به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در مشهد، هفتادونهمین نشست هفتگی «عصرداستانمشهد» عصرچهارشنبه با حضور تعدادی از داستاننویسان جوان و پیشکسوت در محل نگارخانه رضوان این شهر و با مرور و بررسی داستان کوتاه «شامخانوادگی» به قلم «کازوئهایشیگورو»
برگزار شد.
نویسندهایبا جایزه بوکر و نوبل
نگارتشکری دبیر نشستهای «عصرداستانمشهد» در این جلسه با بررسی این داستان گفت: کازو ایشیگورو نویسنده انگلیسی ژاپنیتبار و یکی از شناخته شدهترین نویسندگان معاصر انگلستان است که خانواده او وقتی پنج ساله بود، به انگلستان مهاجرت کردند. ایشیگورو مدرک کارشناسی خود را در زبان انگلیسی و فلسفه و مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته نویسندگی خلاق از دانشگاه انگلیای شرقی دریافت کرده است.
وی همچنین با اعلام اینکه او در سال ۱۹۸۶ برای کتاب «هنرمندی از جهان شناور» برنده جایزه وایتبرد و در سال ۱۹۸۹ برای کتاب «بازمانده روز» برنده جایزه بوکر شده است، افزود: ایشیگورو همچنین برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۱۷ نیز می باشد.
تشکری با اشاره به اینکه رمانهای «بازمانده روز» و «هرگز ترکم مکن» از این نویسنده به صورت فیلم سینمایی درآمده اند، ادامه داد: از بین آثار این نویسنده کتابهای «وقتی یتیم بودیم» و «هرگز ترکم مکن» نیز به فهرست نهایی جایزه بوکر راه یافتند و در سال ۲۰۰۸، مجله یتایمز او را در رده ۳۲ در بین ۵۰ نویسنده برتر انگلیسی از سال ۱۹۴۵ قرار داده است.
خلاصهایی از داستان شام خانوادگی
همچنین در جلسه خلاصه این داستان به صورت مطرح شد: «شام خانوادگی نوشته کازوئو ایشیگورو داستان کوتاهی است که از جوانی خبر میدهد که از خانه پدری اش در ژاپن دیدار میکند. او آن شب برای شام به خانه میآید و خاطرات ناگوار و دشواری را از کودکی برای او یادآوری میشود.
مادر این جوان مرگ ترسناکی از خوردن ماهی مسموم به نام فگو داشت و شوهر، پسر و دختر خود را تنها گذاشت. پدر این پسر، جانباز جنگ جهانی دوم و هنوز از مرگ همسرش غمگین است. این داستان از طریق مکالمات و خاطرات مشترک بین پسر، پدر و خواهر به اشتراک گذاشته می شود. خانواده کاملاً رسمی هستند و فقط دختر وقتی پسر به خانه می آید نشانه ای از نشاط و سرزندگی را ابراز می کند.
او اغلب در اطراف برادرش می خندد. نماد داستان چاهی قدیمی در حیاط خلوت بیرون از خانه پدر است. وقتی خواهر و برادر به چاه برمی گردند، در مورد روحی (زن مسن در یک کیمونو سفید) شوخی می کنند، اما پسر هنوز قسم می خورد که سالها پیش بصیرت بینایی داشته است. هنگامی که شام آماده شد، سکوت زیادی به وجود می آید که پدر همچنان ماهی را به عنوان یک وعده غذایی بچه ها می دهد. پدر می خواهد پسرش مدت طولانی در ژاپن با او بماند و هر وقت مکالمه ای مبنی بر بازگشت پسرش به کالیفرنیا مطرح شود، او را مجاب می کند که در خانه بماند.»
آغاز درخشان و پرماجرای داستان
ایشیگورو این داستان را با آغازی درخشان و با این ماجرا آغاز میکند:
«فوگو یک جور ماهی است که در ژاپن، در سواحل اقیانوس آرام میگیرد. این ماهی برای من منزلت مخصوصی دارد، چون مادرم با خوردن همین ماهی مرد. زهر این ماهی در غدههای جنسی اوست، داخل دو کیسه نازک. وقت آماده کردن ماهی، این کیسهها را باید با احتیاط برداشت، چون کوچکترین ناشیگری سبب میشود زهر به داخل رگها نشت کند. متأسفانه به این سادگی نمیتوان گفت که این عملیات با موفقیت انجام گرفته است یا نه. پس از خوردن معلوم خواهد شد.
زهر فوگو به طرز وحشتناکی دردناک و تقریباً همیشه کشنده است. اگر قربانی ماجرا ماهی را شب خورده باشد، در طول خواب با درد دست و پنجه نرم میکند، چند ساعتی بیتاب از این دنده به آن دنده میغلتد و صبح دیگر مرده است.
این ماهی پس از جنگ در ژاپن شهرت زیادی به هم زد. تا زمانی که قوانین سختگیرانهای وضع نشده بود، انجام دادن عملیات مخاطرهآمیز درآوردن کیسه در آشپزخانه منزل و بعد دعوت کردن از همسایگان و دوستان نزدیک برای شرکت در ضیافت شام، کار خیلی طبیعی و متداولی بود.
مادرم که مرد، من در کالیفرنیا زندگی میکردم. رابطه من با پدر و مادرم در آن زمان تیره بود و در نتیجه، تا دو سال بعد که به توکیو برگشتم، از اوضاع و احوال مربوط به مرگ او چیزی نمیدانستم. ظاهراً مادرم همیشه از خوردن فوگو طفره رفته بود، ولی در این مورد بخصوص که یکی از همکلاسیهای قدیمیاش او را دعوت کرده بود و او نمیخواست دلخورش کند، استثنا قائل شده بود. پدرم در طول راه فرودگاه تا خانهاش در ناحیه کاماکورا، این جزئیات را برای من تعریف کرد. غروب بود که رسیدیم غروب یک روز آفتابی پاییز....»
هیچ واقعهای مستقیم روایت نمیشود
دبیر نشستهای «عصرداستانمشهد» در ادامه این نشست در خصوص این داستان گفت: داستان با شروع و پایانی درخشان همراه است که هیچ واقعهای را با بیانی مستقیم برایمان روایت نمیکند. این مخاطب است که میتواند موشکافانه از لابه لای روایتهای تصویری مه آلود نویسنده به آنچه در داستان میگذرد، وقوف پیدا کند.
تشکری خاطرنشان کرد: مخاطب باهوش حالا میداند داستان شام خانوادگی به فوگو گره خورده است، بعدتر هر چه از آغاز داستان فاصله میگیریم در میانه، بیشتر با معضلات خانوادگی راوی روبه رو میشویم. پدر ورشکسته پسرش را از آمریکا به ژاپن فراخوانده و دخترش را هم که قصد رفتن از کشور دارد را به خانه میکشاند تا با هم در یک شام خانوادگی، ماهی بخورند! بعد از شام، هم پدر از برنامههای سال آینده حرف میزند و داستان در فضایی آرام به پایان میرسد. فضایی که مخاطب میتواند در ناتمامی آن صبح فردا را ببیند که اعضای خانواده همگی مردهاند.
وی یادآور شد: ایشی گورور در این داستان نشان میدهد سنتهای جامعه ژاپن و فاجعه ورشکستگی و ناامیدیهای بعد از دوران جنگ جهانی، جامعه را به چه وضعیتی کشانده، وضعیتی که در آن سنت به خود اجازه میدهد برای آینده تصمیم بگیرد و حق حیات دیگر اعضای خانواده را هم بگیرد تا ننگ ورشکستگی بر پیشانی شان حک نشود!
وی گفت: این داستان زاویه دید اول شخص دارد و راوی آن پسر خانواده است که این انتخاب بسیار هوشمندانه ای است تا از این طریق خواننده از ذهنیات پدر آگاه نشود و همین به فضای رازآلود داستان بیشتر کمک کند.
پایان مبهم داستان و فضاسازی بهجا
تشکری اضافه کرد: در این داستان مثلثی از شخصیت ها داریم که در واقع سه راس این خانواده هستند که کاملاً با هم متفاوتند؛ پدر که فردی منظم و سنتی است. پسر که تحصیلکرد و روشنفکر است و دختر که مدرن، ماجراجو و بازیگوش است.
وی گفت: پایان مبهم این داستان از نکات قابل توجه آن است که نویسنده اجازه می دهد مخاطب برداشت های مختلفی را برای آن در نظر بگیرد.
دبیر نشستهای «عصرداستانمشهد» در پایان گفت: فضاسازی در این داستان بسیار به جا و متناسب با فضای حاکم بر داستان است که شروع داستان را غروب فصل پاییز در نظر گرفته و متناسب با فضای سرد حاکم بر خانواده و مشکلاتی که با ورشکستگی و فوت مادر خانواده همگونی دارد.
به گزارش ایبنا در ادامه این نشست در بخش داستان اعضا نیز داستان «جایی برای خوابیدن» به قلم «آزاده پدرام فر» خوانش و مورد بررسی قرار گرفت و نکات مورد نظر عنوان شد.
نشستهای عمومی «عصرداستانمشهد» روزهای چهارشنبه هرهفته بهصورت رایگان میزبان همه علاقهمندان به این حوزه در مشهد، کوهسنگی ۱۷، مکتب هنررضوان است.
نظر شما