دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۴
طلوع تاج کیانی و آغاز دورانی نو در ایران

خراسان‌رضوی - با تاج‌گذاری فریدون،که به عنوان اولین شهریار نیک‌سرشت شاهنامه شناخته می‌شود، فصل تازه‌ای از عدالت، نیکی و بخشش در ایران آغاز می‌شود.

‌سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ سیدجعفر علمداران، پژوهشگر، دکترای زبان و ادبیات فارسی و استاد دانشگاه: هفته قبل گفتیم فریدون پس از شکست ضحاک تازی در اول ماه مهر تاج کیانی برسر می‌گذارد و شهریار جهان می‌شود.

فریدون چون شد بر جهان کامکار
ندانست جز خویشتن شهریار
به روز خجسته سر مهر ماه
بسر برنهاد آن کیانی کلاه
پس از آن فرانک مادر فریدون از پیروزی پسر آگاه شده و در می‌یابد که روزگار ظلم ضحاک به پایان رسیده است:

فرانک نه آگاه بد زین نهان
که فرزند او شاه شد بر جهان
ز ضحاک شد تخت شاهی تهی
سرآمد برو روزگار مهی
پس آگاهی آمد ز فرخ پسر
به مادر که فرزند شد تاجور
نیایش‌کنان شد سر و تن بشست
به پیش جهان داور آمد نخست


اما دو نکته در این ابیات قابل توجه است، نکته اول فرخ پسر یا فریدون فرخ است که اولین شهریار نیک‌سرشت شاهنامه است و لقب فرخ می‌گیرد، فریدون نماد انسان خوب و نیک اسطوره ایرانی می‌شود. فریدون در زایش و پیدایش و رشد و بالندگی و فرخ بودن و فرخ ماندن از اولین شهریاران نیک شاهنامه است.

پیش از او کیومرث و سیامک و هوشنگ و جمشید شهریار هستند اما به این لقب نیک، نرسیده‌اند. فریدون در دوران ۵۰۰ ساله فرمانروایی نیک می‌ماند و برای نیک ماندن بهای بزرگ و سترگی پرداخت می‌کند، فریدون حتی به جنگ با پسرانش، سلم و تور دو فرزندی که اولین برادرکشی شاهنامه را انجام می‌دهند می پردازد و منوچهر فرزند ایرج را به جنگ سلم تور می فرستد.

نکته دوم در ابیات مذکور، رفتار فرانک پس از آگاهی از شهریاری فریدون است. فرانک سر و تن را از غبار پلیدی‌ها می شوید و جسم و جان را از ناپاکی‌ها می‌زداید و نخست به پیش جهاندار گیتی می‌شتابد. مهر مادری و با پاکی و نیکی و یاد خدای مهربان آمیخته می‌شود:

همی آفرین خواند بر کردگار
بر آن شادمان گردش روزگار
وزان پس کسی را که بودش نیاز
همی‌داشت روز بد خویش راز
نهانش نوا کرد و کس را نگفت
همان راز او داشت اندر نهفت
یکی هفته زین گونه بخشید چیز
چنان شد که درویش نشناخت نیز
دگر هفته مر بزم را کرد ساز
مهانی که بودند گردن فراز
بیاراست چون بوستان خان خویش
مهان را همه کرد مهمان خویش
وزان پس همه گنج آراسته
فراز آوریده نهان خواسته
همان گنج‌ها را گشادن گرفت
نهاده همه رای دادن گرفت
گشادن در گنج را گاه دید
درم خوار شد چون پسر شاه دید


پس از آن فرانک به بخشیدن مال و دهش روی می‌آورد به درویشان می‌بخشد و آنگاه یک هفته بزمی شایسته برپا می‌دارد:

گشادن در گنج را گاه دید
درم خوار شد چون پسر شاه دید

این است قسمتی از آیین و فرهنگ ایرانی (یار خدا، بخشش، شادی) فرانک پس از ارسال هدایا نزد فریدون از او می‌خواهد که:

ترا باد پیروزی از آسمان
مبادا به جز داد و نیکی گمان

و فریدون نیز در اولین روزهای شهریاری خود چنین داد و دهشی را سرلوحه و سرمشق شهریاری خود می‌نماید. فریدون صاحب سه فرزند به نام‌های ایرج، سلم و تور می‌شود که دو پسر از شهرناز و یک پسر از ارنواز (از دختران جمشید) دارد:

ز سالش چو یک پنجه اندر کشید
سه فرزندش آمد گرامی پدید
به بخت جهاندار هر سه پسر
سه خسرو نژاد از در تاج زر
به بالا چو سرو و به رخ چون بهار
به هر چیز مانندهٔ شهریار
از این سه دو پاکیزه از شهرناز
یکی کهتر از خوب چهر ارنواز


اولین اقدام فریدون انتخاب همسر برای پسران برومند خود است بنابراین به جندل که انسانی هنرمند و قابل اطمینان است ماموریت می‌دهد سه دختر شایسته برای ایرج و سلم و تور خواستگاری نماید:

فریدون از آن نامداران خویش
یکی را گرانمایه‌تر خواند پیش
کجا نام او جندل پرهنر
به هر کار دلسوز بر شاه بر
بدو گفت برگرد گرد جهان
سه دختر گزین از نژاد مهان
سه خواهر ز یک مادر و یک پدر
پری چهره و پاک و خسرو گهر
به خوبی سزای سه فرزند من
چنان چون بشاید به پیوند من
به بالا و دیدار هر سه یکی
که این را ندانند ازان اندکی
چو بشنید جندل ز خسرو سخن
یکی رای پاکیزه افگند بن
که بیدار دل بود و پاکیزه مغز
زبان چرب و شایستهٔ کار نغز
ز پیش سپهبد برون شد به راه
ابا چند تن مر ورا نیکخواه
یکایک ز ایران سراندر کشید
پژوهید و هرگونه گفت و شنید
به هر کشوری کز جهان مهتری
به پرده درون داشتن دختری

جندل پس از شنیدن فرمان فریدون و با توجه به صفاتی که فریدن برای عروسان خود در نظر گرفته گروهی را برای این ماموریت برگزیده و راهی کشورهای مختلف می‌کند. جندل پس از جستجو در کشورهای مختلف به درگاه پادشاه یمن می‌رسد و دختران وی را خواستگاری نماید.

خردمند و روشن‌دل و پاک‌تن
بیامد بر سرو شاه یمن

نشان یافت جندل مر اورا درست
سه دختر چنان چون فریدون بجست
خرامان بیامد به نزدیک سرو
چنان چون به پیش گل اندر تذرو
زمین را ببوسید و چربی نمود
برآن کهتری آفرین برفزود
به جندل چنین گفت شاه یمن
که بی‌آفرینت مبادا دهن

به این روی جندل سه دختر شاه یمن را برای سه پسر فریدون خواستگاری کرد.


ادامه دارد…

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط