سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران ایبنا: محمدمیرکیانی نویسنده و قصهنویس حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. از او تاکنون بیش از ۸۰ کتاب منتشر شده که در این ۸۰ کتاب، حدود ۸۰۰ قصه وجود دارد و در ۶ کشور منتشر شده است. مخاطبان امروز بیشتر او را با مجموعه دهجلدی «قصه ما مثل شد» می شناسند که پویانمایی آن نیز در رسانههای بصری تولید شده است. کتاب «قصه ما مثل شد» به عنوان کتاب سال برگزیده شد و به زبان چینی و استانبولی نیز ترجمه شده و به زودی یک میلیونی شدن فروش کتاب جشن گرفته میشود. مخاطبان قدیمیتر رسانه، میرکیانی را با مجموعه «قصههای ظهر جمعه» رادیو میشناسند که به عنوان سردبیر و قصهنویس این مجموعه داستانی بود. وی در دورههایی نیز مدیر گروه کودک شبکه یک، دو، جامجم، مدیر کل انتشارات کانون پرورش فکری کودک و نوجوان و … بوده است. خبرنگار ایبنا با این دغدغه که چرا عمده نویسندگان امروز با وجود پشتکار در جلب نظر مخاطب معمولاً ناموفق هستند، با محمد میرکیانی گفتوگو کرد.
این نویسنده پرکار ادبی، بزرگترین آسیب در حوزه نویسندگی خصوصاً داستان را در اطلاع نداشتن نویسندگان ما از حوزه فرهنگ و تاریخ ایران دانست و اذعان کرد: نویسندگان تازهکار ما عمدتاً مطالعه و شناخت کافی از تاریخ و فرهنگ ایرانی ندارند و فکر میکنند برای نوشتن، یادگیری سبک و ساختار داستاننویسی کافیست و بیشتر به خواندن رمانها و داستانهای خارجی روی میآورند که کمترین پیوند را با فرهنگ و تاریخ ایران دارد. در صورتی که برای نوشتن، باید به سراغ تاریخ و متون کهن ادبی ایران بروند؛ کتابهای مثل تاریخ بیهقی، تاریخ مسعودی و همچنین متون دیگر تاریخی که به ورزیده شدن قلم نویسنده و آگاهی جامعاش نسبت به ریشههای فرهنگ ایرانی کمک میکند.
او ادامه داد: شاید فکر کنید مخاطب امروز رسانه، با اسطوره، آئین و نمادهای ایران به مثابه تاریخ بیگانه است پس لزومی هم ندارد که نویسنده به آنها آگاه باشد و اگر ارجاع دهد، مخاطب امروز با آن مضامین ارتباط نخواهد گرفت اما اینگونه نیست. بر اساس تئوری ضمیر ناخودآگاه جمعی یونگ، افراد یک جامعه در هر دورهای میراثدار فرهنگ و عقاید یک جامعه به معنای یک تجربه زیسته مشترک هستند. بنابراین این آگاهیها در قسمت ناخودآگاه و یا پنهان مغز فرد به فرد جامعه وجود دارد، در این میان نویسنده با مطالعانه آگاهانه از تاریخ و ادبیات و با تسلط به قصهها و آئینهای ایران باستان میتواند با ارجاعی هوشمندانه، بخشی از این ضمیر ناخودآگاه پنهان را در فرازهایی از داستان خود آشکار کند.
وی درباره مواجه مخاطب با مولفههای کهن ادبی درآثار جدید افزود: اتفاقی که در این میان بین مخاطب و نویسنده میافتد این است که مخاطب با شنیدن قصه شما که ریشه در فرهنگ و تاریخ کهن ایران دارد، حس آشنایی و همدلی میکند و با اثر همراهی میکند. در واقع اتصال و پیوند اصلی در اعماقی اتفاق میافتد که شاید برای خود مخاطب هم روشن نباشد.
او با اشاره به تجربه ۱۱ ساله خود در نگارش قصههای ظهر جمعه ادامه داد: این قصهها به گونهای نوشته شدند که نه من و نه مخاطب احساس خستگی و تکراری شدن مضامین را نداشت و در واقع مطالعات و شناختی که من از متون کهن ادبی داشتم در داستان پردازی به من کمک میکرد.
میرکیانی به نویسندگان ادبی پیشنهاد داد: نویسندگان علاقهمند آثار سعدی، مولانا و اشعار فارسی که مملو از نصایح، حکایت و مثلهاست را بخوانند. البته میدانم که خواندن متون کهن ادبی فارسی نیاز به صبر بردباری دارد، اما نباید دلسرد شد و به نظرم برای نویسنده شدن، خواندن این آثار راهگشاست. خواندن این آثار ضمن اینکه دانش نویسنده را در نسبت با ادبیات بالا میبرد، به شناخت ما از فرهنگ بحری عمیق میانجامد. چرا که بعضی ویژگیهای فرهنگی، زمان و مکان ندارند و به نوعی همهزمانی و همهمکانیاند. اتفاقاً با مسلط شدن و از خلال عبور مرورهای فرهنگی، میتوان اصالتهای ریشهدار ایرانی را کشف کرد که در هر دوره با توجه به زمان بازآفرینی شده و با تجدید ظهور و حضور پیدا میکند. مضامینی مانند محبت، کمک، فداکاری و توجه به نیازمندان که همیشه هست اما ممکن است شکل آن تغییر کند. مثلاً قبلاً مستقیم به مستمندان کمک میکردیم اما امروز با پیامک، واریز وجه و یا کمپهای حمایتی کمک به مستمندان را داریم و نکته اصلی اینجاست که نویسنده باید توجه خود را روی همین تحرکات ساده معطوف کند.
او درباره فعالیت خود درحوزه آموزش و تدریس داستاننویسی، افزود: به صورت جسته و گریخته کلاسهای را در طول این سالها برگزار کردم اما بهصورت ثابت و ادامهدار نبوده است.
وی در پاسخ به اینکه آیا فکر نمیکنید لازم است میراث و تجربههای خود را در نویسندگی با اهتمام بر امر آموزش به نسل بعد منتقل کنید، گفت: فکر میکنم که در این باره کمی کوتاهی کردم. اما در برنامهریزی آینده، به صورت فصلی جدید به آن خواهم پرداخت.
محمد میرکیانی در پایان درباره چالشهایی که در آموزش به نسل امروز وجود دارد اضافه کرد: در نسل جدید، صبر و حوصله، بردباری و پشتکار کمتر است، شاید یکی از دلایل آن مانوس شدن این نسل با فضای مجازی و فضای پر طمطراق اما توخالی آن باشد. در دوره ما مطالعه با صبر و حوصله و اشتیاق بیشتری همراه بود، به همین منظور با اینکه به وظیفه خود در امر آموزش واقف هستم، اما رویارویی با این نسل را نیز از مشکلات راه میدانم.
نظرات