سه‌شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۹
دورهمی خوانش کتاب «دوشنبه‌های کتاب نخوان‌ها» در اراک برگزار شد/ انتشارات «دده» در راستای کمک به نشر

مرکزی - به همت موسسه گردشیاران و خانه محیط زیست بازار استان مرکزی، پنجاه و ششمین دورهمی خوانش کتاب با عنوان «دوشنبه‌های کتاب نخوان‌ها» با حضور جمعی از مشتاقان حوزه ادبیات؛ شاعران نویسندگان در سرای کتاب فروش‌های بازار سرپوشیده اراک برگزار شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، پنجاه و ششمین دورهمی خوانش کتاب «دوشنبه‌های کتاب نخوان‌ها» با خوانش داستان کوتاه (خاطره گونه) «غیر مستقیم» از مجموع داستان‌های کتاب «خاطرات ابری» اثر محمد آکریم علمدار نویسنده و پژوهشگر اراکی توسط نویسنده پیگیری شد؛ و مورد نقد و بررسی منتقدین و نویسندگان حاضر در این دورهمی خوانش کتاب «دوشنبه‌های کتاب نخوان‌ها» قرار گرفت.

انتشارات «دده» در راستای کمک به نشر

در بخش دیگر این دورهمی؛ مدیر موسسه انتشارات «دده» استان مرکزی با اشاره به تشریح فرایند چاپ و انتشار و توزیع کتاب گفت: چاپ و انتشار کتاب با توجه به افزایش قیمت مواد اولیه نشر، این حوزه در شرایط مطلوب قرار ندارد.

محسن تاج آباد افزود: انتشار «دده» از ابتدای تأسیس با هدف کمک به نویسندگان؛ پژوهشگران و محققین و افرادی که قصد انتشار آثار خود را در حوزه‌های مختلف دارند؛ قدم به این راه پر از سنگلاخ گذاشته است. و سعی دارد با نازل‌ترین قیمت ممکن نسبت به چاپ و انتشار آثار نویسندگان اقدام کند.

وی خاطرنشان کرد: این انتشارات تاکنون کتاب‌هایی در حوزه ادبیات، عرفان و… چاپ و منتشر کرده است، که مورد استقبال علاقمندان به این حوزه قرار گرفته است.

تاج آباد بیان کرد: از مزیت‌های این نشر؛ مشاوره با نویسندگان و شاعران در خصوص کم و کیف چاپ کتاب آن‌ها است. تا صاحبان آثار در فضای روشن ذهنی نسبت به چاپ یا عدم چاپ آثارشان تصمیم گیری کنند.

وی اضافه کرد: اینکه کتاب در چند نسخه چاپ شود و توزیع به چه روشی خواهد بود و میزان استقبال مخاطبان چگونه؛ از جمله زمینه‌های مشاوره آثار نویسندگان و شاعران در این موسسه انتشاراتی است.

بخش‌ی از قصه:

«با اینکه پاییز بود هوا به شدت سوز داشت!...

نمی‌دانم چرا در اوج بچگی خیلی خودمان را زرنگ فرض می‌کردیم و فکر می‌کردیم که کسی از اعمال ناشایسته و خلاف شرع! ما سر در نمی‌آورد؟ غافل از اینکه راپورتچی‌ها آمار کارهای ما را گه‌گاه به پدران و مادرانمان می‌دادند و ما خبر نداشتیم...

... آخر چطور چیزی را که روی خودش نوشته‌اند برای سلامتی مضر است مثل نقل و نبات به مردم می‌فروشند؟! البته خوبی قضیه این است که روی جلد سیگار اصل مطلب را نوشته‌اند و به دروغ نمی‌گویند: مصرف سیگار برای سلامتی مفید است.

... ناگفته نماند آن وقتا من از مسائل مربوط به تولید صنعت، سوسیالیست و یا نظام سرمایه‌داری چیزی سرم نمی‌شد. البته هنوز هم چیزی از این مسائل نمی‌فهمم.

... البته این هم یک نوع دوگانگی و پارادوکس برایم به وجود می‌آورد و نمی‌توانستم بفهمم پدرم خودش چرا لب به این کثافت‌ها می‌زند؟ آخر بچه بودم و هنوز با واژه‌هایی مثل معتاد؛ عملی نشئگی و خماری درست و حسابی آشنا نشده بودم...

بعدش هم خوب طبق معمول بساط سیگار دایر بود. من در حالی که حرف‌های پدر و مادرم در گوشم بود به بچه‌ها گفتم بدبخت ها هیچ می‌دانید این سیگار چه بلایی به سر آدم می‌آورد؟ و بچه‌ها گفتند: برو ببینیم بچه ننه ترسو! و آنقدر گفتند و گفتند که من تمام حرف‌های پدرم و سعی و کوشش را برای اینکه غیر مستقیم به من بفهماند دور و بر دود نچرخم؛ یادم رفت و مثل آرتیست‌های آن دوران مشغول پک زدن به سیگار شدم..

... آخر شب صدای پدرم را می‌شنیدم که مشغول صحبت با مادرم بود و می‌گفت: چه کار کنم زن! چند بار غیر مستقیم به این فلان فلان شده گفتم سمت دود نرود! به خرجش نرفت دیگر! می‌خواهی بگذارم یک بدبخت مثل خودم بار بیاید؟!

... سوز سردی از لای پنجره و از زیر در به درون اتاق نفوذ می‌کرد و من که حالا به صورت مستقیم توسط پدرم تربیت شده و فهمیده بودم دیگر تحت هیچ شرایطی نباید دنبال دود بروم؛ گرمی دست و زبری ریش و سیبیلش را بر روی پیشانی‌ام احساس می‌کردم!»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها