دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۶
صدای تاریخ در «او باید فرمانده باشد» خواندنی شد

به مناسبت سالگرد شهادت سردار حسین همدانی بخشی از رمان «او باید فرمانده باشد» را منتشر کردیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ رمان «او باید فرمانده باشد» برگرفته از خاطرات و زندگی سردار شهید حاج حسین همدانی به قلم نجمه کتابچی است که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

نگارش این کتاب، بر اساس پیشنهاد و ایده اولیه خود شهید همدانی صورت گرفته است. آن شهید سرفراز، در دوران حیات خویش، خاطراتش را در مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ثبت رساند. او به هنگام ضبط یادمانده‌های خویش تاکید داشت این خاطرات در قالب داستانی عرضه شود. رمان «او باید فرمانده باشد» ماحصل این توصیه شهید است.

در پشت جلد این کتاب به نقل از شهید سردار همدانی می‌خوانیم: «بنده حقیر، حسین همدانی، شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف می‌‎کنم که وظایف خودم را به خوبی انجام ندادم و بعضی موقع‌ها این نفس سرکش سراغ من می‎‌آمد و مرا گول می‎زد، وسوسه می‎‌شدم، نق می‎‌زدم، در درونم اعتراض ایجاد می‌شد اما خدا مرا کمک می‌کرد، متوجه می‌شدم، پشیمان می‌شدم، توبه می‌کردم و از خدا طلب عفو و بخشش می‌کردم و مرا می‌پذیرفت و این اواخر هم خیلی دلم هوای رفتن کرده بود. خدا کند که در موقع جان دادن راضی باشد خدای مهربان و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خودم.»

نجمه کتابچی، نویسنده در مقدمه این رمان می‌نویسد: «روزی که برای اولین بار تصمیم گرفتم داستان بلندی از خاطرات سردار شهید حسین همدانی بنویسم، برای این کار انگیزه کافی نداشتم. به گمانم کتابخانه‌های ما از این دست کتاب‌ها لبریز و کتابفروشی‌های ما اشباع بودند. مگر اینکه حرف نویی برای گفتن وجود داشته باشد، فراتر از سلوک و سیاق زندگی فردی و حتی اجتماعی شهید، که می‌بایست این حرف نو را از لابه‌لای خاطره‌ها و داستان زندگی سردار پیدا می‌کردم.

بعد ناگهان آن اتفاق خوب افتاد و دوستان همکار در مجموعه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، از این واقعیت پرده برداشتند که از ابتدا هم خواست سردار از بیان خاطرات در مجموعه مرکز اسناد، نگارش زندگینامه و روایت داستانی نبود. بلکه روابط گسترده‌ی سردار با اشخاص گوناگون، مواجهه با اندیشه‌های متعدد و حضور ایشان در برهه‌های حساس و پراتفاق تاریخی، این دغدغه را برای ایشان ایجاد کرده بود که داستانی از روزگار پرتلاطم ایشان نوشته شود و از خاطرات ایشان برای فضاسازی و تسهیل کار استفاده شود.

حسین همدانی به‌دنبال دیده‌شدن و شنیده‌شدن حرف‌هایش نبود، او به‌دنبال شنیده‌شدن صدای تاریخ و دیده‌شدن حقیقت بود. می‌خواست در قالب خاطرات، تاریخ از سر گذرانده را تشریح کند و ادبیات روزگار ما را با شرح این سال‌های بی‌بدیل غنی کند. او معاصر شخصیت‌های بسیاری بود و خاطرات بکری داشت و با اینکه آن زمان در سوریه و در مقابله با داعش ملعون می‌جنگید، در میان خاطراتی که برایمان می‌گفت، اشاره‌ای به داعشیان نداشت. حسین همدانی از بیان این مطالب در مرکز اسناد، دغدغه‌ای داشت به نام «انقلاب اسلامی».

روزی که من برای نوشتن کتابی از خاطرات سردار شهید حسین همدانی اعلام آمادگی کردم، هنوز چندماهی از شهادت سردار نگذشته بود، جریان‌ها و چالش‌های فکری با این روزها متفاوت بودند و طبیعتاً تصمیم من برای نوشتن داستانی با موضوع مبانی فکری و اندیشه انقلاب اسلامی چندان مفید و لازم به‌نظر نمی‌رسید. اما من تصمیمم را گرفته بودم. در ازای شخصیتی که در جوانی شیفته دکتر علی شریعتی، آخوند ملاعلی معصومی همدانی و شهید آیت‌الله مدنی شده بود، در وانفسای ایدئولوژی‌ها ولایت فقیه را به‌عنوان برترین و مترقّی‌ترین مکتب فکری برگزیده بود، در سایه رهبری تاریخ‌ساز خمینی کبیر، طعم پیروزی را چشیده و در غائله کردستان و همدان و عملیات مرصاد دوشادوش چهره‌های شاخص جنگ هشت ساله جنگیده بود، کاری جز این از من ساخته نبود. هرچند نگارش این کتاب مستلزم مطالعات پیوسته و طولانی و عمیق از منابع متعدد بود که پنج سال به طول انجامید!

ممکن است به‌نظر عجیب بیاید، اما درست در محضر این حقیقت قرار گرفتم که نسل انقلاب اسلامی، برخلاف آنچه گفته می‌شود و کوشیده می‌شود که احساساتی و هیجان‌زده به‌نظر بیایند، بسیار ساعی و اهل مطالعه بودند. خواندن و دانستن برای آنها بزرگ‌ترین فضیلت بود و رفاه و آسایش برایشان هرگز اولویت، بلکه مطلوب هم نبود و این اصلی‌ترین دلیل دوام و بالندگی انقلاب اسلامی است. انقلابی که سربرآورده از میان مکاتب فکری است و در نبرد بین عقیده‌ها به پیروزی رسیده است، هیچ تناسبی با منافع مادی و تأمین نیازهای جسمی انقلابیون ندارد، آنها هدفی والاتر از تأمین خود داشتند و این دقیقاً عکس آن چیزی است که این روزها از آن داد سخن می‌رود. نه! روح انقلاب اسلامی به‌هیچ‌وجه ریشه‌کنی فقر و ایجاد رفاه نبود! بلکه قلع‌وقمع ریشه‌های ایجاد فقر و بی‌عدالتی و حذف هر مانع دیگری که در مسیر بالندگی جامعه برای تحقق مدینه‌ی فاضله واقع شود، بر مبنای نظریات اندیشمندانِ مسلمان پشتوانه‌ی این قیام تاریخی بود.

به جرأت می‌گویم که از این کتاب بسیار بیشتر از هر کتاب دیگری آموختم، زیرا برای آن بسیار خواندم و شنیدم و پرسیدم. ارزش مجاهدت و مطالعه را درک کردم و از شما خواننده‌ی عزیز هم درخواست می‌کنم که چنین باشید. شاید نگاه شما به مفهوم یک انقلاب و شکل‌گیری آن و جنس مطالبات از آن تغییر پیدا کند. امیدوارم این کتاب بتواند «تا حدی» رضایت سردار شهید ما و سایر شهدای یادشده در این کتاب را به دست آورد و باب خیری باشد برای رغبت بیشترِ مخاطبین کتاب در راستای مطالعه «مبانی اندیشه‌ای انقلاب اسلامی».

بی‌شک همان‌طور که گفته شد، این کتابْ «داستانی برگرفته از خاطرات سردار شهید» است و الزاماً تمامی شخصیت‌ها و وقایع منطبق بر واقعیات نیستند. اما من چنین ادعا می‌کنم که هیچ جعل تاریخی در مورد «وقایع و چهره‌های شناخته‌شده» حاضر در این کتاب، از شهدای انقلاب و دفاع مقدس گرفته تا بنی‌صدر و رجوی و نمایندگان مجلس، صورت نگرفته است و تمامی مطالب و نقل‌قول‌ها و توصیف‌ها کاملاً منطبق بر «تاریخ مکتوب» است.

باور داریم که انقلابی بسیار عظیم‌تر و عمیق‌تر بر مبنای اندیشه‌هایی خالص‌تر و غنی‌تر پیش‌رو داریم و لازم است برای آن انقلاب نهایی در رکاب آخرین حجت خداوند، به سلاح اندیشه و ایمان تجهیز بشویم. ما میراث صیادشیرازی‌ها و حسین همدانی‌ها و قاسم سلیمانی‌ها را دیده‌ایم که امنیت و ثبات و اقتدار بود و این «ما» هستیم، فقط ما که می‌توانیم از این اقتدار به پیشرفت برسیم و به آن «مدینه‌ی فاضله‌ی موعود». آری دوستان! دعوت ما را در این کتاب بپذیرید. باید قوی شویم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها