سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): نخلستان انگار در سوگ است و دریا نیز نوحه میخواند. رودها ناله میکنند و زمین داغ بزرگی بر پیشانی دارد. کربلا این را میفهمد. شاعران آئینی هرمزگان نیز در این داغ خویش را سهیم میدانند و با هنر شعر، ابراز همدردی میکنند.
مهرنوش ایزدپرست- شاعر آئینی و شعری به زبان عربی
اغسل روحی فی عینات زلالک
اغسل روحی فی عینات زلالک
له رضعانی صله من پره شالک
له هد شش گوشه عنده قاب ضریحک
که یلحگ اید ازید عل پرو بالک
ترجمه:
جانم را در چشمههای زلالت میشویم
صله ای از پر شالت به بچههایم بده
برای این ضریحت شش گوشه دارد
که دستهای بیشتری به بال و پرت برسد
۲
تباکو من گلم بی حد حروفی
له شعری جیت و قالب شد حروفی
گصیر و ایدی من دریا وجودک
صیر جزر و یپاید، مد حروفی
ترجمه:
بیش از حد از قلمم حروف گریه کردند
به شعرم آمدی و حروفم قالب بستند
دستم از دریای وجودت کوتاه است
جزر شدهام و حروفم منتظر مد شدن مانده است.
مسلم محبی- شاعر و مولف:
با خون سخن میگویی و ما با زبان دیگری
هر روز با نام شما وا شد دکان دیگری
کلاً عوض شد ماجرا، شد داستان دیگری
گیرم کسی سودی نبرد از گندم ری هیچ وقت
نامت ولی نان شد برای کوفیان دیگری
حتی نداریم آشنایی با الفبای شما
با خون سخن میگویی و ما با زبان دیگری
بر ظلم تو! با ظلم ما! بودی و بودیم از ازل
تو در جهان دیگری ما در جهان دیگری
در حلقهی نامردها، دنیا به کام مردها
تا دورهی ما که نشد، شاید زمان دیگری
منوچهر ضیایی (رسوا) - شاعر هرمزگانی:
باز هم تاریک شد آئینهها
باز هم ماه محرم آمده
دیدهها از گریه بر هم آمده
باز هم شور و نوا آغاز شد
فرق هایی در فراقش باز شد
باز هم تاریک شد آئینهها
یا حسین شد دستها بر سینهها
باز هم زاهد نمایان خامشند
میزبانان باز مهمان میکشند
باز هم یک قطره آب و زندگی
باز هم سقا و مشک و تشنگی
باز پیکرها جدا از دست و سر
زینبی آشفته با چشمان تر
یا حسین برخیز و در این انجمن
با سری بیتن بگو با ما سخن
فاش کن اسرار این نامردمان
این ریاکاران در مذهب نهان
کاین جماعت مرد میدان نیستند
جز به فکر لقمهای نان نیستند
لشکر حلوا خوران از مرد و زن
خالصانش نیست هفتاد و دو تن
گر بپیچد صوت هل من ناصرت
باز هم بر نیزه میبینم سرت
نظر شما