سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ سینمای مقاومت در ایران، با محوریت مبارزه با ظلم و ایستادگی در برابر دشمنان، ریشهای عمیق در تاریخ سیاسی و فرهنگی کشور دارد. این سینما به طور ذاتی با فیلمهای قهرمانمحور، پیوند خورده است؛ آثاری که قهرمانانشان با نظامهای ارزشی و اعتقادی استوار، در برابر تهدیدهای خارجی و داخلی مقاومت میکنند. قهرمانهای این داستانها، اغلب پس از تجربه سختیهای متعدد، با امیدی نو به میدان بازمیگردند و نمادهایی از قدرت، پایداری و باور به پیروزی میشوند. اما چالشهای بسیاری در مسیر شکلگیری و توسعهی این نوع سینما وجود دارد که آن را از اهداف اصلیاش دور کرده است. در حوزه فرهنگ، سینمای مقاومت نهتنها باید توانایی بازنمایی ارزشهای محوری مقاومت و رشادتهای افراد را داشته باشد، بلکه باید بتواند جایگاه ایران بهعنوان رهبر این جریان در عرصه هنر را هم به نمایش بگذارد. با این حال، سینمای ایران در سالهای اخیر با مشکلات جدی در این زمینه مواجه بوده است. از یک طرف، برخی فیلمسازان به سوی تفکرات غربگرایانه گرایش پیدا کردهاند و از موضعگیریهای ملی و مقاومت در برابر استعمار فاصله گرفتهاند. این گروه، با ذهنهای استعمارزده خود از موضعگیری در برابر شر مطلق اجتناب میکنند و حتی بهنوعی در تلاشاند تا چهره دشمنان را توجیهپذیر نشان دهند. این نگاه نه تنها با ارزشهای مقاومت در تضاد است، بلکه باعث میشود که سینمای مقاومت از دیدگاههای مهم و جهانی خود فاصله بگیرد. از سوی دیگر، مدیریت فرهنگی کشور نیز در سالهای اخیر با سیاستهای سفارشمحور خود، ضربههای جبرانناپذیری به سینمای مقاومت وارد کرده است. در حالی که انتظار میرود کارگردانان و فیلمسازان مستقل بتوانند با روایتهای اصیل خود، داستانهای مقاومت را به تصویر بکشند، فضای سینمایی ایران تحت تسلط آثاری قرار گرفته که بیشتر بر مبنای بودجههای دولتی و ارگانی ساخته میشوند. چنین آثاری عموماً فاقد عمق و اصالت لازماند، چرا که انگیزههای اصلی سازندگان آنها بهجای دغدغههای شخصی و تاریخی، در دریافت حمایتهای مالی و سفارشهای دولتی خلاصه میشود. این رویکرد به تدریج ارزشهای حقیقی سینمای مقاومت را کمرنگ کرده و آن را به ابزاری برای تبلیغات سیاسی بدل ساخته است. کتابهای مرتبط با مقاومت و پایداری نیز بخشی از این معضل فرهنگیاند. در ایران، آثار متعددی در زمینهی زندگینامهها و روایات مقاومت به نگارش درآمده است که بهخوبی میتوانند خوراک معنایی و فکری سینمای مقاومت باشند. این کتابها از تجربیات شهدا و مبارزان دفاع مقدس، مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی، تا خاطرات رزمندگان و حتی نوشتههایی با محوریت مسائل روز چون فلسطین و مقاومت لبنان را شامل میشوند. این کتابها میتوانند دستمایهای ارزشمند برای فیلمسازان باشند تا بهجای روایتهای کلیشهای و سفارشی، به درونمایههای واقعیتر و نزدیک به تجربهی مردم بپردازند. اما در عمل، این منابع بهندرت مورد توجه قرار میگیرند و جای خود را به آثار کممحتوای سفارشی دادهاند.
یکی از دلایل این کمبود توجه، فضای حاکم بر سینمای ایران است. سیاستهای سینمایی کشور باعث شده است که فیلمسازانی که توانایی خلق آثار مستقل را دارند، وارد این عرصه نشوند. این در حالی است که اگر فضای بازتری برای آثار مستقل فراهم شود، فیلمهای داستانی و مستند بسیاری میتوانند از دل این کتابها و روایات بیرون بیایند که در بازنمایی واقعی و تاثیرگذار محور مقاومت نقش مهمی ایفا کنند. نبود آثار مستقل با محوریت مقاومت، بهویژه در مواقع حساس مانند سالگردهای مهم، به وضوح نشاندهنده این چالشهاست. برای مثال، در آستانه سالگرد ۷ اکتبر، با وجود اهمیت این روز و نقش محوری ایران در مبارزه با اسرائیل، هیچ اثر سینمایی جدیای در این زمینه به نمایش در نیامده است. این مسئله نشاندهندهی کمبود حمایت از روایتهای مستقل و ضرورت تغییر رویکرد در سیاستهای فرهنگی است. اگر سینمای مقاومت بخواهد به اهداف خود نزدیک شود و بتواند نقش واقعی خود را بهعنوان صدای مقاومت و روایتکنندهی داستانهای مردم منطقه ایفا کند، نیاز به یک بازنگری عمیق در سیاستهای فرهنگی دارد. باید به فیلمسازان اجازه داده شود که از دل کتابها و روایتهای اصیل، داستانهای خود را بهگونهای خلق کنند که نهتنها همدلان جبهه مقاومت را جذب کند، بلکه بتواند زبان تازهای برای مخاطبان جهانی نیز ایجاد کند. در نهایت، سینمای مقاومت تنها در صورتی میتواند زنده و پویا باقی بماند که از سیاستهای سفارشی فاصله بگیرد و به دنبال روایتهای حقیقی و الهامبخش باشد.
نظر شما