سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: ادبیات کودک و نوجوان نقشی فراتر از سرگرمی برای این گروه سنی ایفا میکند. در این میان، ترجمه آثار برجسته از سراسر جهان میتواند پنجرهای به دنیایی متفاوت برای کودکان بگشاید و با معرفی مفاهیم جدید، به آنها کمک کند درک عمیقتری از محیط پیرامون و جهان خود پیدا کنند. بسیاری از مترجمان تصور میکنند که پیش از ورود به دنیای ترجمه کتابهای کودک، ترجمه متون کودکانه باید بهراحتی و با سرعت انجام شود؛ اما این حوزه پیچیدگیها و ظرافتهای خاص خود را دارد؛ چراکه ترجمه آثار کودک نهتنها باید از نظر زبان و سبک مناسب باشد، بلکه باید پیامهای عمیق و ارزشهای اجتماعی و انسانی را نیز به مخاطب کوچک خود منتقل کند.
کسب جایزه لاکپشت پرنده برای هر کتابی نشانهای از ارزش و تأثیر آن در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است؛ جایزهای که به آثار برگزیدهای اهدا میشود که در تقویت و پرورش افکار و احساسات کودکان مؤثرند. یکی از کتابهایی که مربوط به ادبیات جهان است و این نشان را دریافت کرده، «این درخت من است!» نوشته الیور تالک با ترجمه سمیه حیدری است؛ اثری که با بیانی ساده، کودکان را به مفاهیم ارزشمندی دعوت میکند. به نظر میرسد سمیه حیدری این کتاب را با دقت انتخاب کرده است و تلاش کرده پیام نکوهش خودخواهی، طمع و حس مالکیت را به زبانی کودکانه و گیرا به مخاطبان کتاب منتقل کند.
در گفتوگویی که با این مترجم داشتیم، او از انگیزهها و تجربیاتش در ترجمه این اثر سخن گفت و ما را با مسیر خلق این تجربه آشنا کرد. همچنین حیدری از چالشهای مسیر ترجمه، تأثیرگذاری کتابهایی که ترجمه کرده و ارتباط کودکان با مفاهیمی که در داستانها نهفتهاند، صحبت کرد. گفتوگویی که پیشِ رو دارید، به بخشی از دغدغههای او در عرصه ترجمه و ادبیات کودک پرداخته و نگاهی صمیمی به تجربههای یک مترجم در ترویج فرهنگ مطالعه در میان کودکان داشته است.
- چطور به دنیای ترجمه کتابهای کودک وارد شدید؟
من در انتشارات مهرسا به عنوان ویراستار و ناظر محتوایی ترجمه مشغول به کار بودم. همواره گفتهام و باز هم تأکید میکنم که یکی از لطفهایی که در حق من از سوی مدیریت مهرسا صورت گرفت، این بود که فضایی را برایم فراهم کردند تا بتوانم کار ترجمه را انجام دهم. مدیریت مهرسا به من گفتند چرا ترجمه نمیکنی؟ من پاسخ دادم که اصلاً در این زمینه تجربهای ندارم. چند سال پیش، حدود ۵ یا ۶ سال قبل، به من پیشنهاد کردند که امتحان کنم و یکی از کتابها را برای خود مهرسا ترجمه کنم؛ چون من پیشتر کارهای ترجمهای انجام داده بودم، هرچند خارج از سازمان اما در این زمینه تجربهای نداشتم. با این حال، با کتاب کودک آشنا بودم؛ درصورتیکه هرگز آن را ترجمه نکرده بودم. خوشبختانه، به لطف دوستان این نشر، این شرایط برای من فراهم شد و کار خود را آغاز کردم.
- از کدام کتابهای ترجمهشده خودتان بیشتر تأثیر گرفتهاید؟
من تمام کتابهایی را که ترجمه کردهام، بسیار دوست دارم؛ زیرا کتابها را با ظرافت خاصی انتخاب میکنم و سعی میکنم تنها بازار را در نظر نگیرم. هرچند که برخی از کارها جنبه بازاری دارند؛ اما سعی میکنم این جنبه را چندان مد نظر قرار ندهم و کتابهایی را انتخاب کنم که مفهومی عمیق منتقل کنند و صرفاً آموزه تربیتی نداشته باشند. به همین دلیل، در انتخاب آنها بسیار دقت میکنم. از میان کتابهایی که ترجمه کردهام، چند مورد ویژگی خاصتری دارند. یکی از آنها، کتاب «قطار کوچولویی که توانست» است که کتابی بسیار مشهور به شمار میآید و بهحدی محبوب است که برای چاپ مجدد آن در خارج از ایران، مراسمهایی برگزار شده است. این کتاب اولین کتابی بود که در مهرسا ترجمه کردم و خیلی به آن علاقهمندم. کتاب دیگری که دوست دارم، همین کتاب «این درخت من است!» است که در عین موجز بودن، بسیار پربار است. برای این کتاب کارگاههای زیادی برگزار شده و مصاحبهها و معرفیهای متعددی انجام شده است. در ابتدا، تصور نمیکردم این کتاب با استقبال خوبی مواجه شود؛ اما دیدم که چقدر به آن توجه شد: هم از سوی کودکان و هم بزرگترها و مروجان کتاب.
کتاب دیگری که به آن علاقهمندم، «چمدان» است که کتاب معروف و مشهوری است که به خاطر فضای فلسفیاش بسیار جذاب است. همچنین، «جزیره پدربزرگ» نیز برای من خاطرهای خوب دارد؛ زیرا بعد از فوت پدرم در شرایط روحی نامساعد آن را ترجمه کردم. داستان این کتاب درباره پسربچهای است که پدربزرگش را از دست میدهد و چگونگی آشنا کردن کودکان با سوگ را به تصویر میکشد. من این کتاب را خیلی دوست دارم و آن را به پدرم تقدیم کردهام. کتابهای دیگری نیز دارم که هر یک به نوعی خاص هستند و هرکدام را بهطور ویژهای دوست دارم و تکتک از آنها نام نمیبرم. همچنین مجموعهای از آثار تام پرسیوال دارم که واقعاً شاهکار هستند. نهتنها ترجمه من، بلکه نوشتههای خود او نیز فوقالعادهاند و میتوانند به عنوان کتابهای آموزشی استفاده شوند. از جمله این آثار، میتوان به «رودخانه»، «نامرئی» و «مسافر دریا» اشاره کرد. این کتابها هم از نظر تصویرگری و هم داستان بسیار خوب هستند و برای من اهمیت زیادی دارد که کودکان ایرانی نیز بتوانند این کتابها را بخوانند و با این مفاهیم آشنا شوند.
- چه چیزی در داستان «این درخت من است!» شما را به ترجمه آن ترغیب کرد؟
اولین چیزی که در داستان «این درخت من است!» من را جذب کرد، تصاویر آن بود. راستش را بخواهید، هنوز متن کتاب را ندیده بودم؛ اما بهشدت تحتتأثیر نوع تصویرگری خاص آن قرار گرفتم. این اثر توسط الیور تالک نوشته شده؛ اما نسخه اولیه آن به زبان فرانسه است. همچنین، این کتاب به دلیل موضوعش بسیار مشهور است و به زبانهای متعددی ترجمه شده است. نخستین نکتهای که توجه من را جلب کرد، تصویرسازی آن بود. پس از خواندن کتاب، متوجه شدم که با یک اثر ساده مواجه هستم اما در عین حال پیچیدگیهایی نیز دارد. این موضوع دقیقاً نشاندهنده مفهوم سهل ممتنع است؛ همان چیزی که ما در مورد سعدی میگوییم. این کتاب با جملات اندکی که دارد، عمیقترین و قویترین آموزهها را با جملات مختصر منتقل میکند. موضوع کتاب برای من بسیار جذاب بود؛ زیرا به یاد میآورم که در کودکی نیز احساس میکردم این تجربه که هر چیزی که مال من است، فقط مال من است و نباید برای دیگری باشد و تنها متعلق به من است، برای دیگران قابل درک نیست؛ اما نویسنده این کتاب، بهخوبی این احساس را بیان کرده و من از این مفهوم بسیار خوشم آمد.
- به نظر شما صفت طمع و خودخواهی در این کتاب بهخوبی به تصویر کشیده شده است؟ فکر میکنید کودکان چگونه با شخصیت روباه و طرز فکر او ارتباط برقرار میکنند؟
درخصوص این پرسش، باید بگویم که همه ما، حتی در زمان کودکی و همچنین تمام کودکان امروزی، این ویژگی را دارند. به عبارت دیگر، نهتنها در مورد وسایل شخصی خود، بلکه در رابطه با والدین و سایر اعضای خانواده نیز این صفت وجود دارد. کودکان بهشدت به این موضوع اهمیت میدهند که این اشیا متعلق به آنهاست و هیچکس نباید به آنها دست بزند. این یک مفهوم روانشناختی است که لازم است کودکان با آن آشنا شوند. به نظر من، نویسنده بهخوبی این احساس را به تصویر کشیده است: هم از طریق تصویرگری و هم از طریق متن. این دو عنصر بهطرز شگفتانگیزی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. همچنین، باید اشاره کنم که این موضوع بسیار کمککننده است؛ زیرا بسیاری از کودکان، در واقع باید گفت تمام کودکان، معمولاً حس مالکیت را تجربه میکنند؛ چه در مورد وسایل خود و چه در ارتباط با افرادی که در اطرافشان قرار دارند. این کتاب به شیوهای درست و روانشناختی به کودکان آموزش میدهد که چگونه در چنین شرایطی فکر کنند. افکاری مانند اینکه اکنون چه چیزی در آنجا وجود دارد و اگر آنچیز نباشد، چه خواهد شد، به طرز زیبایی بیان شده است.
- از دید شما، چه ویژگیهایی در کتاب «این درخت من است!» موجب شد داوران جایزه لاکپشت پرنده آن را شایسته این نشان بدانند؟
درباره جایزه لاکپشت پرنده، راستش من اطلاعات زیادی ندارم که دوستانی که میخواهند جوایز را اهدا کنند، چه ویژگیهایی را در نظر میگیرند؛ اما با چند نفر از دوستانی که عضو شورای انتخاب لاکپشت پرنده هستند، صحبت کردهام و آنها گفتند که یکی از موارد مهم، زبان بیان موضوع است؛ اینکه چه موضوعی انتخاب شود و چگونه به آن پرداخته شود، در لاکپشت پرنده بسیار حائز اهمیت است. به یاد دارم زمانی که این کتاب را ترجمه کردم (چند سال پیش) واقعاً با لاکپشت پرنده آشنایی نداشتم و نمیدانستم که فرآیند انتخاب چگونه است. اکنون نیز بهطور دقیق نمیدانم؛ بنابراین نمیتوانم اطلاعات دقیقی در این زمینه به شما ارائه دهم؛ اما به من گفتهاند که ما روی مضمون و محتوای اجتماعی کتابها تأمل زیادی میکنیم. کتابهایی که انتخاب میکنیم، از این نظر که آموزهها چگونه به کودکان آموزش داده میشود، برای هیئت انتخاب شورای لاکپشت پرنده بسیار مهم است. با این حال، نمیتوانم بهطور دقیق بگویم که فرآیند انتخاب چگونه است. اجازه دهید به این خاطر که اطلاعات دقیقی در این زمینه ندارم توضیح بیشتری ندهم؛ اما خوشحالم و واقعاً ذوقزده شدم وقتی دیدم این کتاب جایزه لاکپشت پرنده را دریافت کرده است.
- چه نصیحتی برای مترجمان تازهکاری دارید که قصد دارند وارد حوزه ادبیات کودک شوند؟
من نیز هنوز مترجم تازهکاری هستم و به جایی نرسیدهام که بخواهم واقعاً حرفی برای کسی داشته باشم. خود را در جایگاهی نمیبینم که بخواهم در مورد این موضوع صحبت کنم؛ اما موردی که بسیار دوست دارم دربارهاش صحبت کنم، این است که ما در ایران کتابهای تألیفی کودک داریم؛ اما یکی از دلایلی که ما به کتابهای ترجمهای روی آوردهایم، این است که موضوعاتی که در کتابهای خارجی به آنها پرداخته میشود، به نظر من، موضوعات خاصی نیستند که نتوانیم به آنها بپردازیم. موضوعاتی وجود دارد که وقتی ما میخوانیم، متوجه میشویم که ما هم آنها را میدانستیم؛ اما چرا نمیتوانیم کتاب تألیفی با این شکل و شمایل یا با این تصویرگری و کیفیت داشته باشیم؟ البته این مباحث در این صحبت نمیگنجد.
به کسانی که میخواهند کار خود را آغاز کنند و همچنین به افرادی که با مهرسا تماس میگیرند و تمایل دارند در حوزه کودک فعالیت کنند و تجربهای در این حوزه ندارند، پیشنهاد میکنم که ابتدا کتاب بخوانند. من خودم پیش از این، کتابهای مهرسا را میخواندم، چه به صورت آزاد و چه به صورت کاری؛ زیرا به هر حال ویراستاری آنها را بر عهده داشتم. بنابراین تا جایی که ممکن است، قبل از ورود به این حوزه، به آنها پیشنهاد میکنم کتابهای کودک را مطالعه کنند: ترجمه و تألیف. این کتابها را بخوانند تا با زوایای مختلف ادبیات کودک آشنا شوند. تصور اشتباهی نیز در این زمینه وجود دارد؛ افرادی تماس میگیرند و میگویند: «من مترجم بزرگسال هستم و ترجمههایم این است.»، وقتی میپرسم که آیا کار کودک کردهاند، پاسخ میدهند: «ما کار ترجمه بزرگسال انجام دادهایم.»؛ درحالیکه این دو حوزه را نمیتوان اصلاً با هم مقایسه کرد. ترجمه کتاب کودک ممکن است به نظر کار سادهای بیاید؛ مثلاً متن کم باشد و فکر کنید یک کار ساده است و میتوان آن را در یک ساعت ترجمه کرد؛ اما در واقع، ساعتها زمان برای زبانسازی نیاز است تا زبان آن کتاب به گونهای تنظیم شود که مخاطب بتواند آن را بخواند و بفهمد. حتی برای بچههای کوچکتر، باید به گونهای باشد که والدین بتوانند مطلب را بهراحتی به کودک منتقل کنند. این موضوع بسیار حائز اهمیت است. به همین دلیل، پیشنهادم این است که مطالعه کنند، مطالعه کنند و باز هم مطالعه کنند. کتاب بخوانند و با زوایای ادبیات کودک و زبانسازیها آشنا شوند. به این ترتیب، پیشزمینهای پیدا خواهند کرد که به آنها کمک میکند متوجه شوند هدف کتاب چیست و زبان آن باید چگونه باشد تا بچهها بتوانند راحتتر با آن ارتباط برقرار کنند. در انتخاب کتاب دقت کنند و صرفاً به تصاویر بسنده نکنند. یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که در کتابهای ترجمه ممکن است ابتدا تصویر را ببینیم و بگوییم: «چقدر عالی است!» اما متن ممکن است آن چیزی نباشد که باید القا کندغ بنابراین، پیشنهادم این است که تجربه کسب کنند قبل از اینکه وارد حوزه کودک و کار با کتاب کودک شوند و تجربههای خود را به دست آورند تا بهتر بتوانند در این مسیر پیش بروند.
- ناگفتهای باقی مانده است؟
لازم است دوباره اشاره کنم که تعداد کتابهای تألیفی کودک خوب بسیار کم است. به نظر میرسد یکی از دلایل این امر، جذابنبودن تصویرگریها و داستانها برای مخاطب باشد. شاید داستانها و تصاویر بهخوبی در کنار یکدیگر قرار نمیگیرند؛ به همین دلیل، بیشتر مخاطبان ما به کتابهای ترجمهشده روی میآورند. یکی از دلایل مخالفتها با ترجمه نیز احتمالاً رقابت تنگاتنگی است که با تألیف وجود دارد. من بر این باورم که باید ترجمه کتاب کودک را جدی بگیریم؛ این موضوع بسیار مهم است که بتوانیم کتابهایی را ترجمه کنیم که کودکان در سرتاسر جهان میخوانند. باید کتابهایی را در اختیار کودکانمان قرار دهیم که در همهجا خوانده میشود. این یک موضوع عمومی است و با دنیای جهانیشدهای که در آن زندگی میکنیم، ارتباط دارد. هر یک از ما در شهری و کشوری زندگی میکنیم؛ اما به نظر من، همه جنبههای زندگی ما در کل دنیا بههمتنیده شده است؛ بهویژه از طریق فرهنگ که این موضوع بسیار حائز اهمیت است.
موضوع دیگری که میخواستم مطرح کنم، این است که ما با توجه به شرایط سخت تولید کتاب کودک، داریم در این مسیر تلاش میکنیم. با وجود محدودیتها و اصلاحاتی که باید انجام شود، ما بخشی از کتابها را بومیسازی میکنیم تا کودکان بتوانند با فرهنگهای دیگر آشنا شوند. هرچند به نظر من، رسانههای دیداری و شنیداری مانند اینترنت و تلویزیون نقش مهمتری در انتقال فرهنگ دارند؛ اما کتاب نیز به نوبه خود میتواند این کار را بهخوبی انجام دهد. ما سعی میکنیم این کار را انجام دهیم.
نظر شما