سرویساستانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – سید احسان مصطفیزاده: شاید هرگز تصور هم نمیکرد که در دهه کرامت رضوی سال ۱۳۹۶ وقتی با آن خودروی پرایدش که از سالها تلاش و کوشش معلمی تهیه کرده از حرم به خانه برگشت و همراه همسر و پسرش چند لقمهای از غذای متبرک امام رضا (ع) خورد و راهی سفر تهران شد؛ آخرین لحظات حضورش در کنار خانواده بوده است.
سفری که آن هم برای امام مهربانش بود. حضور در شب شعر رضوی در فرهنگسرای اندیشه تهران و به دعوت موسسه شهرستان ادب. آنجا شعرش را خواند و آخرین ارادتش به حضرت رضا (ع) را در آستانه ولادتش این امام مهربان ابراز کرد و همین که خواست به مشهد برگردد در فرودگاه قلبش یاری نکرد.
غلامرضا شکوهی شاعر برجسته خراسانی ۱۱ مرداد ۷ سال پیش در ایام ولادت اربابش امام هشتم در هشتمین روز دهه کرامت و در حالی که برای شعرخوانی این ایام راهی تهران شده بود، درگذشت و در جوار حکیم ابوالقاسم فردوسی و مهدی اخوان ثالث و دیگر مفاخر خراسانی در «مقبرهالشعرای توس» آرام گرفت.
اما شکوهی ۱۵ بهمن ماه ۱۳۲۸ در تربت جام در نزدیکی مشهد به دنیا آمده بود و در یک سالگی، به اتفاق خانواده به مشهد کوچ میکند و تا آخر حیاتش در جوار امام مهربانیها به زندگی ادامه میدهد
علاقهمندی به برنامههای ادبی رادیو در کودکی و نوجوانی او را با دنیای شعر آشنا کرد و باعث شد تا در ۲۰ سالگی سرودن شعر را آغاز کند. او علاوه بر حفظ دیوان حافظ و سعدی تمامی شاهکارهای ادبیات جهان را خوانده است.
شکوهی در سال ۱۳۵۱ از دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی مشهد در رشتۀ فلسفه فارغالتحصیل شد و در سال ١٣٥٥ در آموزش و پرورش استخدام و بیش از ٣٠ سال علاوه بر فلسفه، تمام شاخههای ادبیات را تدریس کرد.
این شاعر نامآشنای خراسانی طی نیم قرن زیست شاعرانه، با بهرهگرفتن از بدایع و کشفهای زبانی به خوبی از غنای ادب فارسی استفاده کرد و با تلفیقی هنرمندانه در بیان و زبان فاخر خود تصاویری زیبا خلق کرد. برای شعر آیینی و شعر رضوی به شدت احترام و اعتبار قائل بود و در این زمینه حساسیت زیادی به خرج میداد.
وی توانسته بود با آفرینش تصاویر بدیع در بافت زبان شعرش را برجسته کند و به غزلهایش جان مایه و حرکتی ستودنی ببخشد. از آثار منتشرشده وی میتوان به «صد پرده آواز خاموش»، «سُرمهای درغزل»، «یک ساغر نگاه»، «آهی بر باغ آینه» و «صد پرده آواز خاموش» اشاره کرد.
علیرضا حیدری، نویسنده، شاعر و مدرس در خصوص زندهیاد شکوهی در گفتگو با خبرنگار ایبنا گفت: شکوهی هنوز هم زنده است و نام و یادش در دل شاعران یادآور جلسات شعری باشکوه. هنوز هم گویا در هر محفل شعری، شاعران منتظرند مجری او را صدا بزند تا غزلی شکوهیوار بخواند. شعرش هنوز جوان بود. ازاینرو، استعارات و تشبیهات و زبانآوریهای جوانانه و روزآمد او، در دل جوانان مینشست.
وی ادامه داد: روزی که قرار شد برای چهلم استاد بزرگداشتی برگزار شود و به این مناسبت، یادنامهای هم منتشر شود و تهیۀ آن به من واگذار شد و من برای گفتوگو یا درخواست نوشتن مطلبی در یادنامه، اقبال و استقبال شاعران را دیدم، باورمندتر شدم که روی گشاده، کلام نرم و دلنشین، آرامش مثالزدنی، فروتنی و مهربانی او در کنار دانش و بینش شعری بود که او را محبوب همۀ شاعران کرده بود. شکوهی استاد غزلهای ناب بود؛ غزلهایی که امضای خودش را داشت و سبکی شکوهیوار. سواد و دانش و قریحۀ زلال او، در استخدام و به کارگیری واژهها به کمکش میآمدند و کلامی نرم و روان و پرنیانی را رقم میزد. ازاینرو، شعر شکوهی کاملاً نشاندار بود در میان شاعران.
حیدری خاطرنشان کرد: شکوهی، شاعری بود که با محافل مختلف ادبی در خراسان ارتباط خوبی داشت و همچنین از محضر شاعران گوناگونی چون استاد مرحوم صاحبکار و مرحوم قهرمان بهره برده بود و به گفته زرافشان به انجمن فرخ هم میرفته است. حجتالاسلام زرافشان کسی است که برای انتخاب و گردآوری مجموعه شعرهای زندهیاد غلامرضا شکوهی، با عنوان «صد پرده آواز خاموش» تلاش کرد؛ چرا که خود زندهیاد شکوهی چندان رغبتی برای انتشار اشعارش نداشت. او با این کار نگذاشت غزلهای ناب آیینی استاد شکوهی از یاد برود.
وی گفت: زندهیاد شکوهی را تقریباً در همه جلسههای شعر میدیدیم که فروتنانه شعر میخواند و بهویژه ارتباطش را با جوانان محکم و استوار نگه داشته بود. به تعبیر مرتضی امیری اسفندقه «شعرهای نازینه و رازینه او از لحن و لهجه ویژه و مخصوص خودش سرشار است و هیچکس مثل شکوهی سخن نگفت و شکوهی در شعر به سبک و سیاق شعری خاص خودش رسیده بود. ما در دوران جوانی مسحور کلام سحرانگیز شکوهی شده بودیم.»
این فعال ادبی خراسان گفت: دوگانهای که در شعر شکوهی میبینیم، بسیار جالب و دلپذیر است؛ این دوگانه در آمیختگی شعر عاشقانه و شعر آیینی است. او هم در شعر عاشقانه ممتاز است، هم شعر آیینی که هوشمندانه بین این دو پلی ماهرانه زده است. با این نگاه، میتوان گفت که شکوهی حتی در شعر آیینی تحولی ایجاد کرد و عاشقانه، آیینیسرایی میکرد و در بستر آیینی عاشقانه میسرود. او استادیاش را هم در شعر آیینی نشان داد و هم غزل عاشقانه؛ شعری با شناسنامه و مهر خودش. شعری که سرمشق خیلیها شد و در غزل امروز مشهد راهی گشود.
حیدری یادآور شد: به کارگیری واژههایی ناب و یا ساختن ترکیبهایی بدیع مانند: شلال گیسو که کمتر شاعری یا در چنته دارد یا دارد و بهره نمیگیرد از ویژگیهای شعر اوست. شعر عاشورایی او هم کاملاً شکوهیوار بود وقتی میگوید:
غرق خون نباید کرد آن شلال گیسو را
پارههای قرآن است خط خطی مکن او را
نیزه جای خود دارد قطع گردن خورشید
میکند چو خاکستر هر چه برج و بارو را
شیعه در تب صحرا کربلا شدن دارد
ناسزا نباید گفت این سپهر نه تو را
و یا در این غزل زیبا:
شکست آینه روشن پگاه مگر؟
نشست هاله ماتم به گرد ماه مگر؟
گرفت در بغل او را و چون ستاره گریست
سپیده سر زد از آئینه نگاه مگر؟
گذاشت پای به میدان به عزم سرخ جهاد
نداشت واهمه از آن همه سپاه مگر؟
چه زود مثل پرستو از آشیان برخاست
گذشت فصل نشستن به خیمه گاه مگر؟
نظر شما