سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ مرصع موسیالرضایی، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی: طهمورث، تهمورث، تهمورس یا تهمورت چهارمین شخصیت اساطیری ایرانی و سومین پادشاه پیشدادی در شاهنامه است که از او با لقب دیوبند یاد میشود.
پسر بد مر او را یکی هوشمند… گرانمایه طهمورث دیوبند
بیامد به تخت پدر برنشست… بشاهی کمر بر میان بر به بست
هوشنگ پسری داشت هوشمند که به جای پدر بر تخت شاهی برآمد. بزرگان کشور را فراخواند و گفت تخت شاهی به من رسیده است و باید جهان را از بدیها پاک کنم سپس در پادشاهی استوار و آسوده بنشینم. دست دیوان و شیاطین را کوتاه خواهم کرد و هر چه مایه سودمندی و بهرهدهی است از جهان به دست خواهم آورد.
پس پشم از گوسفندان جدا کرد و رشتن به مردم آموخت و با کوشش از رشته نخها جامه و فرش و گستردنیها تهیه کرد. برای غذای حیواناتی چون اسب و شتر و گاو، سبزه و جو و کاه را اختصاص داد و مرغانی چون باز و شاهین را رام کرد و بدانها شکار کردن آموخت.
آنگاه مرغ و خروس را پرورش داد و مردم را به نگهداری آنها سفارش کرد. تهمورث وزیری پاک سرشت و نیکورای به نام شیدسپ (وشیداسب) داشت که پیوسته روزه داشت و شب را با راز و نیاز به صبح می رساند.
همه روز بسته زخوردن دو لب… به پیش جهاندار بر پای شب
همان بر دل هر کسی بوده دوست… نماز شب و روزه آیین اوست
از اندیشه بلند و رای صائب او پادشاهی تهمورث رونق گرفت و جهان از بدیها پاک شد. فره ایزدی از شاه تابید. پس تهمورث به فر خدایی بر اهریمن حمله برد و به افسون و تدبیر به بندش کشید و مانند اسب تیزرو او را مرکب خویش ساخت و به هرسو تاخت.
شیدسپ در بند کردن دیوان بسیار مهارت داشت و با افسون همه آنان را می بست و در بند میکرد. دیوان چون چنان دیدند از فرمان او سرپیچیدند و با سپاهی گران هیاهو کنان و غریوان پیش آمدند. دلیر مردان تهمورث و لشکر دیوان درهم افتادند و تهمورث به نیروی بازو و ضرب گرز گران یک بخش از آنان را کشت و دو بخش دیگر را اسیر کرد.
دیوان اسیر شده متعهد شدند که به او خط و نوشتن بیاموزند، سی نوع خط از چینی و پهلوی و سغدی از دیوان آموخت و به دانش سرافراز گشت و بدینگونه سی سال از پادشاهیاش گذشت و چون روزگارش سر آمد، جهان را به جهانیان واگذشت و درگذشت.
به گزارش ایبنا؛ داستان طهمورث در دفتر اول شاهنامه فردوسی بعد از داستان هوشنگ و پیش از داستان جمشید آمده است.
نظر شما