دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۳
هوشنگ؛ پادشاهی که جهان را با داد و دانش آباد کرد

خراسان‌رضوی - در شاهنامه هوشنگ پادشاهی دادگر و دانا بود که به آبادی و دادگری پرداخت. او با نیروی دانش، آهن را از دل سنگ بیرون کشید و به پیشه آهنگری، ابزاری چون تبر، تیشه و ارّه ساخت، سپس از رودها، نهرها جاری و دشت‌ها را آبیاری کرد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ مرصع موسی‌الرضایی، پژوهشگر و دکترای زبان و ادبیات پارسی: هوشنگ در اوستا به شکل هئوشینگه به معنای آن کسی که خانه نیکو دارد آمده و در این کتاب پهلوان بزرگ و مرد پارسای مقدسی است. لقب هوشنگ چه در اوستا چه در متون کهن پیشدادیان ذکر شده است.‌

جهاندار هوشنگ با رای و داد… بجای نیا تاج بر سر نهاد

بگشت از برش چرخ سالی چهل… پر از هوش مغز و پر از داد دل

چو بنشست بر جایگاه مهی… چنین گفت بر تخت شاهنشهی

که بر هفت کشور منم پادشا.. به هرجا سرافراز و فرمانروا

به فرمان یزدان پیروزگر…به داد و دهش تنگ بستش کمر

وزان پس جهان یکسر آباد کرد… همه روی گیتی پر از داد کرد


در شاهنامه هوشنگ پادشاهی دادگر و دانا بود که بعد از مرگ پدرش سیامک، به عنوان جانشین پدربزرگش، کیومرث به تخت پادشاهی نشست. هوشنگ به آبادی و دادگری پرداخت. او با نیروی دانش، آهن را از دل سنگ بیرون کشید و به پیشه آهنگری، ابزاری چون تبر، تیشه و ارّه ساخت، سپس از رودها، نهرها جاری کرد و دشتها را آبیاری کرد.

با رونق گرفتن کشاورزی محصول فراوان به دست آمد و مردم کوچ‌نشینی را ترک کردند و از آن پس نان خوراک اصلی مردم شد. داستان پیدایش آتش کوتاه‌ترین داستان شاهنامه است که فردوسی آن را بیان می کند. هوشنگ، کشنده اهریمن، روزی در دوردست چشمش به اژدهایی می افتد. به قصد از پا درآوردن آن سنگی به سویش پرتاب می کند و از برخورد آن با سنگی دیگر، جرقه ای ایجاد می گردد و شعله ای سر می‌کشد و بدین ترتیب آتش کشف می‌شود:

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ … دل سنگ گشت، ازفروغ، آذرنگ

نشد مار کشته ولیکن ز راز… از آن طبع سنگ آتش آمد فراز

هنگامی که شب فرا رسید، هوشنگ با مردم آتشی به بزرگی کوهی برافروخت و جشنی به پا کرد و نام آن جشن فرخنده را سده نهاد.

جشن سده، درواقع جشن چله خورشید است یعنی چهل روز از شب یلدا، شب تولد خورشید گذشته است که آن را جشن می گرفتند و آتش به پا می کردند و این جادوی گرم کردن جهان به شمار می آمده است.

چله که سردترین موقع سال است، در این زمان تمام می شود و پس از آن زمین نفس می کشد و در چلۀ بعدی از سرما کاسته می شود. آتش روشن کردن به نوعی جادویی یا آوردن گرمای خورشید به شمار می‌آمده است.

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد… سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند این سده ماندگار… بسی باد چون او دگر شهریار

داستان پادشاهی هوشنگ در دفتر اول شاهنامه و پس از داستان پادشاهی کیومرث آمده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها