سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ «سی و پنج سال میگذرد؛ اما هنوز پاییز که میآید نمیدانم از آتش مهری که بر جانم انداخته غمگین باشم یا مسرور. به برگهای زیبا و رنگارنگ مینگرم؛ با من سخن میگویند: زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست… آری… پاییز برای من بغضی تمام نشدنی دارد. تب و لرزی است که حس آشنایش گرمابخش وجود من است. هنوز و همیشه نگاهم شور دیدنش را میریزد و مرا بر سر دوستداشتنیترین دوراهی ماندن و رفتن رها میکند. اصلاً پاییز هار من است، وقتی شکوفه میزند زخمهای دلم در خزان فصلها… او به من آموخت هر آمدنی رفتنی دارد؛ اما زیبا رفتن کار پاییز است.»
کتاب «پاییز آمد» کتابی درباره عشق و زندگی عاشقانه است. البته عشقی که یک پا روی زمین و یک پا بر پلههای آسمان دارد. در این کتاب، زندگی خصوصی فخرالسادات موسوی و شهید یوسفی روایت میشود و به آشنایی و دلدادگی آنان نیز میپردازد. در این بخش از کتاب، با خاطرات و احساسات و عواطفی مواجه میشویم که بعید است در کتابهای دیگر اینچنینی پیدا شوند. نویسنده کتاب، گلستان جعفریان است و او برای ورود به این بخشهای معمولاً ناگفته، تعمد دارد. به قول خودش شهدا را همیشه کلیشهای معرفی کردهاند و هروقت حرف از خاطرات زندگی آنها میشود توقع میرود یک موجود خیالی، دستنیافتنی و از آسمان آمده معرفی شود که انگار هیچوقت زندگی عادی و روزمره نداشته است، برای همین تصور جامعه از شهید یک شخص معصوم عاری از هر گناه و اشتباه است، درحالیکه چنین نیست و شهدا هم مثل سایر آدمهای شهر زندگی عادی داشته و در روزمرگی کاملاً معمولی به سر میبردند، شاید خیلیهایشان حتی اهل نماز شب یا مستحبات نبودند و در همین کوچهوبازار زندگی میکردند، آرزوهایی داشته و اشخاصی بریده از دنیا و مادیات نبودهاند.
با چنین نگاهی، به سراغ شهید یوسفی و همسرش میرود. درواقع به جستجوی انسان عاشق میرود. میداند که عشق، اگر در مسیر درستش قرار بگیرد، مرزها و قلبها را درمینوردد و زمینهساز اتفاقات بزرگی میشود. اما عاشقی، ماجرای آسانی نیست. نویسنده نیز این حقیقت را میداند. معتقد است عشقهای افسانهای اینطور ساخته میشوند، در زمانه بلا، در روزگار تنگی و حتی قحطسالی میشود اندر دمشق، عشقهایی که میشود سالها و سالها بعد داستانش را تعریف کرد. عشقهایی که در دوری شکل گرفتهاند نه در مجاورت، عشقهایی که روزها را برای وصل شمردهاند. در این فراموشی عشق عاشق برای پایمردی، بیشتر به یار نیاز دارد، یار ناموجود، یاری که جز اطوارش و جای خالیاش چیزی نداریم و با این همه همانقدر عزیز است که بود. اما وقتی یار نیست چطور میشود عشق را همچنان نگه داشت. این روایت عاشقی است که در غیاب یار عشق را مکرر میکند.
کتاب «پاییز آمد» کتابی ۲۴۰ صفحهای است و چاپ نخست آن سال ۱۴۰۱ از سوی انتشارات سوره مهر به بازار آمد. مخاطبان ادبیات پایداری کتاب را که داستانی عاشقانه با تکیه بر خاطرات فخرالسادات موسوی، همسر شهید یوسفی است دوست داشتند و دیگرانی هم که چندان پیگیر آثار این حوزه نیستند آن را پسندیدند و جذبش شدند.
نظر شما