دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۸
طهرانی‌مقدم یک استقلالی متعصب بود/ روایت شلیک اولین موشک به دست ایران

محمد قاسمی‌پور، پژوهشگر ادبیات پایداری و مقاومت گفت: به نظرم نسل امروز باید بداند که حسن طهرانی‌مقدم یک استقلالی متعصب بود که دنیای آبی او خیلی زیباست.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ محمد قاسمی‌پور، پژوهشگر ادبیات پایداری و مقاومت در بررسی و معرفی کتاب «خط مقدم؛ روایتی داستانی و مستند از یگان موشکی ایران» که در اندیشکده هنر موسسه ژرفا برگزار شد، با اشاره به نکات جالب شخصیت موسس واحد موشکی ایران گفت: به نظرم نسل امروز باید بداند که حسن طهرانی‌مقدم یک استقلالی تیر بود و دنیای آبی او برای مخاطب امروز جذاب است. او فوتبالیستی بود که وقتی پاس گل می‌داد، اگر خراب می‌کردند تا سه روز به طرف تذکر می‌داد که اگر این بار خراب کنی دیگر به تو پاس گل نمی‌دهم.

قاسمی‌پور با اشاره ویژگی‌های شخصیتی طهرانی‌مقدم گفت: وجه دیگر طهرانی مقدم فعالیت‌هایش در حوزه ساخت موشک است، گرچه موشک‌هایی که یگان او شلیک می‌کرد قدیمی شده است و اگر الان درباره آنها با کارشناسان امروز هوا و فضا صحبت کنید، می‌خندند! به نظرم در یک اثر کمیک‌استریپ این موشک‌ها می‌توانند با موشک‌های جدید کل بیندازند.

او افزود: شاید این موشک‌ها دچار فرسودگی شده باشند، اما آن موقع همین موشک‌ها به بغداد رسیدند، بغدادی که می‌گفت اینها موشک ندارند و نمی‌تواند به اینجا برسند. اما همان موشک‌ها توانستند به بغداد برسند. در مجموع فضای زندگی طهرانی مقدم و پیوند او با طبیعت و فوتبال همچنین تجهیزات و ادوات آن زمان از جذابیت‌های این شخصیت است،

این پژوهشگر ادبیات پایداری بیان کرد: چون جلسات درباره روایت پیشرفت است، باید بگویم این اثر را می‌توان جزو پیشگامان و پیشتازان جریان روایت پیشرفت قلمداد کرد. این جریان در سه چهار سال اخیر حسب تاکیدات مقام معظم رهبری پرخوان و پرتکرار بود. چندین نهاد و سازمان درگیری این را دارند که در زمینه روایت پیشرفت کار کنند. اما اگر به تاریخ انتشار کتاب و توضیحاتی که نویسنده ارائه داد نگاه کنیم متوجه می‌شویم در آغاز دهه نود این عنوان خیلی معنادار نبود و کسی آن را جدی نمی‌گرفت.

وی ادامه داد: در بحث ادبیات پایداری، مولفه‌های متعددی مطرح است که از نظر کلی روایت پیشرفت ذیل ادبیات مقاومت و پایداری قرار می‌گیرد. اما این کار جنبه‌های الگویی و نمونه‌ساز دارد که بخشی از آن شاید ناظر بر صداقت و خلوص شهید طهرانی‌مقدم و دوستان نزدیکش باشد؛ بچه‌های واحد توپخانه سپاه که بعدها کوچ می‌کنند و واحد یگان موشکی ایران را تشکیل می‌دهند.

محمد قاسمی‌پور گفت: در دهه‌های بعد تحولات زیادی در اسامی یگان موشکی روی می‌دهد، اما تجلی آن خلوص، صمیمت و صفا در داستان «ما می‌توانیم»، خودکفایی و شکستن تحریم‌هاست. ما در جنگ در مقابل کشوری ایستادیم که ۵۶ حامی داشت به طوری‌که سال ۶۲ و ۶۳ اسیرانی که گرفتیم از ۱۹ کشور جهان بودند و این مظلومیت ما را در جنگ نشان می‌دهد. داستان کتاب «خط مقدم» هم در اوج جنگ تحمیلی است و آن موقع تهیه ساده‌ترین سلاح‌ها بسیار دشوار بود، حالا صحبت از موشک است که آن موقع خیلی ابزار پیشرفته و مدرنی بود، در زمان جنگ ساده‌ترین سلاح‌ها را به ما نمی‌فروختند. روی ساده‌ترین قایق‌ها تعبیر نظامی می‌گذاشتند و به ما نمی‌فروختند. در زمینه هواپیما، به ما تنها هواپیمای سمپاش می‌فروختند که در برخی مناطق جنگی استفاده کوتاه‌برد داشت.

او ادامه داد: در چنین حالتی که تاسیس یگان موشکی، حرکتی آغازین است، امتیازش در این است که هر نوع ارکان و اصولی که با هر پیشرفتی در یک جامعه دینی لازم است، همراه شده و در کتاب می‌توانید بخوانید؛ به موازات نوآوری، خلاقیت و تحول وجود دارد، روح تمسک و توسل جستن را در طهرانی‌مقدم و اطرافیان نزدیکش ببینید. به نظرم پیشرفت باید به شکلی باشد که به موازات تحول و دستیابی به افق‌های بالای تکنولوژی، مرد و زن باورمند ایرانی معتقد به آن مسیر، خودش رشد و تکامل پیدا کند. این اتفاق در دو سالی که در کتاب شرح داده شده، روی داده است. جای خرسندی دارد که این مهم در کتاب هم خوب تجلی پیدا کرده است.

این مولف ادبیات جنگ اظهار کرد: به نظرم روایت کتاب از پیشرفت یگان موشکی، فقط در فضای آزمایشگاه و تحقیق روی نداده و بخش زیادی از آن توکل به ذات احدیت است که می‌تواند هوای بنده پرتلاشش را در تامین قطعات و ابزار داشته باشد. در واقع مهندسی معکوس در روایت پیشرفت کار روبه‌راهی است، اما در ساخت موشک دوربرد چندین دانش مطرح است، اما تامین قطعات و لوازم موشک در آن زمان بسیار دشوار بود امروز روایت پیشرفت در زیر نور دوربین‌ها صورت می‌گیرد اما تاسیس واحد موشکی گمنامی و نادیده شدن می‌طلبید و آنها می‌دانستند که قرار نیست که شناخته شوند و مقابل دوربین قرار بگیرند.

قاسمی‌پور افزود: هنوز هم عده زیادی از فعالان تاسیس واحد موشکی ناشناخته هستند و آنها طی دو سال در سکوت و گمنامی کار کردند. این کار صددرصد ذیل ادبیات پیشرفت قابل تعریف است و پیشتازی نسبت به سایر آثار این حوزه دارد و مولفه‌های مقاومت و پایداری در آن پررنگ است. این مدعا در بررسی کتاب از سوی داوران در جوایز دفاع مقدس دیده شد و علی‌رغم اینکه کتاب در زمان انتشار از پخش خوبی برخوردار نبود اما بالاخره دیده شد.

ناشناخته بودن طهرانی‌مقدم انگیزه خواندن بیشتر شد

فائضه غفارحدادی، مولف کتاب «خط مقدم» گفت: این کتاب برشی از زندگی حسن طهرانی‌مقدم است در زمانی که او ۱۳ نفر از اعضای توپخانه سپاه را انتخاب می‌کند و به سوریه می‌برد تا نحوه پرتاب موشک را یاد بگیرند. به دشواری توانستند از حافظ اسد اجازه بگیرند که نیروها را به سوریه ببرند، در حالی که موشکی در ایران وجود نداشت. در این برهه دو ساله آنها موفق شدند از قذافی لیبی چند موشک بگیرند. هر چند قذافی موشک‌ها را به همراه سرجهازیشان که تیم پرتاب موشک است به ایران می‌فرستد.

او ادامه داد: آن موقع تیم طهرانی مقدم خودشان قادر به پرتاب موشک هستند، اما سکوت می‌کنند و به تیم لیبیایی سرویس می‌دهند تا بتوانند پرتاب موشک‌ها را داشته باشند، اما در این دو سال اتفاقات پرهیجان و بسیار عجیبی اتفاق می‌افتد تا این‌که تیم لیبیایی با خرابکارهایی انجام می‌دهند از ایران می‌روند. در این میان هفده روز زمان نیاز است تا تیم ایرانی بتوانند خرابکاری‌ها را درست کنند و اولین موشک به دست ایرانی‌ها به سمت عراق پرتاب می‌شود. در واقع این پرتاب نقطه آغازی است برای پرتاب‌های موشکی ایران در جنگ.

او افزود: در قالب کتاب‌های روایت پیشرفت به این قائلیم که روندی را شروع کنیم که از یک نقطه آغاز شده و به پیشرفت رسیده است. کارشناسان این حوزه معتقدند در این قالب باید روایت شکست‌ها، پیروزی و تحولی را که منجر به طی راه شد و در پایان پیروزی در پی داشت، با جزئیات بیان کنیم. هر چند بر این اصرار دارند که بیشتر چگونگی را نشان دهیم تا چیستی. کتاب «خط مقدم؛ روایتی داستانی و مستند از یگان موشکی ایران» از این لحاظ دستش پر است، چون کتاب سرشار از شکست‌ها و پیشرفت‌هاست و یک نمودار خطی ندارد و نموداری که بالا و پایینش بسیار است.

این مولف عنوان کرد: این اثر ۵۰۰ صفحه‌ای دو سال از زندگی طهرانی مقدم را پوشش می‌دهد، اما توانسته است وارد جزئیات شود و از نزدیک اتفاقات را بکاود و روایت کند. این نوع روایت خیلی کمک می‌کند به اینکه الگویی ترسیم شود برای کارهای مشابه و آدم‌های معمولی در جاهای مختلف که می‌خواهند حرکتی را از صفر شروع کنند با دست خالی.

غفارحدادی گفت: طهرانی‌مقدم را تا قبل از شهادتش نمی‌شناختم و چون خارج از ایران بودم حتی از شهادتش خبردار هم نشدم. اطلاعاتی درباره این سردار نداشتم و دو سه ماه پس از شهادتش به ایران برگشتم. قبلاً کتابی با همراه استاد قاسمی‌پور درباره شهدای موشکی ایران نوشته بودم که سال ۸۸ شهید شده بود. افرادی که در تیم موشکی بودند کتاب را خوانده بودند و با من تماس گرفتند و خواستند کتابی هم درباره سردار طهرانی‌مقدم نوشته شود. آن موقع من اظهار بی‌اطلاعی کردم درباره این شخصیت! آنها گفتند چطور این شخصیت را نمی‌شناسید او پدر موشکی ایران است.

او ادامه داد: آن موقع فرزند خردسال داشتم و نمی‌توانستم فعالیت زیادی داشته باشم از جمله گرفتن مصاحبه حضوری با یاران نزدیک طهرانی‌مقدم. آنها گفتند ما ۹ سال مصاحبه درباره تشکیل یگان موشکی انجام دادیم که این فعالیت به دستور خود طهرانی‌مقدم انجام شده بود. بعد از شهادت او هم مصاحبه‌هایی انجام دادیم که این مصاحبه‌ها در اختیار من قرار گرفت. پیشنهاد نوشتن کتاب را قبول کردم و برایم دوران عجیبی بود. در خانه مشغول خواندن و شنیدن از موضوعی که اصلاً درباره آن هیچ مطلبی نه شنیده نه خوانده بودم. با اینکه از کودکی من کتاب‌های جنگ را می‌خواندم و به نظرم خودم اطلاع خوبی از جبهه و جنگ داشتم. به نظرم اطلاع نداشتن از ماجرای یگان موشکی، بکر و محرمانگی بودن آن باعث شد که انگیزه محکمی برای نوشتن کتاب پیدا کنم تا بتوانم داستان تیمی جوان که کنار هم قرار گرفتند تا یگان موشکی ایران را تشکیل دهند، روایت کنم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط