شیرین صمصامی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) با اشاره به اینکه بهبود و توسعه شاخصهای مرتبط با علوم انسانی، اعم از مدیریت، حقوق و اقتصاد در مجموع شکلدهنده یک جامعه توسعهیافته و متمدّن خواهد بود، عنوان کرد: اگر جامعهای قصد پیشرفت داشته باشد باید با شکلدهی جامع الگوی علوم انسانی خود بر اساس شاخصهای کاربردی آن و متناسب با زمینههای فرهنگی و بومی خود، راه توسعه و پیشرفت را در پیش گیرد. بنابراین مهم است تا ریشههای تاریخی علوم مربوط به انسان را در نمادهای فرهنگی و تاریخی کشور یافته و متناسب با آن، الگوی مشخّصی از علوم انسانی را پایهریزی کنیم تا کشور در مسیر توسعه و آبادانی گام بردارد. ما مدتهاست به این نگاه خو کردهایم که دستاوردهای دانش را بیمرز بدانیم امّا بدون توجه به این نکته که این اندیشه فقط در علوم پایه درست است و در جهان جانداران بهویژه انسان این نگاه سازگار نمیافتد؛ دانش مدیریت دانشی انسانی است دستاوردهایش نمیتواند به شکل کامل جهانی باشد زیرا این دانش ریشه در فرهنگ، منش، تاریخ و پیشینه نیاکانی دارد.
وی با تاکید بر اینکه یک مدیر آگاه و نوآور قبل از هر دانشی باید با تاریخ منش ایرانی آشنا و به بسندگی تمام ایرانشناس باشد، گفت: با وجود نگاه بسیاری از صاحبنظران که معتقد هستند ادبیات میتواند کمک بزرگی برای پررنگکردن امور عینی و ارزشی باشد که نوشتههای علمی- تخصّصی آنها را حذف یا ناچیز کردهاند و باید آثار ادبی در کلاسهای درسی رشتههایی غیر از ادبیات هم تدریس شود، در ایران، با وجود غنای متون ادبیات فارسی در زمینههای مختلف، در سطح دانشگاهی به گذراندن درسی سهواحدی، آن هم با عنوان عمومی بسنده میشود
صمصامی افزود: ایران زادگاه نخستین امپراتوری راستین و حکومتی کامل است که از عناصری ناهمگن فراهم میآید. در اینجا نژادی یگانه، مردمان بسیاری را در برمیگیرد، ولی این مردمان فردیت خود را در پرتو حاکمیت یگانه نگه میدارند. این امپراتوری نه همچون امپراتوری چین پدر شاهی است نه مانند هند ایستا وبیجنبش و نه چون مغول زودگذر و نه مانند امپراتوری ترکان بنیادش بر ستمگری است. یکی ازآثاری که به صراحت و ریزبینی گویای وضعیت جامعۀ ایرانی است، شاهنامه فردوسی است و درمیان اندرزها و خطابههای فردوسی بهخوبی میتوان مفاهیم مدیریتی را درک کرد.
وی با بیان اینکه چهار نوع فرهنگ نقشمدار، توفیقمدار، قدرتمدار و حمایتمدار در شاهنامه مشهود است و فردوسی از مفاهیم فرهنگ کنترل، طراحی سازمانی، انگیزش، تصمیمگیری بهاقتضای زمان و مکان بهره برده است، توضیح داد: ایدههای حکومتی او بیانگر این نکته است که هیچ مرز روشنی مدیریت گذشته و حال را در تئوری و عمل متمایز نمیکند. این تفکر باعث شده که فردوسی بنیاد یک فرمانروایی برتر را تمام و کمال به تصویر بکشد. نگاه او به انسان که محور اصلی مدیریت منابع انسانی است بسیار شکوهمند است و او با ظرافت تمام نیازهای انسان را میشناسد و سعی میکند با برطرفکردن این نیازها مطابق نظریه انسانگرایی آبراهام مازلو، افراد عادی را به مرحله خودشکوفایی برساند. هیئت پرشکوه انسان در نگاه فردوسی نشان میدهد که سخن گفتن او از انسان امری تفننی نیست، بلکه تلاش او در نشاندادن پیچیدگیها دنیای آدمی سبب شده اثری با ویژگیهای ممتاز انسانی آفریده شود که ترسیمی تازه از انسان دنیای پیچیده امروز است که در گذشته میزیسته است. او به تمام نیازهای انسان (فیزیولوزیکی، ایمنی، تعلق واحترام) آشناست و تطبیق نگاه او با نظریه مازلو در حوزه مدیریت، گویای همسانیهای زیادی است و نشان میدهد پرورش انسانهای خودشکوفا که ایده ال نظریههای مدیریتی روز است، در شاهنامه بهخوبی عملی شده است. چهره درخشان سیاوش، اغریرث، رستم، پیران و حتی لنبک آبکش در شاهنامه گواه این ادعاست. انسانهایی که پس از گذر از مادیات به خودشکوفایی میرسند و بهتبع آن، رفتاری طبیعی دارند؛ آفریننده و خلّاقند؛ از روابطی عمیق و ژرف برخوردارند؛ مسئلهمدارند و به مصالح جمعی که به بهزیستی همنوعانشان میانجامد، بیتوجه نیستند و درنهایت، خود و دیگران را چنانکه هستند، پذیرفتهاند. اینها رفتارهایی است که باعث میشود جامعه با کمترین هزینه و بیشترین بازده به سوی پیشرفت برود.
صمصامی تاکید کرد: فردوسی آگاهانه در پی ساختن آرمانشهری است که در آن انسانهای خردورز و اخلاقمدار با استفاده از تعلیمات راهبران خردمند به خودشکوفایی برسند و تا آخرین مرحله کمال انسانی پیش روند. فردوسی هزینه کردن برای منابع انسانی را برای داشتن آرمانشهر لازم میداند؛ تفکری که علم مدیریت امروز تمام توانش را برای آموزش آن به مدیرانش صرف کرده است. فردوسی بهخوبی میداند که یک مجموعه هر چند توانمند باشد تا برنامهریزی مناسبی برای آن نشود، موفّق نخواهد بود و دقّت در برنامهریزی از ویژگیهای مدیران درشاهنامه فردوسی است. برنامههای هدفمند، مبتنی بر نیازهای اعضای مجموعه، شفّاف، همراه با تفکر و منعطف که امکان تغییر و تحول نیز در آن وجود دارد و شاهنامه فردوسی نمونۀ کاملی از مدیریت تغییر در حوزه برنامههای مدوّن است.
وی با اشاره به اینکه فردوسی در حوزه توانمندسازی افراد، به امر آموزش توجّه ویژهای دارد، توضیح داد: علم و دانش جایگاهی بسیار والایی دارد؛ بهگونهای که بزرگان کشوری و لشکری در بیان علت شایستگی خود در رسیدن به جایگاه مهتری، دانش خود را به رخ مدّعیان میکشند و آموزش مستمر را حق تمامی افراد میداند و هرگونه هزینه برای این مسئله را سرمایهگذاری پرسودی میشمارد. در شاهنامه فردوسی تأکید فراوانی بر بیزمانی مسئلۀ آموزش، استمرار، تخصصیبودن و هدفمندبودن آن شده است؛ چنانکه دانش مدیریت آموزشی امروز نیز اصرار میورزد که مسئلۀ آموزش باید از پیش از دوران دبستان در خانواده آغاز شود و تا سنین پایانی عمر ادامه داشته باشد. سلسلهمراتب آموزشی و همچنین موضوع آموزش در راستای توانمند سازی در نگاه فردوسی مهم است. تاکید بر یادگیری علوم دینی و نظامی، نشان لزوم انطباق حداکثری میان نیازهای جامعه و برنامه آموزشی است و اهمیت آموزش در شاهنامه بهحدّی است که این موضوع یکی از چهار رکن برکشیدهشدن افراد در جایگاههای اجتماعی است. آموزش در شاهنامه از زمان مناسب برای فراگیر مستعد شروع و در پایان، آموختهها، طبق موازین علمی ارزیابی میشود.
این پژوهشگر تاکید کرد: فردوسی کار را از جمله عناصر اصلی رشد و پیشرفت هر جامعه میداند و شغلها توسط شاهان با مطالعه میدانی از نیازهای مردم ایجاد میشود و به وسیله خود شاه نیز، آموزش داده میشود؛ زیرا حاکم خود را راهبر مردمان به سوی مدنیّت میداند. در حوزه تعیین وظایف، وجود شغلهای مختلف مانند ستارهشناسی، موبدی، خوالیگری و روزبانی باعث شکلگیری دیوانهای مختلف عرض، استیفا، رسالت و اشراف و بهتبع آن، تقسیمات شغلی در شاهنامه شده است. نکته شایان توجه در شاهنامه، اصل گردش کار است که یکی از اصول علم مدیریت است و شغلها برمبنای مهارت، ارث و جنسیت در میان کارگزاران تقسیم میشود. یکی از اصول اساسی در گماردن افراد به شغلی مشخص، شرح شغل برای آن افراد است؛ به این صورت که جزئیات امور، نیازهای روزانه وظیفه مورد نظر از حیث زمان و دقّت به فرد منتقل میشود. در پی این نگرش، جایگاه کارگزار و وظایف و ظرافتهای انجام کار تعیین میشود. احترام میان کارکنان ایجاد و تعهد کاری در میان کارگزاران نهادینه میشود و درعینحال بهینهسازی وقت و انرژی مدیران نیز، فراموش نمیشود. جبران خدمات افراد نیز در شاهنامه مطابق معیارهای علم مدیریت انجام میشود، استراتژی پاداش در شاهنامه متنوّع است؛ زیرا افراد با هم متفاوتند، پس روش اعطای پاداش هم متفاوت است؛ علاوه برآن تکرار یک پاداش بدون دلیل از خاصیت انگیزشی آن میکاهد. منصفانه است پرداخت پاداش به هر فرد متناسب با تلاشها و مهارتهای افراد انجام میشود و پاداش حتمی و قطعی است. پاداشها هیچ گاه افراطی و تفریطی نیست؛ بلکه با توجه به سطح عملکرد فرد موازنه و سنجیده شده باشد و بهطور منطقی پرداخت میشود.فردوسی معتقد است نیروی کار باید سیستم پاداش را درک کند و آن را یک سیستم عقلایی بداند و این اصولی است که در منابع علم مدیریت بدون کموکاست توصیه میشود. حقوق کارگزاران در شاهنامه براساس طراز شغلی، بر مبنای عملکرد، بهموقع و عادلانه پرداخت میشود و منابع پرداخت خزانه شاهی، خراجهای حکومتی، غنایم جنگی و هدایای پادشاهان دیگر است.
وی همچنین با اشاره به اینکه در ادبیات مدیریتی یکی از مهمترین اصولی که میتواند منجر به بقای یک سازمان در فضای رقابتی موجود شود، مقوله ارزیابی است، توضیح داد: ارزیابی از این جهت مهم تلقّی میشود که نشان میدهد سازمان مورد نظر از حیث فرآیندهای انجام کار و کیفیّت منابع انسانی و غیرانسانی خود در چه حوزههایی ضعف دارد و در چه حوزههایی قوی است. در شاهنامه این مسئله بهقدری مهم است که گاه شاه خودش وارد عمل میشود. آزمون یکی از راههای متداول ارزیابی است و این آزمونها به دو صورت آشکار و پنهان انجام میشود. همچنین جنبههای مختلف هوشی و جسمی آزمونشونده سنجیده میشود و آزمون زال از جامعترین آزمونهای شاهنامه است. ارزیابیها در شاهنامه با هدف کشف واقعیّت، برنامهریزی، تشخیص موقعیّت طرف مقابل، بررسی وضعیّت رهبران، قدرتنمایی و انتخاب انجام میشود و هر ارزیابی نتایجی را به همراه دارد که نتیجه بهدستآمده از آزمونهای انجامشده، کمک شایانی در تدوین استراتژیهای رقابتی و همچنین رویکردهای مورد استفاده در سازمان میکند تا سازمان مورد نظر بداند برای دستیابی به اهداف خود به چه طریقی باید عمل کند تا اثربخشی مطلوبتری داشته باشد. معیارهای ارزیابی در شاهنامه فردوسی دقیق و منطقی است.
این پژوهشگر گفت: در شاهنامه طبق اصول مدیریت صحیح، ارزش سرمایههای انسانی از نظر حاکمان شاهنامه اگر بیشتر از ارزش تاج وتخت نباشد، کمتر نیست. شخصیت کارگزار متناسب با مسؤولیت پیشنهادی انتخاب میشود. مسئولیت در شاهنامه یا توسط بالاترین مقام مسئول یا با اعلام آمادگی از طرف خود کارگزار به شخص واگذار میشود. همچنین فرآیند گزینش در شاهنامه شبیه فرایندهای مورد قبول صاحبنظران علم مدیریت است. داوطلب در محیط حضور مییابد، با او گفتوگو میشود، برایش آزمونهای فیزیکی و هوشی برگزار میکنند و پس از طی این مراحل گزینش، از میان افرادی که تمام شرایط یا حدّاکثر شرایط را دارند، مناسبترین فرد انتخاب میشود. معیارهای گزینش در شاهنامه برای همه یکسان است و با برنامهریزی و هدفمند انجام میشود. فرد باید امتیاز لازم را در میان جمع کسب کند و دارای ویژگیهای نژادگی، پیشینه خوب، هنر، تخصص، سن مناسب شغل و ظاهری آراسته و بدون عیب باشد. افراد نادان، فرومایه، ستمکار و ناسپاس از نگاه مدیران شاهنامه مردودند. گزینش وابستگان و خویشاوندان نیز جز در موارد نادر و با رعایت اصول و دارابودن تمام شرایط لازم، جایز نیست. در گزینشهای شاهنامه جنسیت و ملیت افراد جزو معیارهای اصلی نیست و در مواردی افرادی شایسته از سرزمینهای دیگر برای پیشبرد اهداف حکومتی دعوت میشوند و در تمام انتخابها پیشینه فرد از نظر رفتاری و فکری بررسی میشود. از سوی دیگر در شاهنامه هر فرد، در هر مقامی خود را موظّف میداند که به مقام بالاتر گزارش کار دقیق ارائه کند و رعایت اصل کنترل شامل بستگان شاه هم میشود و شاهان آن را یکی از وظایف میشمارند. زمان خاصی هم برای اجرای اصل کنترل تعریف نشده و کنترل اوضاع در هر شرایطی و به هر قیمتی انجام میشود. تنبیه نیز درست همانند تشویق لازمه مدیریت سازمانی است. در شاهنامه، اصل پاداش و مکافات لازمه جامعه انسانی و مایه تحکیم حکومت است. هرکس در هر مقام و موقعیتی در قبال عمل اشتباهش تاوان میدهد. سرعت عمل در اجرای مکافات قابل تحسین است؛ اگرچه انعطاف پذیریهایی هم در اجرای آن دیده میشود. مکافات متناسب با خطای انجام شده و مستند اعمال میشود.
صمصامی تاکید کرد: فردوسی در هیئت مدیری مدبر و با تجربه بسیار قدرتمند درخشیده است.
نظرات