سه‌شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۲
هموار کردن مسیر مطالعه کودکان نابینا، دغدغه و وظیفه من است

تسهیلگر نابینایان گفت: متأسفانه برای کودکان نابینا، کتاب‌های صوتی و بریل به اندازه کافی وجود ندارد و در دسترس نیست. همین امر موجب شده مطالعه در میان این کودکان بسیار کمتر باشد و از آنجا که کمتر مطالعه می‌کنند، مهارت نوشتن‌شان نیز کمتر توسعه یافته است. این وظیفه دغدغه‌مندانی چون من است که مسیر مطالعه را برای آن‌ها هموار کنیم.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: در دنیای امروز، مسئله برابری و دسترسی به منابع آموزشی برای همه کودکان به‌خصوص کودکان با نیازهای ویژه، از اهمیت بسیاری برخوردار است. در این زمینه، افرادی که با وجود چالش‌های شخصی خود، دغدغه کودکان با نیازهای ویژه را فراموش نمی‌کنند، به‌عنوان الگوهایی الهام‌بخش در حوزه ادبیات و آموزش کودکان شناخته می‌شوند.

اولین‌باری که با نرگس شَرار، تسهیلگر نابینایان آشنا شدم، زمانی بود که یکی از انتشارات کودک بخشی از کتاب‌های تألیفی جدید خود را به او سپرده بود تا برای کودکان نابینا بریل‌سازی کند. شرار با داشتن دکترای ادبیات و تجربه شخصی نابینایی، به تسهیلگر و قصه‌گوی کودکان نابینا تبدیل شده است. او از کودکی عشق به کتاب‌ها را در دل پرورش داده و هرگز زیر بار شرایطی که داشت، تسلیم نشد.

گفت‌وگو با او به مناسبت روز جهانی نابینایان (عصای سفید) یکی از لذت‌بخش‌ترین تجربه‌های من بود؛ چراکه در کلماتش هیچ نشانه‌ای از ناامیدی یا عقب‌نشینی دیده نمی‌شد و روحیه صبور و انرژی‌بخش او، نویدبخش آینده‌ای روشن برای کودکان نابینای سرزمینم است. ادبیات کودک و نوجوان می‌تواند نقش بسزایی در شکل‌دهی به شخصیت و هویت کودکان داشته باشد. با این حال، نبود منابع مناسب و متناسب با نیازهای کودکان نابینا می‌تواند مانع از رشد فکری و اجتماعی آن‌ها شود.

تلاش‌های نرگس شرار در بریل‌سازی کتاب‌ها برای کودکان نابینا به افزایش دسترسی این کودکان به ادبیات کمک می‌کند و این فرصت را به آن‌ها می‌دهد تا مانند دوستان بینای خود، داستان‌های بیشتری بخوانند و به دنیاهای مختلفی قدم بگذارند. او با استفاده از دانش و تجربه خود، به تولید محتوای مناسب و جذاب برای کودکان نابینا پرداخته و در این مسیر، به الگوی الهام‌بخش تبدیل شده است. تلاش‌های افرادی چون نرگس شرار در حوزه ادبیات و آموزش کودکان نابینا، نشان‌دهنده عزم راسخ جامعه برای ایجاد برابری و دسترسی برابر به منابع آموزشی است. این افراد با اراده و عشق به کار خود، نه‌تنها به کودکان نابینا کمک می‌کنند از دنیای کتاب‌ها بهره‌مند شوند؛ بلکه به ما یادآوری می‌کنند هر چالشی می‌تواند فرصتی برای رشد و پیشرفت باشد.

در نهایت، اگر همگی دغدغه‌مند باشیم و به حمایت از افرادی چون او بپردازیم، می‌توانیم امیدوار باشیم که روزی نابرابری‌ها از بین برود و همه کودکان، بدون توجه به شرایط‌شان، فرصت‌های برابر برای یادگیری و رشد داشته باشند. در این گفت‌وگو، نه‌تنها با زنی قوی از زنان سرزمین ایران آشنا شدم؛ بلکه با نوری آشنا شدم که می‌تواند تاریکی را بشکند و دنیای جدیدی برای کودکان نابینا بسازد. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

- لطفاً شرح مختصری از فعالیت‌ها و سوابق‌تان در حوزه کودک و نوجوان به‌ویژه کودکان و نوجوانان نابینا برایمان بگویید.

درخصوص سوابق و فعالیت‌هایم در حوزه کودک، باید بیان کنم که تحصیلاتم در زمینه ادبیات است و دکترای زبان و ادبیات فارسی دارم. از زمان‌های دور، به‌ویژه دوران کودکی خود، به کودکان علاقه‌مند بودم. به یاد دارم که همیشه تلاش می‌کردم کودکان دیگر را سرگرم کنم؛ برایشان قصه می‌خواندم و شعر می‌گفتم و سعی داشتم آن‌ها را با ادبیات آشنا کنم. این علاقه به ادبیات ناشی از محیط خانوادگی‌ام بود که به ادبیات عشق می‌ورزیدند. مادرم من را به ادبیات داستانی تشویق می‌کرد و پدرم به شعر و هر دوی این‌ها برای من بسیار خوشایند بودند. تقریباً از سال ۱۳۸۳ وارد حیطه کاری شدم. ابتدا با یک کانون نابینایان در سازمان فرهنگی‌هنری کار خود را آغاز کردم. در کارگاه‌ها و کلاس‌هایی که برای نابینایان برگزار می‌کردم، همواره تمایل داشتم کودکان را نیز در این فرایند شریک کنم. بارها برای بچه‌ها کتاب می‌خواندم و قصه می‌گفتم؛ حتی قبل از آنکه ترویج و تسهیلگری را بیاموزم. در این زمینه، دوره‌های مختلفی را گذراندم. گرچه پیش از دوران لیسانس، دوره‌های قصه‌نویسی را نیز سپری کرده بودم؛ اما پس از آن سعی کردم دوره‌هایم را کامل‌تر کنم. دوره‌های مربی‌گری و تسهیلگری را گذراندم و بیشتر در حوزه کودک فعالیت کردم. کلاس‌های شورای کتاب کودک، مؤسسه تاریخ ادبیات کودکان و کلاس‌هایی که توسط سازمان ضمن خدمت برای ما برگزار می‌شد، به من کمک کردند تا بیاموزم چگونه برای کودکان به‌ویژه کودکان نابینا، قصه بگویم. البته همه کودکان برای من عزیز و نازنین هستند. از سال ۱۳۹۰ این کار را به‌صورت حرفه‌ای دنبال کردم. قصه‌گویی و خواندن کتاب قصه در حوزه کودک را در مدارس نابینایان انجام می‌دادم. برای بچه‌ها کتاب می‌خواندم، قصه می‌گفتم و از آن‌ها می‌خواستم برداشت‌شان از قصه را بیان کنند. در دهه ۱۳۹۰، فعالیت‌های خوبی در این حوزه داشتم.

در ادامه باید بگویم که در حوزه پژوهش، کتابی در دست انتشار دارم. این کتاب درباره آموزش قصه‌نویسی به کودکان و نوجوانان است: به‌ویژه برای کودکان و نوجوانان نابینا. بسیاری از کودکان به‌خصوص کودکانی که اهل مطالعه هستند، از زمان تولد به کتاب‌های بینایی (کاغذی) دسترسی دارند و ناشران مختلفی درصدد تولید این کتاب‌ها برای بچه‌ها هستند؛ اما متأسفانه برای کودکان نابینا، کتاب‌های صوتی و بریل به اندازه کافی وجود ندارد و در دسترس نیست. همین امر موجب شده مطالعه در میان این کودکان بسیار کمتر باشد و از آنجا که کمتر مطالعه می‌کنند، مهارت نوشتن‌شان نیز کمتر توسعه یافته است. البته این مشکل در جامعه ما به‌طور کلی وجود دارد؛ اما در میان کودکان نابینا برجسته‌تر است.

این وظیفه دغدغه‌مندانی چون من است که مسیر مطالعه را برای آن‌ها هموار کنیم. در دوره‌های قصه‌نویسی که برای کودکان نابینا برگزار می‌کردم، متوجه شدم آن‌ها تمایل زیادی به نوشتن دارند؛ اما به‌دلیل کمبود واژگان و تخیل، توانایی کمتری در این زمینه دارند. البته خانواده‌هایی هستند که برای کودکان خود کتاب می‌خوانند؛ اما تعداد آن‌ها کم است. همچنین اگر کتاب‌های بریل آن‌ها به صورت صوتی یا بریل، در دسترس باشد، از کتاب‌ها استقبال می‌کنند و تخیل‌شان نیز پرورش پیدا می‌کند. به همین دلیل، من در دوره‌های قصه‌نویسی که برگزار می‌کنم، قبل از اینکه روی عناصر داستان کار کنم، ابتدا بر روزانه‌نویسی تمرکز می‌کنم و کمک می‌کنم کودکان بتوانند مسائل روزمره خود را، حتی به زبان عامیانه روی کاغذ بیاورند. کتابی که در دست چاپ دارم، آموزش قصه‌نویسی است. این کتاب با روزانه‌نویسی آغاز می‌شود و هدف آن کمک به کودکان و نوجوانان نابینا برای پیشرفت در نوشتن است. البته این کتاب محدود به نابینایان نیست و سایر افراد جامعه نیز می‌توانند از آن بهره ببرند.

- چه چیزی شما را به نوشتن و بریل‌سازی یک مجموعه شعر کودک ترغیب کرد؟ آیا این پیشنهاد ناشر بود یا بر اساس ایده خودتان شکل گرفت؟

من کارمند سازمان فرهنگی‌هنری شهرداری تهران هستم و حدود یک سال است که مأموریت دارم در مرکزی به نام «باغچه حواس» فعالیت کنم. باغچه حواس در حقیقت یک آکادمی است که کارگاه‌های مختلفی را برای کودکان و نوجوانان نابینا برگزار می‌کند. به‌سبب حضورم در این مجموعه، افراد مختلف بیشتر به سراغم می‌آیند. یک روز خانم نعمت‌اللهی، دبیر تألیف کتاب‌های مجموعه «قند و عسل» از طرف انتشارات مهرسا، برای رونمایی این مجموعه که به تازگی توسط مصطفی رحماندوست به شکل صوتی تهیه شده بود، با من تماس گرفت. او به من گفت که چنین مجموعه‌ای به صورت صوتی نیز موجود است و ما به فکر کودکان و خردسالان نابینا افتاده‌ایم. قرار بود این کتاب را با حضور کودکان نابینا رونمایی کنیم. به من گفت تعدادی از کودکان را از مدرسه عبدالعظیم دعوت کرده‌ایم و حالا به چند خردسال دیگر نیاز داریم و می‌خواهیم شما این افراد را برای روز رونمایی دعوت کنید. از آنجایی که تعداد بچه‌های نابینا محدود است، از او خواستم اسامی بچه‌ها را ارائه دهد. متوجه شدم که بسیاری از افرادی که از مدرسه دعوت شده‌اند، عضو آکادمی باغچه حواس خودمان هستند.

به منزل رفتم و از نعمت‌اللهی خواستم که اگر امکان دارد، مجموعه را به صورت صوتی برای من ارسال کند تا ببینم چه کاری می‌توانم برایشان انجام دهم. وقتی که شنیدم مصطفی رحماندوست این کتاب را به شکل صوتی درآورده و نمونه‌ای برای من ارسال شد، خودم به او پیشنهاد کردم که با توجه به اینکه تعداد بچه‌ها کمتر از ۱۰ نفر است و در روز رونمایی می‌خواهند در کنار شما باشند، ترجیح می‌دهم کتاب‌ها را برایشان به صورت بریل چاپ کنم؛ زیرا آن‌ها معمولاً کتاب ویژه‌ای برای خود ندارند و با توجه به کمیابی کتاب‌های صوتی و بریل، این کتاب‌ها را بریل کنم و در روز رونمایی به بچه‌ها اهدا شود؛ این موضوع آن‌ها را بسیار خوشحال خواهد کرد.

زمان کمی باقی مانده بود؛ زیرا روز شنبه افتتاحیه بود و من چهارشنبه با نعمت‌اللهی صحبت کردم. او نیز تمام صوت‌های رحماندوست را برای من ارسال کرد و من شروع به بریل‌کردن این کتاب‌ها کردم. تقریباً چهار یا پنج عنوان را بریل کردم. دوباره با او تماس گرفتم و گفتم که بهتر است این کار در حضور خودشان انجام شود؛ چراکه من فقط یک صوت داشتم و به هر حال کتاب باید به صورت حرفه‌ای منتشر شود و در دست کودک قرار بگیرد؛ بنابراین علائم و به‌طور کلی هر آنچه که مربوط به کتاب می‌شد، باید برای من خوانده می‌شد تا من بتوانم آن‌ها را بنویسم.

با نعمت‌اللهی قرار گذاشتم و به انتشارات مهرسا رفتم. با همدیگر نشستیم و او یکی‌یکی کتاب‌ها را می‌خواند و من آن‌ها را می‌نوشتم. تقریباً حدود ۷ یا ۸ ساعت در کنار هم بودیم برای بریل‌کردن این کتاب‌ها و فقط خودمان اشتیاق داشتیم که این کتاب‌ها به‌موقع در دسترس بچه‌های نابینا قرار بگیرد. ایده از طرف من بود که این کتاب‌ها بریل شود و حمایت‌های خانم نعمت‌اللهی نیز بسیار ارزنده بود. در نهایت ما کتاب‌ها را بریل کردیم و من مجموعه را به او دادم. او کتاب‌ها را با تصویر اصلی کتاب بینایی قرار داده و برای روز شنبه آماده کرد. آن روز تقریباً ۹ عنوان کتاب بود. گرچه مجموعه «قند و عسل» شامل ۲۰ جلد است؛ اما آن روز فقط ۹ جلد از آن منتشر شده بود. من نیز برخی از جلدها را دو یا سه بار بریل کردم و در روز رونمایی این تعداد به بچه‌ها اهدا شد.

- این مجموعه چندمین اثر بریل‌سازی شما در زمینه کودک و نوجوان است؟ چه پروژه‌های دیگری برای آینده در دست بریل‌سازی دارید؟

همان‌طور که عرض کردم، دوره‌های تسهیلگری، آواورزی، الفباورزی و قصه‌گویی برای کودکان را در مؤسسه تاریخ ادبیات کودکان سپری کرده‌ام. از فروشگاه کتاب هدهد که زیر نظر همین مؤسسه آغاز به فعالیت کرده بود، تعدادی از کتاب‌های ارائه‌شده توسط معلم کلاس را خریداری کردم و به یکی از دوستانم گفتم که این کتاب‌ها را با تمام استانداردهایی که وجود دارد، برای من بنویسد. او نیز این کار را انجام داد و من این کتاب‌ها را ویرایش کرده و به صورت بریل تولید کردم. در آن زمان، من مدیر کتابخانه نابینایان طلوع در سازمان فرهنگی‌هنری شهرداری تهران بودم. یک رونمایی در نمایشگاه کتاب سال ۹۷ برگزار کردیم و این کتاب‌ها را به بچه‌های مدارس نابینایان اهدا کردیم.

پس از آن، برای سال ۹۸، از آقای غلام‌پور، مدیر روابط عمومی مؤسسه تاریخ ادبیات کودکان، خواستم که بچه‌ها را برای بازدید به موزه ایرانک ببرم. آن‌ها نیز استقبال کردند. من تعدادی دیگر از این کتاب‌ها را بریل کردم و یک نسخه از کتاب‌های بریل‌شده را به موزه ایرانک تقدیم کردم و تعدادی دیگر را به بچه‌هایی که برای بازدید هماهنگ کرده بودم، هدیه دادم. از بچه‌ها پس از بازدید از موزه و برگزاری نمایش‌های خاص خود، استقبال زیادی شد و ما یکی‌یکی این کتاب‌ها را به آن‌ها هدیه دادیم.

بعد از آن، یک بار غلام‌پور با من تماس گرفت و درباره چگونگی بریل‌کردن این کتاب‌ها صحبت کردیم. در آن زمان، من یک چاپگر بریل در اداره خود داشتم و بسیار تمایل داشتم برای بچه‌ها کتاب تولید کنم. او پیشنهاد داد و فایل‌های نوشتاری کتاب‌ها را که مدنظرشان بود، یکی‌یکی برای من ارسال کرد. من نیز این کتاب‌ها را به خط بریل تبدیل کرده و به دست‌شان می‌رساندم. آن‌ها نیز در سایت قرار می‌دادند و خوب فروخته می‌شد تا سال گذشته که به دلایلی کتابخانه بسته شد و فضای ما به یک بخش دیگر اجاره داده شد؛ بنابراین کتابخانه نابینایان طلوع منحل شد و من به آکادمی باغچه حواس منتقل شدم.

شروع کار حرفه‌ای من در حوزه نشر کتاب با مؤسسه تاریخ ادبیات کودکان بود. البته قبل از آن نیز ما کتاب‌هایی را در کتابخانه طلوع برای بچه‌ها به صورت صوتی یا بریل تولید می‌کردیم. هر از چندگاهی که به مدارس کودکان نابینا می‌رفتم، با ماشین تایپ خودم کتاب‌هایی را برای آن‌ها به صورت بریل تولید می‌کردم. حالا یا مادرم یا دوستانم، کتاب را برای من می‌خواندند و من این کتاب‌ها را با رعایت تمام استانداردها یکی‌یکی با ماشین تایپ بریل می‌کردم. خودم آن‌ها را به صحافی می‌بردم تا روی جلد کتاب منتشر شود و سپس آن‌ها را در مدارس بین بچه‌ها پخش می‌کردم. این امر موجب خوشحالی بچه‌ها می‌شد.

در حال حاضر، مراکزی که کتاب بریل چاپ می‌کنند شامل مرکز نابینایان رودکی و کانون پرورش فکری کودکان هستند و همچنین چند کتابخانه مربوط به نهاد کتابخانه‌های عمومی. این مراکز کتاب‌ها را به خط بریل تبدیل می‌کنند و خوشبختانه کیفیت آن‌ها نیز بد نیست؛ اما براساس همان استانداردهای ناشران، من نیز این کتاب‌ها را تولید می‌کردم. مؤسسات دیگر فایل هر کتابی را که ناشر به دست آن‌ها برساند بریل می‌کنند؛ ولی ما به صورت گزیده این کار را انجام می‌دادیم یعنی کتاب‌های باکیفیت را انتخاب کرده و به صورت بریل در اختیار بچه‌ها قرار می‌دادیم.

همه پروژه‌هایی که برای آینده کودکان در دست اقدام است، برمی‌گردد به درخواست ناشر. اگر همه ناشران درک و دریافت داشته باشند که کتاب منتشرشده توسط انتشارات خود را در دسترس نابینایان نیز قرار دهند، من حتماً به کمک آن‌ها خواهم شتافت و از هر طریقی تلاش می‌کنم که کتاب‌ها به صورت بریل یا صوتی در دست افراد نابینا قرار گیرد. همچنان که مؤسسه تاریخ ادبیات کودکان و انتشارات مهرسا علاقه‌مند به بریل‌سازی آثار خود هستند. متأسفانه من از سازمان فرهنگی‌هنری منتقل شدم و دیگر چاپگر بریل در اختیارم نیست؛ اما همچنان با ماشین تایپ به فعالیتم ادامه می‌دهم؛ زیرا این فعالیت یکی از علاقه‌های مهم و خوشایند من است که می‌توانم برای ارتباط بیشتری که خواهان برقراری آن با کودکان نابینا هستم، به آن بپردازم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط