به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نشست بررسی «درخت تنها» با حضور حامد جلالی مولف و حمید بابایی منتقد ادبی دوشنبه ۱۶ مهرماه در سالن اوستا حوزه هنری برگزار شد.
حمید بابایی، منتقد ادبی گفت: کارهای مختلفی درباره ادبیات داستانی در قالب خاطرات شفاهی انجام شده و حوزه هنری یکی از پرچمداران ادبیات شفاهی جنگ است و من یکی از منتقدان حوزه ادبیات شفاهی هستم. چون به نظرم کارهایی که صورت میگیرد، اگرچه کارهای ارزشمندی در آن پیدا میشود، اما به لحاظ کیفی کارها افت پیدا کردهاند و این لطمه شدیدی به ادبیات شفاهی میزند.
وی افزود: یکی از آسیبهای خاطرات شفاهی جنگ این است که وقتی افراد به پروسه خاطرهنویسی ورود میکنند با احترام به مولفان و نویسندگان زن ادبیات جنگ که بخش عمدهای از خاطرات جنگ را زنان مینویسند، باید بگویم چون بسیاری از آنها فضای جنگ را نمیشناسند و وقتی در زمینه جنگ مینویسند، متن آنها اشتباهات زیادی در زمینه اطلاعات دارد. به نظرم باید به این افراد خاطرهنگار یا برگردان خاطره گفت. چون نویسنده نیستند و اصولاً نویسنده جهان دیگری دارد و بحث نوشتن برایش خیلی جدی است.
این منتقد ادبیات جنگ با اشاره به نکته مثبت کتاب «درخت تنها» اظهار کرد: بسیاری از افرادی که خاطرات شفاهی جنگ را گردآوری میکنند فقط صحبتهای راوی را مینویسند و دخل و تصرفی در متن ندارند. در بسیاری از خاطرات شفاهی، متن ناقص یا اطلاعات آن غلط است. اما در کتاب «درخت تنها» با کتابی روبهرو هستیم که وقتی درباره یک عملیات یا تفحص شهدا صحبت میکند ابتدا اطلاعاتی درباره آن عملیات به مخاطب ارائه میدهد.
حمید بابایی گفت: در این کتاب، مولف به عملیات خیبر میپردازد که عملیات مهمی است. ما در این عملیات شکست خوردیم و مناطقی را از دست دادیم و مولف با احاطه به موضوع، اطلاعاتی درباره چرایی شکست عملیات به خواننده منتقل میکند. از این رو به نظرم بزرگترین حسن «درخت تنها»، ارائه اطلاعات به مخاطب است که چه اتفاقی، کجا به چه شکل روی داد.
وی با ارائه چند پیشنهاد ادامه داد: من دوست داشتم به جای «درخت تنها» نام کتاب «تنها درخت» بود. چون به خصوصیت این آدم و کتاب این اسم بیشتر میآید. به نظرم کتاب درخت تنها نوشته حامد جلالی اثر محترمی است و اثر بسیار خوبی در زمینه دفاع مقدس است، اگر درست خوانده و درست به آن پرداخته شود. کتاب قهرمانسازی پوشالی ندارد. آدم کتاب شخصیتی است که ما میتوانیم به او نزدیک بشویم و تا حدودی او را درک کنیم.
حمید بابایی گفت: «درخت تنها» کتابی خواندنی است. بسیاری از خاطرات شفاهی جنگ با احترام به نویسندگان و مولفان، قابل خواندن نیستند. چون بسیار شعار زده هستند و نثر بسیار ضعیفی دارند و خاطرات شنیده شده عیناً پیاده شدند. این آثار فضاسازی ندارند و اطلاعاتشان هم بسیار دمدستی است.
شگرد نوشتن از مردی کم حافظه
حامد جلالی، مولف کتاب «درخت تنها» گفت: اتفاقی در ایران افتاد و آن هم راهاندازی کنگره شهدا در استانهای مختلف بود. در کنار کنگره بحث گردآوری و انتشار خاطرات شهدا و جانبازان هم مطرح شد تا تاریخ شفاهی ادبیات دفاع مقدس زنده نگه داشته شود. در استان قم هم این کنگره برگزار شد و یک ناشر مسئولیت انتشار سی تا چهل اثر را به عهده گرفت.
او افزود: در میان افرادی که قرار شد خاطرات شفاهی آنها گردآوری شود، شخصی به نام حاج حسین برزگر بود. حاج حسین فرد معلولی بود که در نوجوانی تصمیم میگیرد که به جنگ برود. او به جنگ میرود و یکی دو بار هم اخراج میشود و پس از اتمام جنگ، همچنان در منطقه میماند و شروع به تفحص میکند که در آن موقع تفحص چندان معنی نداشت. او بعدها تبدیل به یکی از بهترین نیروهای تفحص میشود که امروز همچنان مشغول تفحص است.
این مولف بیان کرد: حاج حسین، فردی بیشیله پیله با خاطرات جذاب بود اما مشکلاتی داشت و دو سه مسئله خیلی بد در زندگیاش اتفاق افتاده بود که نمیتوانست خاطراتش را به یاد بیاورد. در کنگره شهدای قم قرار شد خاطرات شفاهی او گردآوری شود و قرعه به نام من افتاد. هر چند گردآوری و بیرون کشیدن خاطرات حاج حسین کار راحتی نبود و باید با پژوهش و سفر به منطقه خاطراتش استخراج میشد.
حامد جلالی گفت: محمد حسنی، رئیس وقت انتشارات جمکران با استخاره گرفتن، پژوهش و تألیف خاطرات حاج حسین را به من سپرد. من بابت این کار دستمزد خوبی گرفتم، اما نسبت به سایر کارهایی که در کنگره شهدای قم انجام شد و دو ماه صرف نوشتن آنها شد، چهارده ماه زمان برای نوشتن خاطرات شفاهی حاج حسین برزگر صرف کردم و برای دریافتن چندوچون خاطرات دو بار به منطقه سفر کردم و با بچههای تفحص همراه شدم.
او ادامه داد: در پژوهش و تألیف خاطرات حاج حسین نوآوریهایی انجام دادم تا بتوانم خاطراتش را بیرون بکشم که خود ناشر هم شگفتزده شده بود.
نویسنده کتاب «وضعیت بیعاری» عنوان کرد: وقتی حاج حسین به جنگ رفت، او را به بخش تعاون فرستادند و او در پخش کارت و پلاک مشغول شد. در این بخش شهدا را شناسایی، کفن و آماده دفن میکردند. برای همین پس از پایان جنگ نیروی خوبی برای بخش تفحص به شمار میآمد. حاج حسین در لشکر ابیطالب قم که زمانی پنج استان را دربرمیگرفت کارت و پلاک رزمندگان زیادی را بین آنها پخش میکرد. او آن موقع حافظه عجیبی داشت و بسیاری از شهدا را هم میشناخت.
حامد جلالی گفت: متاسفانه در یکی از تفحصها، حیوان وحشی (شاید شغال) به حاج حسین حمله میکند و او از ناحیه فک آسیب میبیند. پس از آن هم کرونا گرفت که منجر به از دست دادن حافظهاش شد و من وقتی برای مصاحبه با او رفتم در چنین وضعیتی بود. بنابراین در چنین شرایطی با او مصاحبه کردم و در زمان مصاحبه حس این بودم که اطلاعاتی که به من میدهد پس و پیش میشود.
وی افزود: برای رفع این مشکل سعی کردم ابتدا مکان اتفاقات را مشخص کنم و از روی نقشه اطلاعات را دنبال کنم. پس از آن درباره اتفاقات نام افرادی را که در کنارش بودند، جویا شدم و سعی کردم اتفاقات را از آنها هم بشنوم. در کنار آن عکسها و دستنوشتههایش را تدوین کردم و همیشه با خودم میبردم تا با آنها پیش بروم. نکتهای که باید اشاره کنم مسئولان کنگره شهدای قم اصلاً همکاری خوبی برای گردآوری اطلاعات این اثر با من نداشتند و من بدون مجوز و با تلاش خودم توانستم به برخی مناطقی بروم که حاج حسین در آنجا تفحص کرده بود.
این پژوهشگر بیان کرد: در کتاب از شیما حرف زدم که زن معلول عراقی است و از ناحیه پا مجروح شده و ایرانیها به او کمک میکنند. در برخی مکانهایی که حاج حسین تفحص کرده، شیما حضور دارد. او دستهای از عراقیها را رهبری میکند که سراغ ضایعات میگردند. چون ایرانیها به او کمک کردند و برایش پای مصنوعی درست کردند، او اطلاعاتی درباره اشیایی به حاج حسین میدهد که متعلق به شهدای ایرانی است. گروه تفحص سراغ آن اشیا میرود و تعدادی از شهدا را پیدا میکنند. این شهدا متعلق به حادثه تنومه هستند، همان شهدایی که به طرز فجیعی از سوی عراقیها به شهادت رسیدند و پیکرشان مدفون شد.
حامد جلالی گفت: شیما به حاج حسین میگوید که در حال پیدا کردن پوکه بوده که اشیایی پیدا کرده که احتمالاً متعلق به شهدای ایرانی است. پس از این اطلاعات گروه تفحص سراغ اشیا میرود و پیکر شهدا را با وضعیت اسفناکی پیدا میکنند. در واقع پیکر شهدای تنومه را مدیون شیما هستیم. متأسفانه درباره این حادثه چندان صحبتی نشده است.
نظر شما