبال میکنند؛ مانند مجموعه «هری پاتر» یا مجموعه «بنیاد» و نوع سوم داستانهایی هستند که هر کدام ماجرای خاصی را روایت میکنند که در آنها فقط شخصیتهای داستانی و فضای داستانی مشترک وجود دارد، ولی ارتباط خاصی با یکدیگر ندارند و لزومی هم ندارد به ترتیب خوانده شوند که از آن جمله میتوان به مجموعه «جک ریچر» یا «نیروی سیگما» اشاره کرد.
وی با توجه به اهمیت حفظ و ترغیب مخاطب برای دنبال کردن یک اثر دنبالهدار، درباره ضرورتها و لازمههای نویسندگی در این حوزه گفت: هر کدام از انواع داستانهای دنبالهدار هدف خاصی را دنبال میکنند. نوع اول داستانهای طولانیای هستند که برای مخاطبان پر حوصله نوشته میشوند. داستانهای طولانی باید طوری نوشته شوند که اولاً انسجام آنها در تمام طول داستان حفظ شود و در آنها تناقض وجود نداشته باشد، ثانیاً حجم زیاد آنها باعث کسل شدن مخاطب نشود. در نوع دوم از داستانهای دنبالهدار نویسنده باید بتواند ماجراهای هر داستان را طوری پیش ببرد که در عین مستقل بودن در جهت هدف نهایی داستان حرکت کنند. در نوع سوم از داستانهای دنبالهدار، نویسنده باید بتواند در هر داستان تا حدی خلاقیت به کار ببرد که خوانندگان به خواندن داستانهای بعدی ترغیب شوند.
این مترجم با سابقه با بیان اینکه «داستانهای دنبالهدار موفق آنهایی هستند که محتوا، شیوه روایت و خلاقیتی را به کار میبرند که برای مخاطبان جذاب هستند»، درباره ویژگیهای مطرح در چنین داستانهایی اظهار کرد: این امکان وجود دارد که نویسندهای، داستانی به شدت طولانی و کسالتبار بنویسد، داستانی که در جلب مخاطب بیطرف به هیچ عنوان موفق نیست، ولی صرفاً به دلیل اسم و رسمی که نویسنده دارد، مورد توجه علاقهمندان به ادبیات قرار میگیرد؛ چنین داستانی را نمیتوان داستان دنبالهدار موفق نامید زیرا خود داستان چیزی برای عرضه ندارد و خوانده شدنش هم به دلیل نام نویسنده است. داستانهای دنبالهدار برای اینکه بتوانند ذاتاً توجه مخاطبان را جلب کنند باید محتوایی جذاب را با نثری خواندنی در اختیار خوانندگان قرار دهند. اگر محتوای داستان دنبالهدار محدود به یک برهه زمانی خاص نباشد، میتوان امیدوار بود که موفقیت داستان ادامهدار باشد.
این مترجم که ترجمه بیش از ۴۰ عنوان اثر داستانی که اغلب در ژانرهای علمیتخیلی نوشته شدهاند را در پرونده کاری خود دارد، درباره رمانهای دنبالهداری که در ژانرهای علمیتخیلی به فروشهای چند میلیون نسخهای دست یافتند، توضیح داد: مهمترین آثار دنبالهدار علمی و تخیلی که من ترجمه کردهام، مجموعه رمانهای روباتی و داستانهای کوتاه آیزاک اسیموف بودهاند. شروع نوشتن این مجموعه داستانها در دهه ۱۹۴۰ میلادی بوده و با توجه به اینکه آسیموف این داستانها را بهشدت منطقی نوشته بود (هر چند در برخی موارد در پیشبینی روند پیشرفت فناوری دچار خطا شده است) این داستانها هنوز هم جذابند و در طول زمان ۸۰ سالهای که از آغاز نوشته شدن این داستانها میگذرد هیچ زمانی نبوده که این آثار در جایی از دنیا زیر چاپ نباشند.
سیمرغ با توجه به تجربیاتش افزود: ژانرهای علمی، تخیلی و فانتزی به دلیل نوع فضاسازی خاصی که دارند دقت ویژهای را در زمینهی ترجمه نیاز دارند. هر کسی که در زمینه ترجمه فعالیت دارد، لزوماً نمیتواند فانتزی و علمیتخیلی ترجمه کند، زیرا ترجمه این ژانرها نیاز به شناخت آنها و داشتن پیشزمینه ذهنی در آنها دارد. داستانها به این دلیل دنبالهدار میشوند که حجم زیادی دارند. در حجم زیاد، نویسنده علمی، تخیلی و فانتزی این فرصت را دارد که به تخیلات خود بال و پر بدهد و با تفصیل به آنها بپردازد. مترجم چنین آثاری نیز باید دقت کند که درک درستی از موضوعات تخیلی مورد نظر نویسنده داشته باشد و همچنین انسجام متن را حفظ کند زیرا برخی از نکاتی که نویسنده در یک قسمت از داستان نوشته، ممکن است در قسمت بعدی رمزگشایی شوند و مترجم باید به این موضوع توجه داشته باشد که از هیچ موردی بدون اینکه آن را کاملاً درک کرده باشد، نگذرد.
نظر شما