به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بروجرد، کتاب «فروشنده ارواح» که حاوی یک داستان معاصر و ایرانی است، از جایی شروع میشود که راوی از زمستانی سخت و سرمایی استخوانسوز میگوید که بر شهری به نام «هرمیا» سایه افکنده و مهی غلیظ و اسرارآمیز را با آغاز فصل سرد در این سرزمین به وجود آورده است. راوی میگوید که هر کس برای خروج از هرمیا و رفتن به سرزمینهای همسایه به دل این مه نفرینشده میزد، هرگز باز نمیگشت. مخاطب در این داستان با شخصیتی به نام «لیبلا» آشنا و همراه میشود.
خواندن کتاب «فروشنده ارواح» را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب فروشنده ارواح میخوانیم: «لیبلا در انجام امور این خانه اشرافی به مادرش کمک میکرد. کارمیتا پس از مرگ همسر و ناپدید شدن برادرش در مه نفرینشده از افسردگی شدید رنج میبرد. اما به واسطه شخصیت قوی، اعتقاد به خدا و مسئولیتپذیری ش در قبال آینده لیبالا، چشمانش را روی ناملایمات زندگی میبست و همچنان ادامه میداد. آنها در واقع بسیار خوششانس بودند که میتوانستند در چنین شرایط دشواری، درآمدی ناچیز داشته و برای ساعاتی از گرمای مطبوع خانه اشرافی سهم ببرند. اما زمستان بیرحم بیرون از خانه اشرافی انتظارشان را میکشید. هنگام خروج از خانه اشرافی لباس خدمه را از تن خارج و انبوه لباسهای ژنده خود را پوشیده و عازم خانه سرد و محقر خود میشدند. این سرمای لعنتی همه جا حضور داشت و بالای شهر و پایین شهر نمیشناخت. خیابانها یخزده و لغزان بود. باید با احتیاط گام برمیداشتند. کالاسکههای مجلل با اسبهای نیرومند در خیابانهای محلههای اشرافی تردد میکردند. روز بسیار سردی بود. او و مادرش به محلههای فقیرنشین نزدیک میشدند، به جایی که بدانجا تعلق داشتند. یک آگهی روی دیوار توجه لیبلا را به خود جلب کرد.»
کتاب «فروشنده ارواح» به قلم کیانوش سبزی با ویراستاری زهره چگنی در قطع رقعی با ۸۲ صفحه به قیمت ۷۰ هزار تومان از سوی انتشارات اردوی سوره بروجرد منتشر شده است.
نظر شما