به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حمیدرضا شعیری، نشانهشناس، استاد زبان و ادبیات فرانسه و رئیس انجمن علمی نقد ادبی ایران در نشست نقد و بررسی «رویای زنی سبکبال که از شب خیال میگذشت» سروده فرزاد کریمی که هفته جاری به میزبانی کاخ نیاوران برگزار شد، عنوان کرد: شعرهای این مجموعه بیانگر زندگی است، نه مرگ و وجود نشانگانی از زندگی و زایش مانند گهواره، آغوش، جاده ابریشم و سرانجام ققنوس را دال بر همین دیدگاه میتوان دانست. از این دیدگاه، مادر در شعرهای این مجموعه نقش آتشی را بر عهده گرفته که پیوسته در حال زایش و زایاندن است تا آنجا که ققنوسِ زندگیبخش را نیز از دل خاکستر خود به پرواز درمیآورد.
شعیری در بخشی دیگر از سخنانش با اشاره به مبحث طنز و شوخی در شعرهای مجموعه، شاعر را شخصی معرفی کرد که در میانه مرگاندیشیهایش، با پناهبردن به طنز نوعی جدال مرگ و زندگی را دامن میزند و این جدال تا پایان ادامه پیدا میکند تا دست آخر به زندگی برسد. دلیل رسیدن به زندگی این است که سرانجام شعرها به قصه میرسد و قصه سرمنشأ زندگی است. شاعر با حاضرکردن زندگی پیشاروی مخاطب، عزرائیل را با شوخی پس میزند. این منتقد ادبی با اشاره به سطری از مجموعه، «و من بلند شوم از مرگهام»، و اینکه مرگهای گوناگون همواره در زندگی برای انسان قابل پیشامد است، بر لزوم جدال همیشگی برای رهایی از مرگها و بودن در متن زندگی تأکید کرد.
نرگس باقری، استاد زبان و ادبیات فارسی، شاعر و پژوهشگر ادبی، با بررسی اسطورههای موجود در شعرهای مجموعه، نگاهی از دیدگاه یک زن به تقابل مرگ و زندگی در کتاب داشت.
وی نگاه شاعر به مادر را بیشتر معطوف به وجه عاطفی و خصلتهای فردی مادر دانست و غیاب ویژگیهای اندیشگانی و والایشهای انسانی را در شخصیت مادر متذکر شد.
باقری اشارههای متعدد به اسطوره را زمینهای برای نمادینشدن زبان شاعر مطرح کرد و با بیان نمونههایی از شعرهای مجموعه، به شرح و بسط چگونگی این نمادینشدن پرداخت.
وی کهنالگوی مادر را به دو وجه قابل تقسیم دانست و تاکید کرد:. مادرِ موجود در شعرهای مجموعه مورد بحث مادری است که همواره در وجه روشن قرار دارد. حتی آنجا که به تاریکیها و مرگ اشاره شده، آن وجه تاریک از کهنالگو گرفته شده است. بهعنوان نمونه لیلیث که کهنالگویی با وجه نمادین شب است، در این مجموعه وجه تاریکبودن خود را از دست داده است.
مهدی رفیع، پژوهشگر و مدرس حوزه فلسفه معاصر غرب، مترجم و مؤلف آثاری در حوزه دلوزشناسی و شیزوکاوی، نیز پس از مروری بر ریشههای شعر بدون وزن ایران از هوشنگ ایرانی و تندر کیا، شعر فرزاد کریمی را در الگوی زبانی شعر دهه هشتاد طبقهبندی کرد.
از دیدگاه او کریمی در این دفتر وارد چالشهای زبانی نشده، شعر را بیش از آنکه بر بازیهای زبان استوار کند بر فراروی از هستیشناسی و زبانیت بنا کرده است.
رفیع در ادامه شعر کریمی را در رویارویی میان هستیشناسی و زبانیت، در میان انشعابهای گوناگون شعر نو فارسی از دهه سی به بعد و پس از هوشنگ ایرانی، در جانب یک هستیشناسیِ منتقد زبانیت قرار داد و گفت: اینگونه شعر میکوشد تا حدی زیاد وفاداری خود را به بیان روایی و شگردهایی حفظ کند که از رهگذر آنها زبان کار رسانایی معمول معنا را بهدرستی برعهده میگیرد. شاعر خود را با این دغدغه درگیر نمیکند که زبانی ضربهزننده و درتنده را برای هستیشناسیِ مادرانهی اشعار در این مجموعه انتخاب کند تا از اسطورهشناسیِ کهنالگوییِ مادر در شرق فاصله بگیرد. با اینهمه این مجموعه موفق میشود نوعی مادر منتشرِ هستی شناختی را جایگزین یک مادر فردی خانوادگی کند.
فریاد ناصری، شاعر، پژوهشگر ادبیات و فلسفه و مدیر نشر حکمت کلمه، سخنران پایانی نشست بود.
او سنت را سازمانی معناساز دانست نه آن مادهی خامی که انسان درون آن غوطهور است. در دل این سازمان، چیزی وجود دارد بهنام تشخص یا هویت فردی. الگوهایی که این هویت را به فهم درمیآورد، تأکیدش بر خودشدن است. در پس این خودبودن نفی دیگری است. اما چنین چیزی قابل رخدادن نیست. در دل سنتی که زیست میکنیم، نمیشود به نفی کامل دیگری پرداخت. از دید ناصری این مجموعهشعر در دل سنت مرثیهسرایی قرار میگیرد. سنت دیگری که در این کتاب قابل مشاهده است، سنت شعر گفتار است.
وی گفت: زبان کریمی در گفتوگو با زبان شاعران پیشین و نحلههای گوناگون شعری از شعر گفتار و عباس صفاری و دیگران است و چنین گفتوگویی محصول جسارت شاعر در بهرهگیری همزمان و درزمان این زبانهای متفاوت است، بهویژه بر برجستگی زبان شعر گفتار در شعرهای این مجموعه جاهایی حتی بهطور مستقیم قابل مشاهده است. سنت دیگر، سنت متون مذهبی و عرفانی است با تلمیحات و اشارههایی که در شعرها قابل دیدن است. ناصری مادر را در این مجموعه نهفقط یک مادر متعارف، که مجموعهای از امکانها برشمرد که وقتی مادر متعارف به غیاب میرسد، آن امکانهای دیگر بروز میکنند. این امکانها همانا حضور در دنیای قصه و پریوارگی است. استعارههای خروش و بلندشدن ازجمله استعارههایی است که مادرِ شعرهای کریمی را از آن مادر متعارف جدا میسازد و بهسوی سویهای از رازها، قصهها و گشایشها رهنمون می شود.
محمود جعفری دهقی، استاد ایرانشناسی دانشگاه تهران، نیز در فرازهایی کوتاه به پارهای اسطورههای مطرحشده در مجموعه و بنیادهای آنها اشاره کرد.
وی با بیان فلسفه زندگی برگرفته از اسطورههای ایرانی، به نگاه ویژه شاعر به پلیدی مرگ و نیز به نقش پری در اسطورهشناسی ایرانی پرداخت.
برزو گوران، شاعر معاصر نیز در گفتاری کوتاه شعرهای مجموعه حاضر را یک سمفونی معرفی کرد که موومانهای گوناگونی در آن قابل تشخیص است. او این مجموعه را اتفاقی در دنیای شعر فارسی دانست که بدون درافتادن در تصنع توانسته ویژگیهای گوناگون مادری را در شعر خود بیاورد.
او نقش عاطفه را بسیار پررنگتر و دارای اهمیتتر از شگردهای شاعری دانست که هربار به یک مد برای شاعری در دورهای تبدیل میشود.
مجموعهشعر «رؤیای زنی سبکبال که از شب خیال میگذشت»، ششمین مجموعهشعر فرزاد کریمی است که بهتازگی در نشر ثالث منتشر شده است.
نظر شما