چهارشنبه ۹ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۹
نقد و بررسی کتاب «عایده» برگزار می‌شود

نشست نقد و بررسی کتاب «عایده» در حوزه هنری برگزار خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛نشست نقد و بررسی کتاب «عایده» با حضور محبوبه‌سادات رضوی‌نیا نویسنده، محمد قاسمی‌پور منتقد و کارشناس ادبیات و میثم رشیدی مجری و کارشناس برگزار می‌شود.

این نشست یکشنبه ۱۳ آبان ساعت ۱۵ تا ۱۶:۳۰ در خیابان سمیه، جنب حوزه هنری، کافه کتاب سمیه برگزار می‌شود.

کتاب «عایده» کاری از انتشارات سوره‌مهر به همت دفتر هنر و ادبیات بیداری حوزه هنری انقلاب اسلامی به چاپ رسیده، روایت‌گر زندگی عایده سرور مادر شهید علی عباس اسماعیل از اعضای حزب‌الله لبنان است که زندگی این مادر را از کودکی تا شهادت فرزند هفده‌ساله‌اش برای مخاطب روایت می‌کند.

این کتاب به زندگی «عایده سرور» مادر شهید «علی اسماعیل» از اعضای حزب‌الله لبنان می‌پردازد و زندگی او را از کودکی تا شهادت فرزند هفده ساله‌اش برای مخاطب روایت می‌کند. عایده از اهالی لبنان، از کودکی علاقه زیادی به حجاب و انجام فعالیت‌های دینی داشت. او با وجود مخالفت‌های شدید مادرش چادر سر می‌کند و با داشتن زمینه‌های مذهبی به حزب‌الله می‌پیوندد. عایده با یکی از اعضای حزب‌الله ازدواج می‌کند. او صاحب سه فرزند می‌شود که یکی از آن‌ها در هفده سالگی به شهود و کراماتی عجیبی دست پیدا می‌کند و به شهادت می‌رسد. یکی از کرامات شهید علی اسماعیل که رضوی‌نیا در مقدمه به آن اشاره کرده رایحه خوشی است که بعد از تیر خوردن علی در قله شمالی از خون او اطراف را پر می‌کند.

بریده‌ای از کتاب عایده

فردای آن روز، دیدم علی در پیام رسان عکسی از کتفش فرستاده که انگار خونی است. نوشتم چه شده علوشی؟ باز با دقت نگاه کردم‌.خالکوبی نقش مادری بود که بچه کوچکش را توی بغلش گرفته و زیر آن هم نوشته بود عیده پرسیدم مامان چرا این کار را کردی؟ کتفت خون آمده، درد داری! دلم نمی اید خونت را ببینم! گفت عایده من و رفقایم رفتیم خالکوبی. هرکدام اسم کسی را که دوستش داشتند روی بدنشان تتو زدند. من به استاد تتوکار گفتم می‌خواهم برایم خال کوبی یک مادر را بزنی که بچه اش را بغل کرده. وقتی بچه بودم مریض شدم و مادرم یک سال و نیم درست و حسابی نخوابیده.او همیشه مرا یک وری توی بغلش می گرفته تا بتوانم خوب نفس بکشم. میخواهم با این کارم از او تشکر کنم. اسم مادرم را هم زیرش بنویس… این حال کوبی تازه تمام شده ولی خوب از آب در آمده. از دیدن عکس گریه ام گرفته بود گفتم مامان علی، تو داری همه اش گریه مرا در می‌آوری عایده، وقتی شهید بشوم.توی قبرم تو تنها کسی هستی که با من و نزدیک قلبم هستی، برای همین روی کتفم اسمت را نوشتم. تو اصلاً از تل من بیرون نمی‌روی که نمی‌روی، حتی اگر شهید بشوم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها