یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۴
تنش بین شیخ‌ فضل‌الله و آخوند خراسانی به نفع جریان دین‌ستیز تمام شد

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: تنشی که بین این دو نفر ایجاد شد، نهایتاً به نفع جریان تجدد و دین‌ستیز بود. اینطور نیست که ما صددرصد شیخ را تایید و صددرصد آخوند را تخطئه کنیم.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): نشست علمی «شب مشروطه» با حضور حجت‌الاسلام حمید پارسانیا عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و سعید طاووسی مسرور، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به دبیری حسام‌الدین شهرابی فراهانی در جریان اردوی طرح گفتمان نخبگان علوم انسانی برگزار شد. گزارش بخش اول این نشست را در ادامه خواهید خواند.

در ابتدای این نشست حسام الدین شهرابی فراهانی به عنوان دبیر جلسه گفت: یکی از مهم‌ترین اتفاقات حدود صد سال اخیر سرزمین ما، بحث جنبش مشروطه است که توسط جریان‌های فکری مختلف از آن تعابیر مختلفی شده است. یرواند آبراهامیان که مولف کتاب «تاریخ ایران مدرن» و کتاب «ایران بین دو انقلاب» است، از جنبش مشروطه به مثابه یک انقلاب تعبیر می‌کند. برخی جنبش مشروطه را یک فعالیت عدالت‌خواهانه به رهبری روحانیت و بقای آن حرکت را به رهبری روشنفکران تعبیر می‌کند. برخی از جنبش مشروطه تعبیر فتنه را دارند و اشاره ایشان به این است که این جنبش منتهی می‌شود به ظهور پهلوی اول یعنی رضاخان. برخی هم با گرایش‌های تجددخواهانه از جنبش مشروطیت، تعابیر آزادی‌خواهانه و تجددخواهانه دارند. صرف نظر از همه اقوالی که وجود دارد، جنبش مشروطه در نقل تاریخی خودش هم دچار یک تشتت است و هم بسیار جای کار و پژوهش دارد. یکی از مظاهر مواجهه ما با عالم جدید، در کنار ظهور و تاسیس مدرسه دارالفنون، مشروطه است.

او ادامه داد: دو نمونه از این پراکندگی اقوال را می‌خوانم و به آن اشاره می‌کنم. یکی از این پراکندگی‌ها در دوگانه مرسوم و به تعبیر بنده دوگانه کاذب میان مرحوم آخوند و حتی مرحوم آقای نائینی با مرحوم شیخ فضل الله مطرح می‌شود. برخی مطرح می‌کنند پس از اتفاقی که برای عالم شهید شهر تهران، مرحوم شیخ فضل‌الله رخ داد و این مرجع بزرگوار که شاگرد میرزای شیرازی بود، توسط جمعی اعدام شد؛ مرحوم آقای نائینی دچار یک افسردگی شدند و تالم روانشناختی پیدا کردند و حتی اثر خودشان، «تنبیه الامه» را پس گرفتند و هر کس که می‌آمد و نسخه اصلی این اثر را به ایشان می‌رساند، به او یک تکه طلا می‌دادند و اثر خودشان را خمیر کردند. قبل از آغاز برنامه مطالب را با استاد بزرگوار دکتر طاوسی مرور کردم، ایشان گفتند آقای سیستانی این نقل را رد می‌کنند. این یک نمونه از تشتت اقوالی است که وجود دارد.

وی اضافه کرد: یا مثلاً یکی از مهم‌ترین منابعی که برای روایت تاریخ مشروطه گفته می‌شود، بحث تاریخ مشروطه کسروی است. در حالی که یکی از نقل‌هایی که تقی زاده دارد در خطابه شماره ۲، صفحه ۵۶ و ۵۷ این است که بسیاری از مندرجات کسروی را خلاف حقیقت و دو سوم کتاب را دور از واقع می‌خواند. بنابراین بسیار فضای متشتتی وجود دارد.

او در پایان گفت: آن دوگانه‌ای که عرض کردم بین مرحوم آخوند و نائینی با شیخ فضل‌الله طرح می‌شود، به ویژه در چند سال اخیر و در فضای روشنفکری و برخی از اساتیدی که قصد داشتند قرائت‌های دموکراتیک از فقه شیعه داشته باشند، خیلی برجسته شد. شاید اگر ما یک تصویر کلان از آن نزاعی که بین مرحوم آخوند و شیخ فضل‌الله و آن نامه‌نگاری‌ها و فضایی که بین تهران و نجف اتفاق افتاد را روایت کنیم و یک تصویر کامل داشتیم تا هم عاقبت این نزاع را ببینیم و هم علل حدوث این مساله را، شاید بتوانیم بگوییم این یک نزاع کاذب بوده و گویی که انگار یک سوءتفاهم بین این عالمان شهیر اتفاق افتاده است. شاید هم یک دلیلش بُعد مسافت بوده باشد که نمی توانستند یکدیگر را ببینند و گفت‌وگوی صریحی پیرامون مسائل داشته باشند؛ شاید هم علت سنگ‌اندازی هایی بوده که برخی از سرویس‌ها و کشورهای خارجی در این میان داشتند.

تاریخ مشروطه هنوز جای کار دارد

سعید طاووسی مسرور، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه این نشست گفت: مقدمه خوبی گفتند. یک بحثی که می‌شود طرح کرد این است که آیا این گونه مباحث، تمام شدنی نیست؟ مثلاً این همه سال منبر و جلسه و کتاب و پژوهش و مقاله درباره عاشورا چرا تمام نمی‌شود؟ یا مثلاً همین مشروطه که ظاهراً این است که تمام نمی‌شود. اینکه چرا این بحث‌ها تمام نمی‌شود، دلایل مختلفی دارد. برخی اوقات ما گرفتار تکرار مکررات هستیم. جایی که باید پژوهش بشود و کارهای جدید عرضه شود، نمی‌شود. یک دیدگاه آن طرف است و یک دیدگاه دیگر آن طرف؛ همین‌ها را می‌آیند بیان می‌کنند. این یکی از دلایلی هست که بحث جلو نمی‌رود.

برای مثال همین مشروطه، ما هنوز کلی نسخه خطی از مشروطه داریم که اصلاً چاپ نشده است. من یکی از آن‌ها را با بدبختی از کتابخانه آیت‌الله مرعشی گرفتم. یک شاهزاده قاجاری است که یادداشت‌های روزانه‌اش را نوشته. شبیه خاطرات آقای هاشمی می‌ماند. هر روز را روایت کرده است؛ صبح تا شب و فقط یک لحن طنزی هم دارد. اصلاً این کتاب چاپ نشده. کسی هم از آن خبر ندارد. این را برای نمونه عرض می‌کنم. بنابراین ما چه درمورد عاشورا، چه تاریخ صدر اسلام و چه تاریخ مشروطه، خیلی جای کار پژوهشی داریم و آنچنان که باید و شاید کار نمی‌کنیم و به تکرار می‌افتیم.

مگر نائینی چقدر طلا داشت؟

او ادامه داد: درمورد بعضی از مباحث اختلافی هم که به آن اشاره کردند، این‌ها قابل حل است. اینطور نباید باشد که هر سال بیایند بگویند نائینی «تنبیه الامه» را پس گرفته یا نگرفته؟ پشیمان شده یا نشده؟ یک بار باید بگویند و تمام شود. اما چون کسی نمی‌آید متقن و مدلل و مبتنی بر مستندات این بحث را جمع کند، تکرار می شود. «هر کسی هم از ظن خود شد یار من». مثلاً درمورد اینکه امام حسین (ع) و امام حسن (ع) در فتوحات به ایران حمله کردند یا نکردند؛ من گفتم یک بار این را جواب می‌دهم و تمام. اگر کسی توانست، حرف من را رد کند. این کذب محض و محض کذب بود. در کانالم هم مباحثش به صورت مفصل هست.

طاووسی افزود: اینجا که به بحث «تنبیه الامه» نائینی اشاره کردند، یک نقل مشهوری هست که ایشان طلا می‌داد و نسخه‌های کتابش را می‌گرفت. مگر چقدر طلا داشت؟ نسخه‌های کتابش را می‌گرفت و می‌ریخت در دجله. اصلاً این داستان برای یک کتاب دیگر و شخص دیگر است و اصلاً به ایشان ربطی ندارد. از نظر آیت‌الله سیستانی، مطلبی که در مجله تقریرات منتشر شده؛ دیگر من واقعاً تعجب می‌کنم از کسانی که ادامه فکر نائینی در «تنبیه الامه» را در نظام سیاسی‌ای که شکل دادند و برآمده از آن کتاب است و رهبری و قوای سه گانه و غیره [دارد نمی‌بینند]. می‌گویند نائینی منکر این کتاب بود. شما به این کتاب عمل کردی! و کسانی که مخالف این نوع جمهوری اسلامی و تشکیل حکومت دینی هستند می‌گویند نائینی حتماً این کتاب را نوشته و از آن دفاع هم می‌کرده است. کار برعکس شده. آن‌هایی که منکر هستند باید تایید کنند و آن‌هایی که تایید می‌کنند باید منکر شوند. آیت‌الله سیستانی می‌گوید ما فاصله‌ای با نائینی نداریم. این حرف‌ها چیست که ایشان از کتابش عقب‌نشینی کرده، اینها محلی از اعراب برای ما ها که شاگردان این مکتب هستیم در نجف ندارد و قطعاً ایشان این کتاب را تالیف کرد و از آن عقب ننشست. همین را هم که می‌گوییم باید یک مسائلی پاسخ داده شود. مثلاً نائینی یک جا فهرست آثارش را نوشته است و اسم «تنبیه الامه» را نیاورده. بالاخره یک غرضی داشته که ذکر نکرده دیگر. این موضوعات، موضوعات بازی هستند. بهتر است به جای تکرار برخی مطالب، کارهای جدیدی بشود.

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: درمورد کلیت مشروطه که خوب بود یا بد؟ بستگی به زاویه نگاه ما به مشروطه دارد. کسانی که مشروطه را از آخر به اول می‌خوانند، مثلاً می‌گویند ته این به کجا رسید؟ به رضاخان. پس از اول اشتباه می‌خوانند. اینکه هنر نیست. شما آمدید نتایج وقایع مختلف را دیدی، بعد آمدی آن آقایانی که اول یک سری اقدامات کردند را متهم می‌کنی. آنها که از این نتیجه اطلاع نداشتند. بعد می‌گویند چرا اطلاع نداشتند؟ این اشکال که وارد نیست. در زمانی که آخوند خراسانی یا شیخ مازندرانی یا میرزا حسین خلیلی ورود کردند در این ماجراها، یک افق دیگری در ذهنشان بود. مسائل به گونه‌ای پیش رفت که آن گونه که آنها می‌خواستند نشد. نمی‌توانیم بر اساس نتیجه پسینی، اقدامات پیشینی آن‌ها را زیر سوال ببریم؛ مگر آن‌ها در آن اقداماتی که انجام دادند، نقص و ضغفی داشته باشند.

مشروطه‌خواهی در هر شهری متفاوت بود

طاووسی ادامه داد: مشروطه یک چیز سفید سفید یا یک چیز سیاه سیاه نیست. در قضایای مشروطه و مشروطه‌خواهی هم جریان‌های مثبت داریم و هم نقاط ضعف و منفی جدی داریم. خود مشروطه‌خواهان، طیف بودند و دو سر طیف زمین تا آسمان با هم فرق داشتند. جریان‌های مختلفی پای کار مشروطه آمدند. مثلاً جریانی که استبدادستیز بود، استعمارستیز بود. حالا اینها در یک جاهایی با هم اشتراک دارند (استبداد و استعمار). مخالفینشان هم همینطور. جریانی که دنبال احیای دین بود و مساله اصلی‌اش دین بود (حالا از هر مسیر که بهتر محقق می‌شود) و جریانی که دنبال تجددگرایی بود. اینها در کنار هم فعالیت می‌کردند. تازه دسته‌بندی‌های دیگری هم می‌توان ارائه داد.

او افزود: استاد ما آقای رسول جعفریان، یک کتابی دارند تحت عنوان «درک شهری از مشروطه» و در آنجا می‌گویند مشروطه‌خواهیِ شهرهایِ مختلف، مثل هم نیست. مشروطه‌خواهی تبریز، ضد علما است. با علما کاری ندارد و ناسیونالیستی است. اصلاً اهداف دینی ندارد. مشروطه اصفهان، کاملاً دین‌گرایانه و با رویکرد ضداستعماری است. حاج آقا نورالله اصفهانی که می‌آید خرید و فروش کالای خارجی را تحریم می‌کند و شرکت اسلامیه را درست می‌کند و معتقد است ما باید لباس ایرانی بپوشیم و اجناس ایرانی مصرف کنیم [رهبر مشروطه اصفهان است]. آن زمان این فکر مطرح بوده. وقتی می‌بینند جریان طوری پیش می‌رود که جریان‌های ضد دین قدرت می‌گیرند، اینها عقب می‌کشند. شرایطی که در تهران وجود دارد بیشتر ضداستبداد است و این هدف را دنبال می کند.

تنشی که بین شیخ و آخوند به وجود آمد به نفع جریان دین‌ستیز شد

این تاریخ‌پژوه گفت: درمورد هر کدام از شخصیت هایی که در مشروطه فعال بودند هم نمی شود قضاوت صفر و صدی و صد درصد مثبت و صفر درصد منفی کرد. ممکن است فردی اقدامات مثبتی انجام داده و نقاط ضعفی هم داشته باشد. شهید شیخ فضل‌الله نوری در برخی از آثار به گونه‌ای مطرح می‌شود که گویی هیچ مشکلی نداشته است. این مشروطه‌ستیزی ایشان و اصرار بر مشروعه، از جانب برخی گروه‌ها، موافقت با استبداد تفسیر شد. در واقع این نبود ولی اینگونه فهم شد. ایشان نتوانست موضع خودش را خوب به مردم بفهماند و مراجع نجف با ایشان دچار مشکل شدند. بالاخره ایشان اعلم علمای ایران بود و از شاگردان میرزای شیرازی بودند ولی مراجع نجف، خصوصاً آخوند خراسانی، زعیم شیعه بود. این تنشی که بین این دو نفر ایجاد شد، نهایتاً به نفع جریان تجدد و دین‌ستیز بود. اینطور نیست که ما صددرصد شیخ را تایید و صددرصد آخوند را تخطئه کنیم.

او افزود: بعضی حرف‌هایی که برخی می‌زنند عجیب است. می‌گویند حق با شیخ فضل‌الله بوده است. از کجا معلوم؟ می‌گویند جنازه‌اش سالم مانده بود. مگر شما جنازه آخوند را دیده‌ای که سالم مانده یا نمانده؟ اصلاً شاید سالم ماندن جنازه‌اش بخاطر غسل جمعه بوده و هیچ ربطی به مواضعش در مشروطه نداشته است. اینها دلیل نمی‌شود. من خیلی از شیخ فضل‌الله در جاهای مختلف در نوشته‌ها و صحبت‌هایم دفاع کرده‌ام ولی مشکلات و ابهاماتی هم هست. شیخ مرتضی حائری یزدی از پدرش شیخ عبدالکریم نقل می‌کند ایشان در جلسه آخوند خراسانی حضور داشتند و بعد آمدند خبر اعدام شیخ را دادند. ایشان متاثر شد و گفت من فکر نمی‌کردم به اینجاها بکشد. می‌گفت یک رساله‌ای از شیخ جلوی ایشان گذاشتند به نام رساله «حرمت مشروطه». ایشان نوشته بود هر کس از مشروطه دفاع کند و بداند که چه دارد می‌گوید، احکام چهارگانه قتل و اعدام مرتد بر او بار می‌شود. بعد [از دیدن این رساله] آخوند گفت از تاثرم بر اعدام شیخ متاثر شدم. یعنی نباید تاثر می‌داشتم، بهتر که اعدامش کردم. بعد می‌گوید این رساله از شیخ فضل الله نیست، برای چه انکار می‌کنید؟

شیخ فضل‌الله در مخالفت با مشروطه تند عمل کرد

طاووسی گفت: وقتی در آن دادگاه بیدادگاه که شیخ ابراهیم زنجانی و ارمنی ایشان را محاکمه کرد؛ گفتند این چیزی که شما نوشتی با آن آدم کشتند. [کسی که این جمله را گفته] که بوده؟ جد حاج آقا مجتبی و مرتضی تهرانی، مرحوم پیش نماز. [به شیخ گفتند] چون حامی مشروطه بودند و شما نوشتی حامیان مشروطه مرتد هستند، رفتند و ایشان را کشتند. بعد شیخ گفت من که مصداق مشخص نکردم. من بحث کلی کردم. کجا گفتم فلان آدم را بکشید؟ بعد می‌گویند بالاخره شما این حرف را زدی یا نزدی؟ می‌گوید بله من به اجتهاد خودم عمل کردم. بالاخره این هم در کارنامه شیخ فضل‌الله هست. ایشان در مخالفت با مشروطه تند عمل کرد.

او ادامه داد: این کتاب نوشته‌های مرحوم آیت‌الله شیخ محمدتقی آملی است. ایشان تولیت حوزه مروی بود. اعجوبه‌ای بود. در همه علوم مجتهد بود. زندگی‌نامه خودنوشت ایشان را بخوانید. این بنده خدا در دوره مشروطه طلبه بود. و چه رنج‌هایی که کشیده است. به یک نکته‌ای اشاره می‌کند و می‌گوید از جانب فقهای نجف تلگراف کردند، داخلش نوشته بود «قتل نوری و آملی به هر طریق ممکن لازم است». ایشان نوشته آملی که بود؟ پدر من. پدر من دومین اعدامی بعد شیخ بود اما آنقدر اعدام شیخ در روحیه مردم تاثیر منفی گذاشت که دیگر جرئت نکردند پدر من را اعدام کنند؛ تبعیدش کردند مازندران. آخر عمرش برگشت تهران و وفات کرد و کنار حکیم جلوه دفن شده است. بعد می‌گوید برای من احراز نشد فقهای نجف چنین تلگرافی زده باشند. چون از قصر شیرین و مریوان تلگراف می‌زدند به تهران به اسم فقهای نجف. چه کسی می‌خواست احراز کند که اینها گفتند یا نگفتند؟

آخوند خراسانی خود را ولی‌فقیه زمان می‌دانست

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد: از این طرف خود آخوند خراسانی، اولاً ایشان خودش را ولی‌فقیه زمان می‌دانسته است. حکم می‌داده و می‌گفته این حکم مخالفت با امام زمان است و چنین و چنان. فتوای تحریم تنباکو البته حکم است، فتوا نیست. آخوند خراسانی از این حکم‌ها زیاد دارد. آخوند خراسانی می‌گوید شما فکر کردید که هر کسی از تهران چیزی می‌نویسد، من به آن اطمینان می‌کنم؟ تا این آقا بنویسد. رسانه آخوند در تهران کسی است که باعث اقدام شیخ است. چرا به او اطمینان می‌کند؟ چون از بهترین شاگردانش بوده و وثوق کامل به او داشته است. ولی وقتی رفته تهران دیگر از او بی‌خبر مانده. بنابراین دو سر قصه مشکلاتی داشتند، اختلافاتی پیش آمد و برخی‌اش هم جبر زمانه و امکانات آن موقع بوده است.

او گفت: اما این را نمی‌فهمم که کسی گفت فقهای نجف، شیخ فضل‌الله را کشتند. فقهای نجف شیخ فضل‌الله را نکشتند، در واقع جریان تجددطلب که به دنبال غربی کردن ایران بود؛ شیخ را حذف کرد و از این اختلافات هم استفاده کرد و در نهایت همین‌ها از دل اختلافات علما به قدرت رسیدند.

حوزه علمیه باید از مشروطه بنویسد و تاریخ آن را مرور کند

طاووسی مسرور در پایان خاطر نشان کرد: این می‌تواند یک درس عبرت برای جامعه ما و حوزه‌های ما و روحانیت ما باشد. من گفتم چرا شما فقط زندگی امام حسن (ع) و امام رضا (ع) را می‌نویسید؟ یک مقدار کتاب راجع به مشروطه بنویسید. حوزه باید بنویسد و ببینید چه راهی رفت و به کجا رسید که تقی‌زاده ای که می‌گفت از نوک انگشت شصت تا فرق سر ما باید غربی بشویم و این جریان مشروطه‌خواه غرب‌گرا بود که به پیروزی رسید و از دلش رضاخان آمد و نشان دادند هیچ مشکلی با استبداد و استعمار و دیکتاتوری ندارند. چون در دوره رضاشاه همه اینها بود و این آقایان مثل مستشار الدوله و خود تقی زاده و دیگران، که مشروطه‌خواهان دیروز بودند، از آن حمایت کامل می‌کردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط