چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۱
عالم همیشه تشنه نام تو می شود

گلستان- ماه محرم آغاز فصلی باشکوه برای بازشناخت مفاهیمی چون آزادگی، دلدادگی، ایثار و معرفت است و در هنگامه شور و شعور قامت بستن عزا برای حسین بن علی (ع) جمعی از اهالی شعر و ادب گرگان، با طبع و ذوق خود قدمی را برای بازشناخت مفاهیم محرم و قیام عاشورا برداشتند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در گرگان، محرم که از راه می‌رسد گویی یک جهان به‌صف می‌ایستد تا از حسینی بگوید که جلوه‌ای از مفاهیمی چون آزادگی، دلدادگی، ایثار و معرفت بود و الگویی تمام‌نشدنی برای تمام اعصار و ابنای بشر است.

در واکاوی و کاوش در لایه‌های درس‌آموز واقعه جان‌سوز کربلا و بازشناخت رفتار امام حسین (ع) رازها، پندها و آموزه‌های بسیاری نهفته است که همواره دستمایه گران‌قدری برای کنشگران فرهنگی، علمی و اجتماعی بوده که اکنون جلوه‌ای از این توجه و بهره‌مندی را در اشعار جمعی از شاعران گرگانی می‌خوانیم.

سید مهدی جلیلی

سبز شد سری بر نی، رو به روی چشمانش

جان گرفت شعری‌تر، در گلوی چشمانش

شیهه‌ای کشید و تاخت، روی شانه‌های دشت

ذوالجناح خونینِ، جست‌وجوی چشمانش

تیر خورد مشک چشم، غنچه غنچه جاری شد

توی دشت‌ها پیچید، عطر و بوی چشمانش

آیه آیه می خوانی، با لبان خونینت

خطبه خطبه می گوید، قصه گوی چشمانش

نی ازعشق تو دیری ست، شروه خوان شیدایی ست

از شکفتنش آن روز روبه روی چشمانش

از بهار داغ توست، شعله ور _ گل خورشید

رسم و راه دریاهاست، خلق و خوی چشمانش

تا همیشه می نوشند، با عطش زلالی را

چکه چکه دریا ها، از سبوی چشمانش

سعید مهدی زاده

عالم همیشه تشنه نام تو می شود

وقتی که عشق جرعه جام تو می شود

بغض درون سینه و این اشکهای من

همچون شکوفه های پیام تو میشود

بیچاره مشک کامروا از لبت نشد

آب فرات تشنه به کام تو میشود

قرآن به روی نیزه دشمن خضاب شد

یاسین خطاب توست کلام تو میشود

هر کس به زیر بیرق تو قد علم کند

در خون تپیده محو و تمام تو میشود

وقتی خدا به نام تو سوگند میخورد

وقتی نماز پا به قیام تو میشود

عالم به اقتدای تو بر سجده می رود

آنجا که عرش زیر خیام تو می شود

قاسم شیخ حسینی

تا رسم تورا زبیخ وبن بردارند

هر کار که بود دشمنانت کردند

استادن تو صحهٔ این مطلب بود

کانها که جدازتو همه نامردند

چون آب روان لطیف و چون کوهی سخت

درهرنفسی، جهاد اکبر کردی

آنجا که کسی جز زن و فرزند نبود

دادی و قلوب را مسخّر کردی

بشکسته تمام هیبت نامردان

آن پیکر صدچاک بخون غلطیده

برنیزه سرت چو چشمهٔ روشن نور

ظلماتِ سیاهِ فتنه را بدریده

هر چندبه تیغ فتنه صدچاک شدی

تو زنده ترین شهید تاریخ هستی

با قامت پرپر و سرِ بر سرِ نی

بتهای قرون را همه جا بشکستی

هر جاکه چراغ عاشقی خاموش است

یاران تو چلچراغ شب افروزند

چون ظهرسراسر عطش عاشورا

درمسلخ سرخ عاشقی پیروزند

نامی بشودهرکه به مهرت جان داد

احیاکند عشق تو بنی آدم را

صبحی که بشر زخواب بیدار شود

با مهر تو زیر و رو کند عالم را

علی اصغر کیانی

بخوانم شیر میدان گر چه در قامت تناور نیست

به بزم رزم آمد آنکه چون سرو و صنوبر نیست

تو را گل گفته اند و از غمت افسانه می خوانند

مرا ای پرپر از تیغ ستم اینگونه باور نیست

عطش نوشیدی و اسطوره گشتی در دل تاریخ

گواراتر از این نوشیدنی در هیچ ساغر نیست

به قطره قطره ی خون گلویت آسمان لرزید

کماکان آسمان می لرزد آری چارده قرنیست_

که هر جای زمین هر لحظه عطر یادتان جاریست

هوای سینه جز با عشقتان هرگز معطر نیست

شهید کوچک دشت بلا هر کس تو را فهمید

شهادت می دهد در عشق مردی مثل اصغر نیست

نُدبه محمدی

عشق آمد به آسمان برسد

کهکشانی به کهکشان برسد

عشق هفتاد و دو قدم برداشت

تا به لاکون لا مکان برسد

کینه های سقیفه خنجر بود

تا به لب های عشق جان برسد

بر سرش سایه های بی رحم

نیزه و تیر بی امان برسد

تا در آن لحظه مادری گریان

پای مقتل دوان دوان برسد

قبل رفتن شبیه باران شد

قطره هایش به تشنگان برسد

حین رفتن زکات داد و گذاشت

سر به این و بدن به آن برسد

بعد ازآن قرن ها عزا برپاست

تا به ما سهم اشکمان برسد

این محرم نشد ولی ای کاش

زودتر صاحب الزمان برسد

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها