سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نازنین فاطمه سامنی: ۱۳ آبان در تاریخ ایران، یادآور روزی است که مردم کشورمان با فریاد و اتحاد، اعتراض خود را به استکبار جهانی اعلام کردند. یکی از آثار ماندگار این جنبش، سرود «آمریکا، آمریکا؛ ننگ به نیرنگ تو» است که با اجرای اسفندیار قرهباغی و آهنگسازی محمدعلی راغب به نمادی از مقاومت و استقامت تبدیل شده است. به همین مناسبت، در این بازخوانی، علاوه بر پرداختن به این سرود حماسی، نگاهی داریم به زندگی و آثار این دو هنرمند برجسته و نقش آنها در خلق موسیقی انقلابی. همچنین، کتابهای منتشر شده درباره اسفندیار قرهباغی و محمدعلی راغب را مرور میکنیم تا زوایای بیشتری از تاثیر و اهمیت این هنرمندان را بشناسیم.
اسفندیار قرهباغی ماجرای خلق این سرود را اینگونه روایت میکند:
«این سرود محصول شرایط خاصی است که در یکی دو سال اول پیروزی انقلاب بر کشور حاکم بود. آن روزها مهمترین موضوعی که همه در کشور دنبالش میکردند قضیۀ گروگانهای لانه جاسوسی آمریکا بود. آمریکا اوایل سال ۱۳۵۹ اعلام کرد که با ایران قطع رابطه میکند و وقتی این خبر منتشر شد پیام شورانگیزی از جانب حضرت امام ره صادر شد که نشان دهنده استقبال ایشان از قطع رابطه آمریکا با ایران بود با این برخورد مقتدرانه امام (ره) انگیزههای ضد آمریکایی در طیفهای مختلف مردم به اوج رسید. آنطور که بعداً از دوستان، شنیدم در همان ایام، آقای «احمدعلی راغب»، آقای «حمید سبزواری» و چند نفر دیگر از هنرمندان، به مناسبت ساخت سرود شهید مطهری خدمت امام میرسند و مورد قدردانی ایشان قرار میگیرند. آن روز و بعد از اتمام ملاقات با امام، «سید احمدآقا» ایده و پیشنهادی مبنی بر استفاده از قالب سرود و موسیقی در جهت افشای جنایات آمریکا به اعتبار مواضع امام ره به این دوستان میدهند و اینها هم استقبال کرده و بنای ساخت سرود را میگذارند. آقای سبزواری میرود سراغ سرودن شعر و بعد هم آقای راغب ملودی را مینویسد. «سید محمد میرزمانی» هم که در آن زمان جوان با استعداد و فعالی بود، ملودی را تنظیم میکند.
یک روز که در ساختمان رادیو در میدان ارک بودم اقای راغب آمد به اتاقم و توجه به فضای کلی شعر و سرود از من خواست تا سرود را من بخوانم دقیقاً موضوع ساخت سرود آمریکا ننگ به نیرنگ تو را با من در میان گذاشت. دقیقاً بخاطر ندارم که اجرای سرود را به شخص یا اشخاص دیگری هم پیشنهاد داده بود یا نه، ولی نوعاً اینگونه کارهای حماسی را به من پیشنهاد میدادند. بدون اینکه شعر را ببینم و ملودی را بشنوم از پیشنهاد راغب استقبال کردم و، چون فرصت زیادی هم نداشتیم همان لحظه به اتفاق راغب رفتیم استودیو برای ضبط دوستانی که بنده را میشناسند و با من کار کرده اند میدانند که من زیاد با شعر کلنجار نمیروم و معمولاً شعر را برای اولین بار در استودیو میبینم و همان لحظه با توکل بر خدا ضبط را شروع میکنم.
رفتیم استودیو و شعر و ملودی را فقط یکی دو بار با راغب مرور کردیم و در عرض شاید ده دقیقه قسمت سلوی کار را که مربوط به من میشد خواندم؛ البته دقیق و درست و با حرارت بعد از اجرای من نوبت رسید به گروه کر؛ من در گروه کر هم خواندم. تعداد نفرات گروه کرده نفر بود و این تعداد برای کاری با آن مختصات کم بود؛ بنابراین چندین بار کار را اجرا کردیم تا حجم صدا را بالا ببریم. در کار نهایی صداها کنار هم آمدند. در واقع تمام مراحل ساخت این سرود از آغاز سرودن شعر تا نوشتن ملودی و تنظیم و اجرای آن در کمتر از ۴۸ ساعت انجام شد و سرود آماده پخش بود.
از استودیو که بیرون، آمدیم به آقای راغب گفتم: «ا حمد! باور کن این سرود حتی بیشتر از «ای ایران» غوغا میکند واقعاً هم به این گفته خودم یقین داشتم چرا که حس میکردم نفرت و بیزاری از آمریکا در خون هر ایرانی وطن دوست موج میزند. خودم همیشه آمریکا را در ذهنم مثل یک مادر ناتنی تصور میکردم که دستش به مملکت ما دراز شده بود؛ انگیزه اصلی پذیرش خواندن این سرود با آن همه احساس و شور درونی از همان ذهنیت نشأت میگرفت. اعتقادم بر این است که یک خواننده وقتی ترانه یا سرودی را میخواند، مخصوصاً در سرودهای رزمی، اگر به کلماتی که ادا میکند اعتقاد نداشته باشد بر دل مردم نخواهد نشست در سرودهای رزمی از کلمات عاشقانه خبری نیست؛ بلکه باید با تفنگ اعتقاد وارد میدان شوی و باید بتوانی همان لحظه تیرت را شلیک کنی.
آن زمان به محض اینکه سرودی آماده میشد ابتدا به شورای موسیقی میبردیم و همه اعضا نظرات خودشان را ارائه میدادند تا اگر ایرادی هم وجود داشت رفع شود. البته همیشه بعد از اتمام کار ضبط خودم اولین کسی بودم که به محصول نهایی گوش میدادم تا ایراد کار را اصلاح کنم و بارها میشد که بر کار خودم ایراد گرفته و از نو میخواندم. به نظرم بهترین شورا نیز شورایی است که اعضای آن از دست اندرکاران اثر باشند. بعد از اینکه کار تأیید شد، یک نسخه از سرود به وسیله شهید «مجید حداد عادل به سید احمد آقا تقدیم شده بود تا حضرت امام (ره) را در جریان تولیدش قرار دهند به فاصله اندکی از ارائه سرود به سید احمد آقا سرود از رادیو و تلویزیون پخش شد؛ آن هم نه یک بارکه چندین بار در یک روز این اتفاق افتاد.
خیلی زود و بعد از اولین دفعات پخش سرود استقبال مردم را دیدیم. خیلیها در همان روزهای اول سرود را حفظ کردند و ورد زبانشان شد. در واقع مردم با تک تک کلمات و عبارات سرود ارتباط برقرار کردند؛ گویی حرف دلشان را در این سرود یافته بودند مردم در کوچه و بازار هر جا ما را میدیدند و میشناختند.
ابراز لطف میکردند اینها نشان میداد که سرود کار خودش را کرده است. حتی چنان که من شنیده ام این اثر در خود آمریکا، در برخی کانالهای تلویزیونی به همراه تصویر من پخش شده و اشعارش را هم به زبان انگلیسی زیرنویس کردهاند تا به مردم آمریکا بگویند که بدانید ملت ایران در مورد شما (آمریکایی ها) چه فکر میکنند؛ یعنی به اصطلاح خواسته اند مردم آمریکا را به واسطه این سرود علیه ایرانیها تحریک کنند.
به نظر من، مولفه ویژهای که در کنار سایر محاسن و امتیازات، این اثر را از آثار دیگر متمایز میکند، شعر بسیار زیبای آن است. آقای سبزواری با استادی و هنرمندی هر چه تمام آمریکا را با تعابیری نظیر عقرب جراره، روبه مکاره، دیو ستم باره مورد خطاب قرار داده است. این عبارات، ماهیت رژیم آمریکا را به روشنی و زیبایی افشاء میکند و مردمی که این تعابیر را میشنوند، اگر کمی منصف باشند، حتماً تاییدش میکنند.
امروز هم با گذشت بیش از سی سال هنوز این واژهها از ذهن و خاطر مردم فراموش نشده است. فکر میکنم این تعابیری که در وصف آمریکا بکار گرفته شد، همچون آفتابی است که همیشه خود را نشان میدهد و کسی تاکنون نتوانسته اثبات کند که گفتههای ما در این سرود در وصف آمریکا، نسبتهای ناروا و دروغی بوده است. بلکه عملکرد آمریکا، هر روز بیشتر از دیروز بر آن نسبتها صحه میگذارد. همه میدانند که دست آمریکا در پشت پرده چه کارهایی میکند دهها اتفاق خشونت بار و جنایت آمیز از جانب آمریکاییها علیه ملتهای مختلف جهان صورت گرفته که نشان از نهادینه بودن خصلتهای ذکر شده در ذات آمریکا دارد برای مثال حمله وحشیانه ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران در سال ۱۳۶۷ که منجر به شهادت زنان و مردان بیگناه و کودکان معصوم شد بهترین سند برای اثبات ادعاهای ماست.
اگر بخواهم دلایل محبوبیت این اثر و آثار مشابه را کامل کنم باید بگویم که، چون بعد از انقلاب، بساط ترانههای خوانندههای کوچه بازاری از رادیو جمع شده بود و نیاز روحی مردم به سرودهای نشاط انگیز متناسب با فضای انقلابی کشور حس میشد یک فرستنده رادیویی ۲۴ ساعته راهاندازی شد که فقط سرود پخش میکرد؛ به استثنای لحظاتی که آژیر قرمز به صدا در میآمد، سرودهای انقلابی و حماسی از این فرستنده پخش میشد. برای همین مردم کم کم با این سرودها انس گرفتند و بخشی از خاطرات آنها با این ملودیها و اشعار شکل گرفت.»
اسفندیار راغب متولد بهمن ۱۳۲۲ است و پس از ۷۸ سال کار در این حوزه در آذرماه ۱۴۰۱ درگذشت؛ برای حفظ خاطرات و آثار او کتابی نوشته شده است که در ادامه به معرفی آن پرداختهایم:
کتاب «متولّد بهمن» اثری است در قالب زندگینامه که در مصاحبه با «دکتر اسفندیار قرهباغی»، خاطرات شفاهی او را روایت کرده و انتشارات راهیار با نویسندگی روحالله رشیدی کتاب را در سال ۱۴۰۱ در ۲۴۰ صفحه منتشر و راهی بازار نشر کرده است. این کتاب چگونگی ساخت و اجرای سرود انقلابی «آمریکا، آمریکا، ننگ به نیرنگ تو» را توسط این هنرمند ایرانی، برای خوانندگان شرح میدهد. این کتاب بخشی از مجموعۀ تاریخ شفاهی انقلاب است و به عنوان سومین قسمت از مجموعۀ «سرودها و ترانههای انقلابی» منتشر شده است. استاد اسفندیار قرهباغی موسیقیدان و خوانندۀ ایرانی که با خلق این سرود جاودانه در دلهای نسلهای انقلاب ماندگار شد، در این کتاب ما را با خاطرات جذاب خود همراه میکند و با روایتی گیرا، فضایی را به تصویر میکشد که در آن زمینۀ ساخت چنین اثر فاخری پدید آمد.
عنوان این کتاب اشاره به خود خواننده دارد؛ مردی که در بهمنماه سال ۱۳۲۲ متولد شد و در آذر سال ۱۴۰۱، دیده از جهان فروبست. «روحالله رشیدی» برای تدوین این کتاب در کنار مصاحبههای کامل و مفصّل با خود هنرمند، اطلاعات تاریخی دقیق و جالبی را نیز از دوران انقلاب به دست آورده که فضای آن روزها را با شفافیت بیشتری برای مخاطبان مجسّم میکند. استاد قرهباغی که پیش از انقلاب در ارکستر اپرای تهران نوازنده بود، در این کتاب دربارۀ زندگی خود میگوید، زیباترین ترانههایش را منتشر میکند و عجیبترین اتفاق زندگیاش را شرح میدهد؛ اینکه چطور توانست یک یادگار ملّی را در کمتر از ۴۸ ساعت بنویسد، آهنگسازی کند، بخواند و انتشار دهد!
در ادامه برشی از کتاب «متولّد بهمن» را میخوانیم:
«آن زمان که آیتالله خامنهای رئیس جمهور بودند یکی از اعضای دفتر ایشان به نام آقای «حسین شمسایی» تقریباً هفتهای یکبار در رادیو نزد ما میآمد و آخرین تولیدات ما را میگرفت و میبرد ریاست جمهوری. آقای شمسایی میگفت که آقای خامنهای صدای شما را دوست دارند و کارهای شما را گوش میکنند. موقعیتهایی هم پیش آمده بود که بنده چندین برنامه کنسرتال با ارکستر سمفونیک در حضور ایشان در تالار وحدت و جاهای دیگری اجرا کنم. در یکی از این برنامهها که آقای خامنهای هم حضور داشتند، برای اولین بار میخواستم سرودی را بخوانم که مسئولین تالار گفتند از خواندن این سرود صرف نظر کنید، بد میشود. گفتم: «چرا؟! سرود به این زیبایی چه ایرادی دارد؟» بعد هم تأکید کردم که من با مسئولیت خودم این سرود را میخوانم. در یک سالنی بودیم که مهمانان آن ۵۰، ۶۰ نفر بیشتر نبودند. حاجآقا هم در جایی نشسته بودند که من در فاصلۀ دو متری ایشان بودم. ارکستر کوچکی را با خودم برده بودم و رهبر گروه کُر تالار هم خودم بودم. سرودمان با این بیت آغاز میشد:
«برون شو ای غم از سینه که لطف یار میآیدتو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار میآید…»
به محض اینکه من جمله اول را شروع به خواندن کردم، دقت کردم و دیدم که آقا همزمان با من ابیات این شعر را زمزمه میکنند. در سالن عدّهای از حاضران اصرار داشتند که بعد از تمام شدن هر کار تکبیر بگویند. عدهای هم دوست داشتند کف بزنند، تا اینکه نوبت به سخنرانی آقا رسید. اولین کلام ایشان در آن سخنرانی این بود: «بگذارید هرکس هنرمند مورد علاقۀ خودش را به هر نحوی که دوست دارد تشویق بکند!» ایشان از نقش هنر موسیقی در مسائل مختلف اجتماعی و بویژه در جبهه و جنگ کاملاً مطلع بودند و به موضوعات مرتبط با موسیقی اشراف داشتند؛ برای همین هم از حامیان و پشتیبانان جدی سرود و موسیقی انقلابی بودند.»
احمدعلی راغب نیز آهنگساز این سرود بوده و وی متولد اردیبهشت ۱۳۲۳ است و در آذرماه ۱۳۹۹ درگذشته است.
در رابطه با احمدعلی راغب نیز کتابی نوشته شده است تا خاطرات وی باقیبماند که در ادامه به معرفی آن پرداختهایم:
کتاب «بانگ آزادی»؛ خاطرات شفاهی احمدعلی راغب است که مصاحبه آن را مهدی چیتساز و مرتضی قاضی انجام دادهاند و محسن صفائیفرد تحقیق و تدوین آن را انجام داده است و نشر راهیار سال ۱۳۹۸ در ۳۲۳ آن را چاپ و منتشر کرده است.
این کتاب، زندگی و فعالیتهای احمدعلی راغب به عنوان یکی از چهرههای اصلی موسیقی انقلاب را از دوران کودکی و نوجوانی در بندرانزلی و بعدها حضور در تهران را در ۷ فصل روایت کرده است. البته فصل پایانی «بانگ آزادی» به تصاویر و اسناد مرتبط با فعالیتهای احمدعلی راغب اختصاص دارد. همچنین خواننده کتاب، میتواند با اسکن QR کدهای درج شده، سرودها و ترانههای به یاد ماندنی ساخته شده توسط احمدعلی راغب را بشنود.
هیچ ایرانی نیست که اثری از آثار احمدعلی راغب را نشنیده باشد. نسل دهه شصتیها با آواها و نواهای او بزرگ شده است. از سرود «مدرسهها وا شده»، «بابا خون داد» و «همشاگردی سلام» تا قطعات ارکسترال «بانگ آزادی» و «شهید مطهر» و «آمریکا، آمریکا؛ ننگ به نیرنگ تو» بگیرید تا تصنیف «خجسته باد این پیروزی» و «ظفر مبارک» و بعدها تا اولین آلبوم موسیقی پاپ بعد از جنگ مثل «رقص گلها» و قطعاتی مثل «گل میروید به باغ» و «بیا به امداد ناتوانان» و…. میتوان گفت راغب، یکی از اصلیترین آدمهایی است که چیزی به نام «سرود و موسیقی انقلاب» را در سالهای پس از انقلاب بر سر زبانها انداخت.
او خالق دست کم ۲۰ اثر پرطرفدار و فراگیر دوران انقلاب و پس از آن است که امروز بخشی از خاطره جمعی مردم ایران از دهه ۶۰ و ۷۰ شدهاند. قطعه «شهید مطهری» که با آهنگسازی او انجام شد، به تأیید امام خمینی (ره) رسید و سرنوشت موسیقی پس از انقلاب را روشن کرد.
در بخشی از کتاب «بانگ آزادی» آمده است: «روز شهادت شهیدمطهری، مصادف با سالروز تولد من است. دوازدهم اردیبهشت به دنیا آمدهام، ایشان هم دوازدهم اردیبهشت شهید شدند. ۱۲ اردیبهشت برایم کارسازترین روز بود، چراکه سرودی برای آن روزساختم که الان کل موسیقی ما را به اینجا رسانده است. البته عدهای در موسیقی به بیراهه رفتهاند ولی به نظرم در رسیدن به جاده اصلی موفق بودهایم. آن روز، تاریخ زندگی هنریام ورق جدیدی خورد. احساس کردم باری را که روی دوش داشتیم، به مقصد رساندهایم و دیگر میتوانیم نفس راحتی بکشیم.»
راغب در بخش دیگری از کتاب گفته است: «حوالی ساعت ۱۰:۳۰ صبح آقای مجید حدادعادل زنگ زد و گفت امشب شبکه یک تلویزیون را ببین. سرود روی تصویر حضرت امام که با دستمال اشکش را پاک میکند، پخش میشود. گفتم، ول کن؛ یعنی سرود را با ارکستر پخش کردی؟ گفت بله، تازه آقا گفتند این را چه کسی ساخته است؟ میخواهم اینها را ببینم.»
نظر شما