سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - عبدالحسین رحمتی، شاعر و نویسنده: آبانِ سال ۱۳۸۶ رفته بودم «گتوند» که در تشییع پیکر نازنین دکتر امینپور شرکت کنم. نم نم باران با بوی خاک باران خورده طراوتی دیگر به شهر داده بود. جمعیت موج میزد و در این میان حضور گرم لرها و بختیاریها جلوهای حماسی به مراسم داده بودند.
چهقدر دوست داشتم برایش بخوانم، نامش را غزل غزل بسرایم. همهاش کنگره سراسری شعر کشور در سال ۸۴ در نگاهم مجسم میشد. آنجا که جایزه ادبی قیصر را گرفتم و آن لوح تقدیر که به امضای زنده قیصر رسیده بود که بهترین جایزه همه دوران شعر و شاعری من است.
صدای بلندگوها از هر طرف شنیده میشد که ناگاه صدایی مرا به آرزویم رساند و گفت:
تو در شام غریبانی به روی دستها رفتی
ولی ما عاقبت ماندیم با رویای رنگینی
خبر آمد: سوار عشق از بالای زین افتاد
دوباره در گلو گل کرد آن شب بغض دیرینی
دوستانم به من نگاه میکردند و من که در دلم آرزو میکردم که ای کاش این لحظهها برایش شعر بخوانم، داشتم شعر خود را میشنیدم که مجری برنامه قرائت میکرد.
و امروز به یاد آن روزها و به یاد قیصر شعر ایران دوباره زمزمه میکنم:
وقتی به غزل چو ماه می تابیدی
«دستور زبان عشق» را فهمیدی!
هر چند غروب کردهای اما تو
در دفتر شعر آسمان خورشیدی
در هر چه خیال و خواب پیدا نشدی
«در کوچه ی آفتاب» پیدا نشدی
با این همه در هشتم آبان حتی
ای پرسش بی جواب پیدا نشدی
گفتند که رفتهست به دریا برسد
بر شانه موج ها به فردا برسد
ای کاش که یک جرعه از آن چشمه شعر
جاری شود و به ساحل ما برسد
به گزارش ایبنا؛ عبدالحسین رحمتی، شاعر و نویسنده، متولد ۱۳۴۹ در شهرستان دهلران ایلام دکترای جامعه شناسی سیاسی، مدرس دانشگاه و مراکز آموزش عالی و برنده جایزه ادبی قیصرامین پور و چندین موفقیت دیگر است. از او تاکنون کتابهای: آن روزها رفتند … (شعر)، خواندهام از چشمهایت… (شعر)، آن سوی رویا (خاطره)، نامههایی که به دستت نرسید. (شعر)، نسل عشق نام دیگر شماست (شعر)، شعر از من شفاعت از شما (شعرآئینی)، بازهم به یادتان (شعرکودک و نوجوان)، سیزده روز در میدان (ادبیات داستانی)، بچه های خاطرات من سلام (شعر) و بال در بال ستارهها (خاطرات شهدا) چاپ و منتشر شده است.
نظر شما