یکشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۱
عشق؛ داستان پشت سفرهای هانیه

هانیه هادی‌نژاد؛ ۱۵ سال است برای بچه‌های مکتب‌خانه‌های اهل تسنن، پدربزرگ و مادربزرگ‌های خانه سالمندان، کودکان شیرخوارگاه، آسیب‌دیدگان کانون اصلاح و تربیت کتاب می‌خواند.

سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): می‌گویند خاله شادونۀ اینجاست؛ بچه شمال است اما زندگی هنری و کتابی‌اش را بعد از ازدواج درجنوب کشور؛ استان هرمزگان دنبال کرده؛ لحن صدایش پشت تلفن آرام و مصمم است. خودش را هانیه هادی‌نژاد، مجری، گزارشگر تلویزیون و گوینده، تهیه‌کننده و برنامه‌ساز رادیو معرفی می‌کند؛ فردی که...... حالا یک مروج کتاب است. به گفته او برای ارتباط با دنیای کودکان باید همه فن حریف باشید؛ خانم هادی‌نژاد سال‌ها در مقام نویسنده کودک، چندین نمایشنامه و مجموعه داستان و شعر منتشر کرده و با دریافت مجوز نشر، امسال به شکل تخصصی، انتشار کتاب کودک و نوجوان را در برنامه‌های خود وارد کرده؛ کنار این فعالیت‌ها او سال‌هاست؛ برای جبران فقر حرکتی کودکان از موسیقی و بازی کنار ورزش کمک می‌گیرد. این مروج کتابخوانی با دریافت مدرک‌های مختلف مانند فن‌بیان و اجرای نمایش خلاق، دنیای کودکان را عمیق‌تر درک کرده است. خانم هادی‌نژاد، کارشناسی‌ارشد روانشناسی دارد و در دانشگاه، مربگیری پیش از دبستان تدریس می‌کند.

نغمه صدایش سال‌هاست از رادیو طنین‌انداز است. او برای ترویج کتاب تنها امواج رادیو و برنامه‌سازی را انتخاب نکرده و دستی بر آتش تئاتر، فیلمنامه‌نویسی، آهنگسازی، قصه‌گویی نیز دارد، کتاب و کودک همواره دغدغه‌اش بوده است؛ هر چند که از ترویج کتاب برای بزرگسالان نیز غافل نشده است. سال‌ها از راه امواج رادیو برای هرمزگانی‌ها برنامه اجرا کرده و از کتاب گفته؛ از دل این برنامه‌سازی‌ها با نهادها و سازمان‌های مختلفی آشنا شده و برای ترویج کتاب هم از همین نهادها شروع کرده است. در ابتدا تلاش کرده با اهدای ۱۰ تا ۱۵ جلد کتاب به محل انتظار ساختمان همین سازمان‌ها؛ استارت ترویج کتاب را بزند.

او همیشه دلش از ثانیه‌هایی که قصد چرخیدن روی ساعت زندگی را ندارند، گرفته است و دوست داشته کاری کند، این جماعت موبایل‌زده، از دست این وسیله فرصت‌سوز خلاص شوند؛ او معتقد است: «این موبایل، سال‌هاست فرصت‌های فراغت آدمی را به گروگان گرفته است.» این دغدغه ذهنی جرقه‌ای شده تا او برای جایگزینی کتاب با موبایل در زمان فراغت در اداره‌ها فکری کند. این مروج کتاب با کلمه‌ها نیز طرح دوستی ریخته و برای دنیای کودکان شعرها و ترانه‌هایی نیز گفته است‌. این شعر گفتن را از پدرش وام گرفته، فردی که مناسبات نظامی او را از لطافت شاعرانگی دور نکرده بود و اتفاقاً اشعار طنز گیلکی زیادی سروده است. پدرش مشوق بزرگی بوده تا او مروج کتاب شود.

_ «سال‌ها با کتاب زندگی کردم، توی تمام برنامه‌ها یک سر فعالیت‌هایم به کتاب وصل بوده، چه زمانی که رادیو بودم، چه زمانی که تلویزیون و رسانه استانی بودم، خلاصه دیدم هرجایی می‌رم و هر کاری می‌کنم، تهش به کتاب می‌رسم. از سال ۸۷ قصه‌گویی در کتابخونه‌ها و شهربازی‌ها و مکان‌های عمومی و کتابفروشی‌ها رو شروع کردم و کم‌کم سر از مهدکودک‌ها و مدارس درآورم. هر وقت دخترم رو به شهربازی، کتابخونه و مکان‌های عمومی مثل باغ کتاب می‌بردم، شروع می‌کردم برای بچه‌های همسن و بزرگتر از اون، قصه تعریف کردن.»

جامعه کتابخوانی‌اش را از مهد کودک‌ها شروع کرد. سابقه فعالیتش در کانون فرهنگی در قصه‌گویی یاری‌اش کرده، از سال ۸۸ تا ۹۴ فقط در مهدکودک‌ها قصه‌گویی می‌کرد، کم‌کم پایش به مدارس ابتدایی و راهنمایی باز می‌شود. ترانه‌هایی که در حوزه کتاب سروده بود، با گروه آهنگسازی و تئاتری که داشت درآمیخته و با یک گروه، برای کودکان در کتابفروشی‌ها، مهدکودک‌ها و مدارس برنامه اجرا می‌کند، ابتدا قصه می‌گفت و کم‌کم قصه را وارد بازی کودکان در بحث کتابخوانی کرد و «قصه بازی» شیوه ترویج کتاب او میان کودکان در مهد کودک و مدارس شد.

از سال ۸۷ با «رویداد باشگاه کتابخوانی» آشنا می‌شود، طرحی که با تمهید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از سال ۸۵ در کشور کلید خورد. سال ۸۸ «باشگاه کتابخوانی کودک کوک» را از طریق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در استان هرمزگان ثبت می‌کند و از همان زمان، ترویج کتاب برایش مفهومی ریشه‌دار، عمیق و هدفمند می‌شود. خانم هادی‌نژاد در باشگاه کتابخوانی «کودک کوک» گروه‌های سنی مختلف را دور هم جمع می‌کند، آنجا در هر گروه سنی، بچه‌ها گروهی کتاب می‌خوانند. معرفی کتاب و عضویت در این باشگاه از طریق پیج اینستاگرام، حضور در مدرسه و معرفی در سایر مکان‌ها انجام می‌شود و سایتی برای اطلاع‌رسانی باشگاه کتاب وجود ندارد.

در اینجا، گروه‌های مختلف سنی تقسیم‌بندی می‌شوند و هر گروه سنی، در قالب یک گروه، یک کتاب را می‌خوانند و نماینده آن گروه، کتاب را برای گروه‌های دیگر معرفی می‌کند. خانم هادی‌نژاد معتقد است: «خواندن کتاب روان‌خوانی، املا و بلندخوانی کودکان را تقویت می‌کند.»

- «به خاطر دارم دوستی در خارج از کشور از من برای ترویج کتاب میان آلمانی‌ها و مسیحیان راهنمایی خواست، من روش کارم را در ایران توضیح دادم، او توضیح داد که اینجا عنوانی به نام باشگاه‌های کتابخوانی وجود ندارد اما در روستاها و شهرها جمع‌های کتابخوانی دائمی پابرجا هستند.»

او بعد از ۱۵ سال فعالیت به‌عنوان مروج کتاب، از سه سال فعالیت گذشته رضایت ندارد.

- «متاسفانه سه سال گذشته فعالیت باشگاه کتابخوانی کمرنگ شد و مفهوم کتابخوانی به سمت تفسیرهای غیرفرهنگی رفت؛ درحالی که نباید از فعالیت‌های فرهنگی، برداشت سیاسی داشت. باشگاه کتابخوانی آورده مالی برای گردانندگان ندارد و بیشتر مروجان کتاب برای ترویج فرهنگ مطالعه زحمت می‌کشند؛ هرچند نگاه تحقیرآمیزی نسبت به فعالیت‌های رایگان فرهنگی مثل ترویج مطالعه وجود دارد. انگار هر وقت مردم پولی بابت کالایی نپردازن آن را بی‌ارزش می‌دونن»


تجربه ترویج کتاب در خانه دختران بدسرپرست

خانم هادی‌نژاد از تجربه حضورش در فضاهایی مانند بهزیستی، شیرخوارگاه، کانون اصلاح و تربیت، خانه سالمندان و محل نگهداری دختران بدسرپرست برای ترویج کتاب می‌گوید.

_ «خانه «بیت‌الزهرا» در استان هرمزگان محل نگهداری دختران بدسرپرست است؛ سالی که با چند نفر از عروسک‌گردان‌هام به این مکان رفتم، با دختران ۱۸ تا ۲۴ ساله مواجه شدم، چندبار در تجربه‌های قبلی برام پیش اُمده بود که وقتی برای همراهی و اجرای نمایش از اُن‌ها کمک خواسته بودم، با رفتار نامحترمانه و بی‌حوصلگی خواسته بودن بریم بیرون. برای همین، اصلاً برای مشارکت و اجرای برنامه بهشون اصرار نکردم. باید برای این گروه سنی کتاب‌های انگیزشی و مثبت انتخاب کرد تا بشه اُن‌ها را کمی با خود همراه کرد.»

این مروج کتاب، درباره ترویج کتاب در محیط‌هایی مانند بهزیستی و شیرخوارگاه می‌گوید: «در محیط‌هایی مانند شیرخواگاه و در تعامل با کودکان بدسرپرست و بی‌سرپرست باید قصه‌های شاد و امیدبخش خوند تا این کودکان برای زندگی انگیزه بیشتری بگیرن. بازی و قصه باید در این محیط‌ها همزمان باشه و مدت زمان بازی و قصه‌گویی کوتاه.»

تجربه ترویج کتاب در دل روستاهای اهل تسن

از تجربه حضورش میان اهل تسنن و روستاهای استان هرمزگان می‌گوید؛ از اینکه سال ۹۶ به ۹۶ روستای استان می‌رود و از دل همین رفت و آمدها با یک شیخ اهل تسنن آشنا می‌شود که خواهان ترویج کتاب برای شاگردشان می‌شود و با مطالعه ۶ جلد کتاب درباره اهل تسنن شروع به ترویج کتاب و قصه‌گویی میان کوکان مکتب‌خانه روستا می‌کند. از روستای گزیر یکی از روستاهای فعال کتابخوانی در استان هرمزگان می‌گوید و روستاهایی که حالا برای خودشان جشنواره کتابخوانی برگزار می‌کنند.

-در استان هرمزگان، مکتب‌خانه‌هایی وجود دارد که بچه‌ها تابستان قرآن می‌خونن، وقتی برای ترویج کتابخوانی به یکی از این مکتب‌خانه‌ها رفتم، دیدم پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ همه آمده بودن، اینجا برای ترویج کتاب باید به مباحث اهل تسنن مسلط بود، برای همین قبل از ترویج کتاب، ۶ جلد کتاب مرتبط با اهل تسنن را با راهنمایی یکی از شیخ‌های یکی از این مکتبخانه‌ها خوندم و تلاش کردم قصه‌های مشترک مذهبی میان شیعه و سنی را برایشان بگویم. اینجا باید برای روایتگری و قصه‌گویی مراقب وحدت شیعه و سنی باشید. همیشه توصیه‌ام به‌عنوان مروج کتاب و کسی که در روستاها مروج کتاب تربیت می‌کند، این است که فضای کاری‌تان را به‌دست بیاورید؛ این نکته بسیار مهمی است. مروج کتاب باید فضا، افراد و گروه‌های سِنی که می‌خواهد برای آن‌ها کتاب ترویج کند، را بشناسد.

وقتی به‌خاطر شاهنامه‌خوانی بیرونم کردند!!!

از ماجرای حضورش در خانه سالمندان می‌گوید؛ نخستین باری که برای ترویج کتاب به خانه سالمندان می‌رود با خودش عروسک «بابانوروز» و کتاب شاهنامه و حافظ می‌برد، اما وقتی شروع می‌کند به شاهنامه‌خوانی و عروسک‌ها به حرکت درمی‌آیند، یکی از پدربزرگ‌ها می‌ایستد، فریاد می‌زند و او و عروسک‌گردان‌هایش را بیرون می‌کند. او جمله پدربزرگ را بعد از سال‌ها خوب به خاطر دارد:

- «شماها همان کسانی هستید که روزی پدر و مادرهاتون رو بیرون می‌اندازید» «بابت این رفتار دو ساعت گریه کردم؛ در نهایت شاهنامه رو به یک واسطه دادم تا به دست پدربزرگ برسونه»

کودکان کار؛ بنویسید کودک اما بخوانید بزرگسال

هادی‌نژاد از تجربه ترویج کتاب میان کودکان کار می‌گوید؛ همان کودکانی که به مدرسه آن‌ها می‌رود یا برایشان کارگاه کتابخوانی برگزار می‌کند. برای ترویج کتاب میان کودکان کار باید بدانید این کودکان بیشتر از سنشان می‌فهمند آن‌ها کودکانی کم سن و سال با تجربه یک آدم بزرگسال هستند و بسیار اقتصادی فکر می‌کنند و صحبت کردن از دنیای کودکانه برای کودکان کار خنده‌دار است.

روایت حضور در میان آنان را این‌طور تشریح می‌کند

_ «من کتابی درباره دوستی و کمک به همدیگه رو از انتشارات نردبان که ناشر کتاب‌های مهارتیه، برای معرفی انتخاب کرده بودم؛ دیدم وقتی دارم کتاب رو براشون می‌خونم، کتاب رو مسخره می‌کنن. همون جا بدون اینکه متوجه بشن، قصه انگشت جادویی «رولد دال» را برایشان تعریف کردم و جالبه که خیلی استقبال کردن. این قصه برای کودکان ۱۰ تا ۱۵ ساله اما من برای کودکان کار ۹ ساله تعریف کردم.»

او معتقد است: «برای ترویج کتاب میان کودکان کار باید روانشناسی، جامعه‌شناسی و موارد مراجعه به اورژانس اجتماعی، رصد بشه و نیازهای عاطفی و روانی این کودکان رو بشناسیم.»

«در کانون اصلاح و تربیت بچه‌ها بسیار قانون‌مدار و مودب هستند، شما نمی‌تونید زیاد سوال بپرسید؛ چون دوست ندارن صحبت کنن، اینجا بچه‌ها فضای تعاملی خاصی دارن و اکثراً ۱۵ تا ۱۷ ساله هستن. متاسفانه نویسندگان کمی برای این گروه سنی داریم.» این مروج کتاب معتقد است: «زبان بدن در نخستین برخورد بسیار مهمه. بچه‌های اینجا، اگر حس کنن، شما با غرور قصه می‌گویید و نگاهتان از بالا به پایین است، همراه نمی‌شن.»

_ «وقتی خواستم برای ترویج کتاب به کانون برم؛ به کتابای مختلفی فکر کردم، به قصه‌هایی مثل «غول بزرگ مهربان» یا انگشت جادویی و کتابای مهدی رجبی برای نوجون‌ها.»

خانم هادی نژاد می‌گوید:

_ «مروجان کتاب باید سطح آگاهی‌شون رو لحظه‌ای، بالا ببرن. مثلاً الان کتابای مانگا و داستان‌های ژاپنی خیلی بین نوجون‌ها باب شده، متاسفانه بعضی از این کتابای کره‌ای یا ژاپنی مروج خشونت هستن یا محتوای غیرضروری مثل عشق رو به نوجونا می‌دن که واقعاً نیازی نیست بچه‌ها تو این سن یاد بگیرن. الان متاسفانه در فضای انیمیشن هم نوجونا بعضاً دارن خشونت رو یاد می‌گیرن. مروجان کتاب باید با فضاهای مختلفی مثل انیمیشن و فیلم هم آشنا باشن، یعنی فیلم‌باز، کتاب‌باز و انیمیشن‌باز باشن.»

وقتی صحبتم با خانم هادی‌نژاد تمام شد، با خودم فکر کردم ای‌کاش تجربیات مروجان کتاب به خصوص در روستاها و فضاهای خاص ثبت می‌شد تا نسل مروجان کتاب روز به روز پخته‌تر شوند، ای کاش رویداد باشگاه‌های کتابخوانی با تعامل پُررنگ‌تر بخش خصوصی فعال‌تر شود؛ ای کاش دولت این همه استعداد انگیزه و علاقه را در بخش خصوصی ترویج کتاب ببیند و از آن حمایت کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها